فروشگاه لوازم آرایشی و بهداشتی کیو فیس

رمان های بیشتر در کانال رمان من  https://t.me/romanman_ir

رمان گرداب
رمان گرداب

رمان گرداب پارت 272

        فشاری به دستم اورد و مهربون گفت: -نگران نباش عزیزم قول میدم زود برگردیم..دنیزم که میره پیش مامان تنها نیست…   سرم رو تکون دادم و سورن ادامه داد: -دیگه به هیچی فکر نکن..داریم میریم چند روز حسابی خوش بگذرونیم تا حال و هوای پرند خانوممون

ادامه مطلب »
رمان مانلی
رمان مانلی

رمان مانلی پارت 75

          صبح که از خواب بلند شدم آنقدر دیر شده بود که خجالت می‌کشیدم از اتاق بیرون بزنم.   این عمارت قوانین خودش را داشت و من عادت به تا لنگه‌ی ظهر خوابیدن داشتم.   خیالم راحت بود که نامی به سرکار رفته و نیازی نیست

ادامه مطلب »
رمان حورا
رمان حورا

رمان حورا پارت 204

            با صدای در اتاق مشترکش با لاله، سریع و ناخواسته دستی به صورتش کشید، نمیخواست کسی بفهمد، نمیخواست فعلا لاله به چیزی شک کند، همینکه بدانند حورا رفته کافی بود، باید واکنش‌ها را میدید!   از جا برخاست، برگه‌ی آزمایش و نامه را تا

ادامه مطلب »
سکوت تلخ
رمان سکوت تلخ

رمان سکوت تلخ پارت 30

        از جوابش تمام آن خشم و عصبانیتی که از کیارش داشتم را فراموش میکنم   دلم میخواست محکم ببوسمش   فکر نمیکردم اینطور او را سنگ رو یخ کند   دستانش را میگیرم ، نزدیکش میشوم   طوری که کاملا به قفسه سینه اش می چسبم

ادامه مطلب »
رمان هامین
رمان هامین

رمان هامین پارت 149

          یه لحظه یادم رفته بود تو طبقه‌ی اجتماعی ما چیزی به اسم اولین بار و باکره بودن معنی نداره!   کسی تو قید و بند این چیزها نیست و حتی در حدی نیست که بهش فکر هم بکنیم.   اما حالا چی‌ شده که هامین

ادامه مطلب »
رمان گلادیاتور
رمان گلادیاتور

رمان گلادیاتور پارت 288

            یزدان که صدای قدم های نسرین که او هم حالا وارد اطاق گندم شده بود را از پشت سرش می شنید ، بدون آنکه به عقب سر بچرخاند ، چشم غره ای اساسی ای به گندم رفت و خم شد و زیر تخت را

ادامه مطلب »
رمان ماهرخ
رمان ماهرخ

رمان ماهرخ پارت 139

          شهریار ناراحت شد اما این قصه سر دراز داشت… باید صبوری کرد…   -درست میشه ماه منیر… درستش می کنم… نمیزارم زنم جلوی چشام همینجوری پر پر بشه… می تونیم… می تونیم دوباره بچه دار بشیم…!!!     ماه منیر با اشک هایی که پر

ادامه مطلب »
رمان دلارای

رمان دلارای پارت 330

      عکس را سرجایش برگرداند   _ داشتم پاتختی رو گردگیری میکردم   ساینا پوزخند زد   _ گردگیری یا فضولی؟   ابروهایش را درهم کشید و حرفی نزد   کنجکاو بود اما نه کنجکاو عکس های این زن!   تنها از دیدن مردهای آشنای درون عکس تعجب

ادامه مطلب »
رمان آس کور
رمان آس کور

رمان آس کور پارت 131

        چند قلپ از آب را با ولع نوشید و حتی مزه اش را هم نفهمید. فقط نیاز داشت دهان و گلویش را از بی آبی نجات دهد.   رفته رفته حس به زبانش برگشت و از طعم شوری آب، عقی زد. تمام محتوای دهانش را بیرون

ادامه مطلب »
رمان حورا
رمان حورا

رمان حورا پارت 203

          راوی     نامه در دستش بود، روی تختی نشسته بود که سالها شاهد زنانگی‌های معشوقش بود. خیره به کلماتی که نمیفهمیدشان، خیره به ان حرف‌ها، خیره به اتاق خالی از لباس‌هایش…   نگاهش به بالش روی تخت افتاد، شاید تنها چیزی که از او

ادامه مطلب »
سکوت تلخ
رمان سکوت تلخ

رمان سکوت تلخ پارت 29

        سرم روی شانه می چرخد و حین آن لبهای هاکان است که به بناگوشم می چسبد   تنم را بیشتر به خود می فشارد و پیش چشم کیارش زیر گوشم پچ میزند   – فیلم بردار اصرار داره که یه رقص دونفره بگیره…   گیج نگاهش

ادامه مطلب »
رمان آووکادو
رمان آووکادو

رمان آووکادو پارت 155

      〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰   نمی‌داند برای چندمین بار است که ” حضورت به اندازه‌ی کافی اذیت کننده هست!” در ذهنش بانگ می‌زند. از کاری که انجام داده بود، پشیمان بود!   آن حالی‌ هم که آلاله داشت، عذاب وجدانش را دو چندان می‌کرد.   از وقتی آلاله آن را

ادامه مطلب »

رمان های کامل

دسته‌ها