خاطرات یک دانش آموز پارت1

قسمت اول:
از نوشته های استاد عباس(ف.عباس زاده)
پارت۱ « روزی ک با کهیر آشنا شدم»

همون‌طور که همه میدونید از شانس خوبه ما ک همیشه هم درخشان بود ، کهیر معلم ما شد. اصلا دیوونه این بشر بودم ، روانیشم ، کشته مردشم . از همون اول ک صحبت کرد محو تماشای او شدم ، خدای من! خدا چجوری اینهمه اخلاق خوب رو تو یه نفر جمع کرده؟ اخلاق هایی مثل امتحان های سخت از دانش آموزان بدبخت، ریدن های مکرر با کوئیز، لبخند های مشکوک، خنده های شیطانی، رنده کردن سر دانش آموز، جوویدن انگشت دانش آموز و چیز های دیگ ک در ادامه کتاب متوجه میشید. از اولین کوئیز عمرم میگم ک سفیدیش مثل دندونای کهیره، خدا به همه کمک کنه به ما هم به نظری نگاه کنه، همین ک برگه در آوردیم کهیر پاشد و گفت : خب بچه ها ، یه سواله ک باید تو ۳ دقه بهش جواب بدین. منم تو دلم گفتم : پوففف، سه دقیقه؟ تو ۳۰ ثانیه مینویسمش، اما همین ک سوالو نوشت اوردوز کردم. لامصب انگار میخواست از دانشجو های فیزیک کوانتوم و ریاضی محض امتحان پایان ترم بگیره، فقط ۲ دقه طول کشید تا سوالو نوشتم، آفرین عباس، همین ک سوال رو نوشتی خودش کلی کاره . نگاهی به بچه ها کردم ، همه یا هنگ بودن یا داشتن سوالو مینوشتن، ک نگاهم خورد به ملیکا. ملیکا ق.ف، بهتره هیچ نگم اما انگار میخواست کاغذو بخوره از بس داشت سریع می‌نوشت.هیچی دیگ من نگاه به سوال میکردم سوال هم نگاه به من میکرد، دیگ زبون وا کرد و گفت: نمی تونی منو حل کنی ، خودمم نمی تونم خودمو حل کنم، ببخش منو عباس. منم گفتم : فدا سرت و برگه رو دادم کهیر ک داشت جمعشون میکرد، صدای ناله برگه های خالی رو میشد شنید. هیچوقت اون کوئیز رو بهمون نداد، بنظرم میخواست بهمون ب*ر*ی*نه ببینم چ حسی داره! خوبه یا بد؟!
آیا میشود روزی ما هم ….اون روز نزدیکه ، خیلی نزدیک….

3.6/5 - (16 امتیاز)
[/vc_column_inner]
پارت های قبلی همین رمان

دسته‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest
19 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
غریبه
غریبه
3 سال قبل

فک کن خو خانم کهیر الان بیاد هرچی درموروش نوشتینو بخونه

3 سال قبل

از کدوم لحاظ کمه تا جبرانش کنم💜💫

Fatemeh
Fatemeh
پاسخ به 
3 سال قبل

دوستان ایشون نویسنده ی این خاطرات هستن👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆

Maryamr
Maryamr
3 سال قبل

عالیییییییی بود عباس

پاسخ به  Maryamr
3 سال قبل

فدایت💜

Rad
Rad
3 سال قبل

باشه ولی درهر صورت این خیلی کم بود

پاسخ به  Rad
3 سال قبل

از کدوم لحاظ کمه تا جبرانش کنم💜💫

Willy wonka
Willy wonka
3 سال قبل

طنز نویسی کار خیلی سختیه باید به همه ی جزییات دقت کنی تا مسخره نشه و جمله هات منسجم باشه
آفرین ، قشنگ بود . چیزی که جالبش می کنه اینه که واقعی و قابل درکه .
من خوشم اومد

Fatemeh
Fatemeh
پاسخ به  Willy wonka
3 سال قبل

ممنونم از نظرت
چشم حتما نظرتون رو ب نویسنده میرسونم

ayliin
ayliin
3 سال قبل

ادمین میگم این قابلیتو به کیمیا و هانا و لی لی هم بده، اینطوری واسه خودتم راحت تر نمیشه؟

3 سال قبل

ادمین هر چی میگردم ک بتونم براش یه عکس شاهص بزارم نمیشه
کجاشه😪

پاسخ به 
3 سال قبل

شاخص*

Fatemeh
Fatemeh
3 سال قبل

عکسه اومد تهش
تا باش اشنا شم طول میکشه😂😂

Fatemeh
Fatemeh
پاسخ به  ghader
3 سال قبل

تصویر شاخص کجاشه😕😕
مشکلی نی میگردم پیداش میکنم
دمت گرم داداشی
تو عروسیت جبران کنیم😂😂

Rad
Rad
پاسخ به  Fatemeh
3 سال قبل

خیلی باحال بود
عالی فقط یه کاری کن این طول پارت و کش بده عالی میشه درجه یک .اهان اینم یادم رف زمان پارت گذاری و تند تند کن دیگه حرف نداره

Fatemeh
Fatemeh
پاسخ به  Rad
3 سال قبل

باشه حتما
مرسی از نظرت
نمیدونم دختری یا پسر 😐
ولی خب چون اینا همه ی متنایی که قرار گزاشته بشن واقعی هستن ممکنه نوشتنشون یکم طول بکشه که بخواد به طور طنز در بیان ولی خب سعی میکنم

Ziba.
پاسخ به  Rad
1 سال قبل

کجا باید رمان بنویسی؟🤔😐

دختر خردادی 💕
کیمیا
پاسخ به  ghader
1 سال قبل

سلام آقا قادر ، ببخشید شما ادمین سایت رمان وان هستید ؟
راستش من ی رمان نوشتم و قصد انتشار در سایتتون دارم خلاصش هم مرتبط با دختریه که عاشق پسر عموشه و روز عقد دختر جوونی پیدا میشه که مدعیه زن صیغه ایه پسر عموشه …
ممنون میشم جوابمو بدین 🙂🌷

19
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x