رمان آووکادو پارت 4

 

 

بی توجه به داد و فریادهای من و فحش و ناسزاهایم، تن کریه‌ش را روی تن ظریفم تکان می‌دهد و من از درد نفسم می‌رود…

 

او از شدت شهوت نفرت انگیزش نفس نفس می‌زند و من نفسم بالا نمی‌آید از شدت حقارت و درد…

 

نمی‌دانم ثانیه‌های لعنتی چطور می‌گذرند….

نفس‌های داغ و حال به هم زن او انگار زیر پوستم نفوذ کرده‌اند و حالت تهوع دارم…

 

از روی تنم که بلند می‌شود با هق هق توی خودم جمع می‌شوم و کمرم به خاطر دقیقه‌ها کوبیده شدن به سرامیک‌های سرد تیر می‌کشد.

 

حرفی نمی‌زند…

چشم می‌بندم تا حضور نحسش را نبینم و حس نکنم و محتویات معده‌ام می‌جوشد…

 

روی آرنج دستم بلند می‌شوم، اما قبل از اینکه کامل تن کوفته‌ام را از روی زمین جمع کنم مواد تلخ تا گلویم بالا می‌آیند و همان‌جا عق می‌زنم…

 

گریه می‌کنم و حالم به هم می‌خورد از وضعیت رقت‌انگیزم…

 

صدای شکستنی که توی فضای ساکت و مخوف آشپزخانه می‌پیچد، تکان سختی می‌خورم و توی خودم جمع می‌شوم.

 

بلند و مستانه می‌خندد…

 

– اوخ، شکست…

 

سنگینی نگاه خمار و مستش را حس می‌کنم و حالم به هم می‌خورد از طرز نگاهش روی اندامم…

 

هنوز هم گرمای تن و نفس‌هایش را جای جای تنم حس می‌کنم و بغضم هر لحظه بیشتر اوج می‌گیرد.

 

– سکس تو آشپزخونه نداشتیم!

 

با خنده و کشیده کلمات را ادا می‌کند و من حالم به هم می‌خورد از هر چه اسم بازیگر و خواننده و سلبریتی بودن است…

 

 

 

با قدم های ناموزون سمتم قدم برمی‌دارد و قهقهه می‌زند

 

– اوف… خیلی لذت بردم سنجاب کوچولو…

 

دوباره عق می‌زنم و هیچ لباسی تنش نیست… پلک‌هایم را محکم روی هم فشار می‌دهم تا چشمم به اندامش نیافتد و او کنار من، روی یکی از زانوهایش می‌نشیند

 

– حال کردی توام، مثل همیشه، مگه نه؟!

 

بی‌تفاوت به او، با همان چشم‌های بسته تنم را بالا می‌کشم تا لباس بپوشم و اما با چنگی که به سینه‌ام می‌زند، جیغ بلند و هق دلخراشم توی فضای آشپزخانه اکو می‌شود…

 

– من امشب دو بار باهات بودم سنجاب کوچولو، اون هم تو مکان‌های مختلف، نظرت چیه یه بار دیگه تو حموم تستش کنیم؟!

 

با وحشت پلک باز می‌کنم و او با خنده‌ی مستانه و چشم‌های خمار نگاهم می‌کنه

 

– من مست الکل نیستما… من مست سک*س با توام سنجاب کوچولو…

 

دستش را پس می‌زنم و او اما دست دور کمر لختم می‌پیچد و تنم را سمت خودش می‌کشد…

از لجزی بین پاهایم و کثیفی تنم، حالم به هم می‌خورد…

 

– دفعه‌ی اول حال نکردم، انگار از حسنات س*کس رو سرامیک‌هاست.

 

سرش را جلو می‌کشد و توی صورتم، با همان نفس گندش پچ می‌زند

 

– انگار کسی که چند دقیقه پیش زیرم بود با تو فرق داشت، راند دو، خیلی تنگ بودی لامصب….

 

دست روی سینه‌اش می‌کوبم و او چون توی حال خودش نیست همانجا می‌افتد و بلند می‌خندد…

 

من اما با همان تن لرزان لگ مشکی‌ام را از روی زمین برمی‌دارم

 

– ازت شکایت می‌کنم… به گوه خوری می‌ندازمت حیوون…

 

 

 

با خنده و بی‌خیال نگاهم می‌کند و من تیشرتم را هم تن می‌کنم و دوباره جیغ می‌کشم

 

– حیوون لاشی تو بهم تجاوز کردی عوضی…

 

باز هم با بی‌اهمیتی فقط می‌خندد و من تهدیدش می‌کنم

 

– می‌ندازمت زندان… کاری می‌کنم التماسم کنی… می‌فرستمت پای چوبه‌ی دار امید شایگان…

 

مانتوام را تن می‌کنم و هق می‌زنم با دیدن لکه‌های خونی که کف سرامیک‌ها ریخته شده و من و شخصیت و شرف و همه چیزم، با این خون روی زمین ریخته شده و جمع نمی‌شد…

 

– الآن خماری… به خودت که اومدی اینو یادت باشه…

 

با اینکه حالم به هم می‌خورد سمتش قدم برمی‌دارم و خیره توی آبی چشم‌هایش، با نفرت پچ می‌زنم

 

– کابوسی برات بسازم که شبونه کو*نِت رو برداری بزنی به چاک حروم‌زاده‌ی آشغال.

 

می‌گویم و بی اهمیت به لباس زیرهای جرواجر شده‌ام روی زمین، دور خودم می‌چرخم و بالاخره راه خروج را پیدا می‌کنم.

 

کنار در با دیدن دسته کلید‌های افتاده شده کنار در، از روی زمین چنگشان می‌زنم و با نفرت، از بین دندان‌هایم می‌غرم

 

– تا بالای چوبه‌ی دار به جرم تجاوز نبینمت خواب برام حرومه…

 

از ساختمان خارج می‌شوم و زیر دلم تیر می‌کشد…

بین پاهایم لجز است و تمام تنم نجس شده…

مغزم انگار نبض می‌زند و مهره‌های کمرم انگار قرار است از هم جدا شوند بخاطر ضربه‌های محکم و بی‌رحمانه‌ای که به تنم زده بود…

 

ساعد دستم را محکم روی لب‌هایم می‌کشم و با یادآوری بوسه‌ها و نفس‌های گرم و الکل‌دارش، عق می‌زنم…

دست روی شکمم می‌گذارم، خم می‌شوم و عق می‌زنم…

چیزی جز زردآب از معده‌م خارج نمی‌شود و من با گریه، اشک‌هایم را پاک می‌کنم…

 

– نه، خوابم… چند دقیقه‌ی دیگه بیدار می‌شم.

4.3/5 - (37 امتیاز)
پارت های قبلی همین رمان

دسته‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 دیدگاه ها
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x