خاطرات یک دانش آموز پارت۳

از نوشته های استاد عباس(ف.عباس زاده)
«روزی ک با کهیر آشنا شدم»

هر چی از خوبی و کمالات این کهیر بگم کم گفتم ، لامصب انگار پیامبره شایدم فرشته عذابه…؟کلا من مجنونش شده بودم با این کاراش ، آدمو زخمی میکرد با هر کاری ک میکرد. یه روز مث همیشه اومد تو کلاس ، وقتی نشست چون پنجره باز بود یه نوری میخورد تو صورتش ، یه لبخندی رو لبش بود که گفتم عباس حتما میخواد یه چیزی بگه ک در مورد خودشه، تو فقط سعی کن خودتو کنترل کنی.شروع کرد: خب بچه ها ، باید یه چیزی رو بهتون بگم راستش وقتی ک من دارم زنگ کلاس میام سمت کلاستون لطفا تو راه پله و دم در نباشین.یهو اوردوز کردم، وات؟ اصلا معلومه داری چی میگی؟ کی میاد واسه توعه قزمیت تو راهرو وایسه؟ مگ تو برد پیتی یا نکنه دی‌کاپریویی چیزی هستی ناقلا؟ بعدش ادامه داد: در ضمن وقتی من زنگ کلاس خورده و تو دفترم لطفا نیاین دنبالم ، چون اگه بیاین یهو دیدین ک آمبولانس اومد چون کهیر میزنم. یه لحظه، الان چی شد؟ هن؟ اگ بیایم دنبالت کهیر میزنی؟ خدایی میزنی؟ اگ اینجوریه ک دم دفتر مدرسه چادر میزنم و اتراق میکنم، معلومه داری چی میگی؟ دمت گرم حداقل یه چیزی بدرد بخور گفتی ک بتونیم از لطفت خلاص شیم. بعدش گفت ک: پس نبینم این کارها رو کنید چون عواقب بدی داره و یهو یه خنده شیطانی زد ک میشد موج خباثت رو توش احساس کرد. چرا دروغ بگم ، چندبار خواستم برم دم دفتر دنبالش ک بچه ها نزاشتن . خب می‌خوام صحت کلامش رو بفهمم، خب کدوم عنچوچه ای کهیر میزنه اینجوری؟؟؟ تا آخر کلاس دهن ک خوبه کل فونداسیون وجودمونو سرویس کرد مخصوصا اینکه ک چهار ساعت باهاش داشتیم، حاضرم با رکابی و شلوارک بابام برم دم مدرسه پسرونه براشون عربی برقصم اما چهار ساعت ریاضی پشت سر هم نداشته باشیم. آهههههه، ای روزگار ، میخواهی چ بر سر ما بیاوری، معلم بودن کهیر کافی نبود حالا افاده و کلاس گذاشتنش هم اضافه شد؟ خدایا مارو چی دیدی؟ بخدا ماها یه مشت خسته و بی حالیم، یه مشت سست عنصر ک ما ته تان ندارن از بس رو صندلی های کلاس نشستن.
خدا فقط یه صبری به ما بده و یه عقلی به این کهیر ، خدایا امیدوارم سریع شفا بدیش تا زیاد از بیماری ک داره رنج نبره. به حق ۱۴ معصوم حاضرم روز ۳۲ ام همین ماه بشینم ریاضی بخونم 😂😜.

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز ۰ / ۵. شمارش آرا ۰

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
رمان خلافکار دیوانه من

  دانلود رمان خلافکار دیوانه من خلاصه : دختری که پرستار یه دیوونه میشه دیوونه ای که خلافکاره و طی اتفاقاتی دختر قصه میفهمه که مامان پسر بهش روانگردان میده و دختر قصه میخواد نجاتش بده ولی…… پـایـان خوش   به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز ۵

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان دوباره سبز می شویم به صورت pdf کامل از زهرا ارجمند نیا

    خلاصه رمان: فلورا صدر، مهندس رشته ی گیاه پزشکی در سن نوجوونی، شیفته ی دوست برادرش می شه. عشقی یک طرفه که با مهاجرت اون مرد ناکام می مونه و فلورا، فقط به خاطر مهرش به اون پسر، همون رشته ای رو توی کنکور انتخاب می کنه که ونداد آژند از اون رشته فارغ التحصیل شده بود. حالا

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بانوی رنگی به صورت pdf کامل از شیوا اسفندی

  خلاصه رمان:   شایلی احتشام، جاسوس سازمانی مستقلِ که ماموریت داره خودش و به دوقلوهای شمس نزدیک کنه. اون سال ها به همراه برادرش برای این ماموریت زحمت کشیده ولی درست زمانی که دستور نزدیک شدنش، و شروع فاز دوم مأموریتش صادر میشه، جسد برادرش و کنار رودخونه فشم پیدا میکنن‌. حالا اون جدا از کار و دستور، یه

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان جانان

    خلاصه رمان :     جانان دختریه که در تصادفی در سن ۱۷ سالگی به شدت مجروح می شه و صورتش را از دست می دهد . جانان مادر و برادرش را مقصر این اتفاق می داند . پزشک قانونی جسد سوخته دختری را به برادر بزرگ و مادرش می دهد و آنها فکر می کنند جانان را

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان انار از الناز پاکپور

    خلاصه رمان :       خزان عکاس جوانی است در استانه سی و یک سالگی که گذشته سختی رو پشت سر گذاشته دختری که در نوجوانی به دلیل جدایی پدر و مادر ماندن و مراقبت از پدرش که جانباز روحی جنگ بوده رو انتخاب کرده و شاهد انتحار پدرش بوده و از پسر عمویی که عاشقانه دوستش

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان جوانه عشق pdf از غزل پولادی

  خلاصه رمان :     جوانه عاشقانه و از صمیم قلب امیر رو دوست داره اما امیر هیچ علاقه ای به جوانه نداره و خیلی جوانه رو اذیت میکنه تحقیر میکنه و دل میشکنه…دلش میخواد جوانه خودش تقاضای طلاق بده و از زندگیش خارج بشه جوانه با تمام مشکلات میجنگه و زندگی سختی که با امیر داره رو تحمل

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest

10 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Mika
Mika
4 سال قبل

ادامه اش؟

Fatemeh
Fatemeh
پاسخ به  Mika
4 سال قبل

پارت چهار

ریحانه
ریحانه
4 سال قبل

این رمانه؟؟!!!😮😮

Fatemeh
Fatemeh
پاسخ به  ریحانه
4 سال قبل

نه رمان نیس خاطره نویسیه

نیوش
نیوش
4 سال قبل

عالیییی بوددددد
۳۲ ام؟؟😂😂😂😂
دمت گرم فاطمهههه

Fatemeh
Fatemeh
پاسخ به  نیوش
4 سال قبل

😂😂😂اره
از نویسنده باس تشکر کنی 😂😂

نیلا
نیلا
پاسخ به  Fatemeh
4 سال قبل

وای نویسنده اینو بدون تو تنها نیستی ماهم یه دبیر ریاضی عین این داشتیم و مثل تو ۴ساعت باهاش کلاش داشتیم اونم روزهای چهارشنبه

Willy
Willy
4 سال قبل

👍

دلارا
دلارا
4 سال قبل

جمله آخرش خیلی خوب بود

دوس مردالینوس
دوس مردالینوس
پاسخ به  دلارا
2 سال قبل

این چرت و پرت ها چیه سر هم بندی کردی دادی به خورد این بچه های ۱۵ /۱۶ ساله…از روی معلمت که شغل انبیاست خجالت نکشیدی…جدن واقعن وگرنه والا به خدا….به جای این خزعبلات و حرفای صدمن یه غاز برو درس بخون تا شیر مادر و نان پدرت حروم نشه…حقیقت

دسته‌ها
10
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x