خلاصه رمان :
یلدا تو دوران دبیرستان تو اوج شادابی و طراوت عاشق یه مرده سیاهپوش میشه، دختری که حالا دیپلم گرفته و منتظر خواستگار زودتر از موعدشه، دم در ایستاده که متوجهی مرد سیاهپوش وسط پذیرایی خونهشون میشه و…
شروع هر زندگی شروع یه رمان تازهست.
یلدای ما با تمام خامیها و بیتجربگی وارد زندگی میشه. عاشق، خسته، دلبسته.
بیاید ببینیم یه زن چطور توی سالها پخته و باتجربه میشه.