درست همان لحظه ای که حامی سراب را قفل آغوشش کرده و لبهای شیرین تر از قندش را با جان و دل مزه میکرد، بردیا با برگه ای که میان انگشتانش در حال مچاله شدن بود، با ظاهری آشفته و فکری مشغول وارد خانه شد.

 

بدون سلام و احوال پرسی، حتی بی توجه به بحث جدی ای که بقیه در حال انجامش بودند، بی هوا حاج آقا را صدا زده و نگاه همه را متعجب و سوالی کرد.

 

_ اردوان، یه لحظه بیا!

 

نگاه هاج و واج بردیا قلب حاج آقا را روی دور تند انداخت.

چشمانش که روی کاغذ درون دستانش افتاد، آن قلب پر جنب و جوش به یکباره خاموش شد.

 

آنقدری عمر کرده بود که ندیده و نخوانده بفهمد چه چیزی درون آن برگه ی کوچک نوشته شده.

 

چهره ی بردیا همه چیز را فریاد میزد اما کمی خودش را دلداری داده و با خود گفت در حال حاضر، هزاران موضوع مختلف میتواند بردیا را به این حال و روز بیاندازد.

 

با گفتن اینکه شاید آن برگه اصلا آن چیزی که فکر میکرد نباشد، پاهای لرزانش را سمت بردیا کشاند.

 

بردیا زیر ذره بین نگاه بقیه، او را گوشه ی دیوار کشیده و بازویش را فشرد.

 

_ اون آزمایشی که ازم خواستی انجامش بدم، مال کی بود؟

 

زانوان حاج آقا سست شده و نامحسوس خودش را به دیوار چسباند.

 

همان چیزی که از اتفاق افتادنش میترسید، اتفاق افتاده بود.

درست در بدترین زمان ممکن…

 

_ منفیه مگه نه؟

 

با نا امیدترین حالت ممکن پرسیده بود. انگار که خودش هم از قبل جوابش را میدانست.

 

بردیا چشم گرد کرده و ضربه ی آرامی به سینه اش کوبید.

 

_ میگم واسه کیه این؟

 

اما گوش های حاج آقا انگار کیپ شده و چیزی نمیشنید. تمام تنش کوره ی آتش شده بود و فقط نیاز داشت منفی بودن آزمایش را بشنود که بردیا آب پاکی را روی دستش ریخت.

 

_ نمونه ها مال کی بود که مثبته اردوان؟ پدر و فرزندیشون تایید شده…

 

 

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.5 / 5. شمارش آرا 110

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان جایی نرو pdf از معصومه شهریاری (آبی)

  خلاصه رمان: جایی نرو، زندگی یک زن، یک مرد، دو شخصیت متضاد، دو زندگی متضاد وقتی کنار هم قرار بگیرند، چی پیش میاد، گاهی اوقات زندگی بازی هایی با آدم ها می کند که غیرقابلِ پیش بینی است، کیانمهر و ترانه، برنده این بازی می شوند یا بازنده، میتونند جای نداشتن های هم را پر کنند …   به

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان نیل به صورت pdf کامل از فاطمه خاوریان ( سایه )

    خلاصه رمان:     بهرام نامی در حالی که داره برای آخرین نفساش با سرطان میجنگه به دنبال حلالیت دانیار مشرقی میگرده دانیاری که با ندونم کاری بهرام نامی پدر نیلا عشق و همسر آینده اش پدر و مادرشو از دست داده و بعد نیلا رو هم رونده نیلا که نمی‌خواست پدر و مادرش غم ترک شدن اون

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان در جگر خاریست pdf از نسیم شبانگاه

  خلاصه رمان :           قصه نفس ، قصه یه مامان کوچولوئه ، کوچولو به معنای واقعی … مادری که مصیبت می کشه و با درد هاش بزرگ میشه. درد هایی که مثل یک خار میمونن توی جگر. نه پایین میرن و نه میشه بالا آوردشون… پایان خوش به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان سرپناه pdf از دریا دلنواز

خلاصه رمان :       مهشیددختری که توسط دوست پسرش دایان وبه دستورهمایون برادرش معتادمیشه آوید پسری که به خاطراعتیادش باعث مرگ مادرش میشه وحالاسرنوشت این دونفروسرراه هم قرارمیده آویدبه طور اتفاقی توشبی که ویلاشو دراختیاردوستش قرارداده بامهشید دختری که نیمه های شب توی اتاق خواب پیداش میکنه درگیر میشه آوید به خاطر عذاب وجدانی که از گذشته داره

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان دامینیک pdf، مترجم marya mkh

  خلاصه رمان :     جذابیت دامینیک همه دخترهای اطرافش رو تحت تاثیر قرار می‌ده، اما برونا نه تنها ازش خوشش نمیاد که با تمام وجود ازش متنفره! و همین انگیزه‌ای میشه برای دامینیک تا با و شیطنت‌ها و گذشتن از خط‌قرمزها توجهشو جلب کنه تا جایی که… به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان برای مریم

    خلاصه رمان :         روایتی عاشقانه از زندگی سه زن، سه مریم مریم و فرهاد: “مریم دختر خونده‌ی‌ برادر فرهاده، فرهاد سال‌ها اون رو به همین چشم دیده، اما بعد از برگشتش به ایران، همه چیز عوض می‌شه… مریم و امید: “مریم دو سال پیش از پسرخاله‌اش امید جدا شده، دیدن دوباره‌ی امید اون رو

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
4 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
بانو
بانو
1 ماه قبل

کلا پارت گذاری ها بی خود شده اینم که هیچ😐😐😐

علوی
علوی
1 ماه قبل

سراب دختر حاج آقا و حاج خانمه.
حامی پسر یاشاست. اما اگر پسر یاشا و حاج‌خانم باشه، باز با سراب خواهر و برادر ناتنی می‌شوند.
اگه اینجور باشه بقیه رمان تا انتهای دنیا می‌شه اَیییییییییییییییییییی

خواننده رمان
خواننده رمان
1 ماه قبل

چرا رمانا تا به جاهای حساس میرسن دیر به دیر پارت گذاری میشن
حالا باید چقدر منتظر بمونیم تا بفهمیم سراب دختر کدومشونه

زلال
زلال
1 ماه قبل

اصلا از این پارت آزار داشتن نویسنده معلومه درست تو پارت حساس دو خط نوشته واگرنه هرروز پارتا طولانی بودن یعنی چی

دسته‌ها
4
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x