خلاصه رمان :
{جلد دوم}{جلد اول ارتعاش}
سه سال از پرونده ارتعاش میگذرد و آیسان همراه حامی (آرکا) و هستی در روستایی مخفیانه زندگی میکنند، تا اینکه طی یک تماسی از طرف مافوق حامی، حامی ناچار به ترک روستا و راهی تهران میشود. به امید دستگیری داریا دامون ( عفریت). غافل از اینکه تمامی این جریانات فقط برای جلب توجه حامی است تا داریا بتواند به مخفیگاه آنها نفوذ کند و آیسانی که مدت طولانی در پی او بوده است را بدزد.