خلاصه رمان :
آوانگارد روایت دختری است که پس از طرد شدن از جانب
خانواده، به منزل پدربزرگش نقل مکان میکند ، و در رویارویی
با مشکالت، خودش را تنها و بی یاور می بیند، اما با گذشت
زمان، استقاللش را می یابد و تالش میکند تا همه چیز را به
روال عادی برگرداند هرچند که در این راه چندان موفق نیست
، اما پس از گذشت زمان در یک دوشنبه ، با پزشکی آشنا
میشود که ویزیت هفتگی پدربزرگش را عهده دار است، دکتر
صولت نیز …