خلاصه رمان :
کابوس ارباب همون خیانت زن اربابه ارباب خیلی عاشقانه زنشو دوس داره و میره خواستگاری.. ولی زنش دوسش نداره و به اجبار خانواده ش بله رو میده و به شوهرش خیانت میکنه … ارباب اینو نمیفهمه تا بعد از شش سال زندگی مشترک، پسربچهشون دچار یه بیماری سخت میشه و تو ازمایش خون بیمارستان دکتر به ارباب میگه که بچه تون رو به فرزندخوندگی قبول کردین که هیچ نسبت خونی با شما نداره وزن ارباب حامله س شکم دوم .. ارباب غیرتی و عاشق تمام دنباش نابود میشه و همه مردانگی و اعتبارش رو برباد رفته میبینه… این روستا یه دهیار خانوم به نام شیرین هم داره که از قضا یه پسر بچه داره که حاصل ازدواج ناموفق و خیانت نامزدشه و شیرین با مامانش زندگی میکنه…