اشکمو از روی صورتم پاک کردم و گفتم شما امیر و نمیشناسی فقط بدی هاش دیدی اما اون آدم خوبیه حداقل برای من…
تا من به عادل بگم که دنبال پسرمون بره و بیارتش امیر و از اتاق بیرون آوردن
سریع خودمو کنارش رسوندم و دستشو توی دستم گرفتم و گفتم می بینی همه چی داره خوب میشه
داری میری بخش یه چند روزم اینجامیمونی بعد میریم خونه..
دلم برای خونمون تنگ شده…
امیر دلم برای تو توی خونمون تنگ شده…
اما با اوردن اسم خونمون بغض کردم تازه یادم اومد من دیگه خونه ای ندارم خونمون ازم گرفتن دستمو کشید و آروم پرسید
_ چی شده ؟
نمی خواستم ناراحتش کنم حداقل الان نمیخواستم پس گفتم چیزی نیست و رسیدیم کنار آرمین….
آرمین نزدیک امیر شد گفت
_خوشحالم که بیدار شدی لیلی بدجوری به هم ریخته بود.
امیر نگاهی به ارمین کرد و گفت
_ تو که اومدی اینجا ؟
ارمین قاطع جواب داد
_مگه میشد لیلی رو اینجا تنها بزاریم…
اومدیم کمکش اما خوب رسیدن ما همزمان شد با بیدار شدن تو…
خبر نداشتم پاقدمم اینقدر خوبه..
امیر از دیدنش اخم کرده بود یعنی هنوزم ازش به خاطر اون موضوع دلگیر بود؟
از کنارش گذشتیم و خلاصه به اتاقی که برای امیر آماده کرده بودند رسیدیم
امیر جابجا کردن و من دوباره کنارش نشستم می خواستم تا عمر دارم کنارش بشینم به جای تمام این وقتایی که نبود و تنها بودم اصرار میکرد تا از همه اتفاقاتی که این جا افتاده با خبر بشه با این حال بدش فکر و خیالش فقط این چیزا بود اما من نمی خواستم هیچ چیزی بهش بگم چی باید می گفتم که خونه تو ثروت تو گرفتن که زن تو مثل یه رقاصه بین جمعیت هیز و شهوت پرست رقصوندن؟
نمیتونستم …
عادل وقتی وارد اتاق شد پشت بندش هانا و آرمین توی اتاق اومدن به سمت هانا رفتم و گفتم
میبینی امیر بیدار شده؟
چشماشو باز کرده دیگه تنها نیستم دیگه برگشت پیشم..
هانا محکم بغلم کرد و گفت
_چشمت روشن عزیزم خیلی خوشحال شدم وقتی شنیدم باورت نمیشه همون لحظه که تورو دیدم فهمیدم چقدر دوستش داری و از ته دل دعا کردم بیدار بشه..
گونشو بوسیدم و از بغل عادل امیرسام و گرفتم و به سمت امیر رفتم صورتشو به سمتش گرفتم و گفتم ببین پسرمونو چقدر خوشگله مو نمیزنه باهات امیر..
دستشو بالا آورد و صورت پسرمونو آروم نوازش کرد…
بیدار شدن امیر کاری کرده بود تا ورق زندگی همه ماها برگرده.
فقط من خوشحال نبودم عادل و برادرش کم از من خوشحال نبودن چند روزی از روزی که امیر توی بخش بستری شد میگذشت و امروز روزی بود که باید مرخصیش میکردیم.
نمی دونستم چطور باید به امیر بگم که دیگه خونه ای نداریم یعنی خونه که داریم نمیتونستم بگم خونه رو ازمون گرفتن نمیخواستم ناراحت یا عصبی بشه اما چاره ای جز گفتن حقیقت نداشتم
باید همه چیزو بهش میگفتم خونه پول اصلاً مهم نبود فقط میترسیدم از کاری که با من کردند با خبر بشه کنارش روی تخت نشستم و گفتم امروز که مرخص میشی و برمی گردیم به خونه می خوام یه خواهشی ازت بکنم به سمتم نگاه کرد و گفت
_لیلی بانو جون بخواد هرچی که تو بگی همون میشه شک نکن.
سرم رو روی شونه اش گذاشتم و گفتم می خوام برگردیم ایران و اونجا زندگی کنیم
امیر کمی جا خورد اما گفت
_میدونی که برگشتن ما به ایران کمی مشکل داره من اونجا تحت تعقیبم و اگر بفهمن اونوقته که شوهرت از دستت بره.
به این حرفش آروم خندیدم و گفتم باشه نمیریم ایران حداقل ترکیه خیلی بهتر از اینجاست من از مردم اینجا متنفرم .
صورتمو با دستش نوازش کرد و گفت
_میریم هر جای دنیا که تو بخوای فقط نبینم ناراحت باشی من به خاطر تو رفتم از مرگ برگشتم باورت میشه اون دنیا رو دیدم مدیون توام لیلی مدیون تو ام تو کاری کردی عوض بشم و به قول معروف راه درست رو پیدا کنم .
گونه شو بوسیدم و اون
با شیطنت روی صورتم خم شد و گفت
_دلم برات تنگه لحظه شماری می کنم تا برسیم خونه و من یه دلی از عزا در بیارم میدونی چند وقته که با تو نبودم .
خجالت کشیدم از این حرفش اما اون با صدای بلند به منی که مطمئن بودم کمی صورتم گر گرفته خندید لبام و بوسید در همین حال در اتاق باز شد و من سراسیمه از امیر جدا شدم که این کارم باعث شد اخماش تو هم بره و عصبی به من نگاه کنه هانا و آرمین که پسر من توی بغلشون بود وارد اتاق شدند و آرمین با خنده گفت
_ فکر کنم بد موقع مزاحم شدیم
امیر زیر لب بهش فحشی داد و گفت
_ برخرمگس معرکه لعنت الان وقت اومدن بود؟
صدای خنده آرمین بلند شده بیهوا شروع کرد به بوسیدن لبای هانا و بعد گفت
_من هیچ ابایی ندارم که زنمو ببوسم هر جایی که باشم و دلم بخواد میبوسمش تو هم مثل من باش عین خیالت نباشه…
امیر دستشو دور کمرم حلقه کرد و گفت
_من مثل تو نیستم میدونی که…
این دوتا آدم سر جنگ داشتن و انگار قرار نبود هیچ وقت لجبازی شونو با هم کنار بذارن آرمین به پسرمون که توی بغل هانا بود اشاره کرد و گفت
_ امیر کوچیک آوردیم بیتابی میکرد گفتیم بیایم اینجا هم من روی خوش این جناب ببینم هم اینکه با هم برگردیم.
دلم میخواد بریم قصر امیرخان…
با این حرف دستام شل شد بهتر بود همین الان که آرمین و هانا همینجا بودند همه چیزا به امیر می گفتم…
لبمو با زبونم تر کردم بازوی امیر و لمس کردم نگاهش سمت من چرخید و پرسید
_ جانم؟
جانم که میگفت همه چیز از یادم میرفت رشته کلام از دستم در می رفت مثل این دختر بچه ها دلم میلرزید و دیگه نمی تونستم حرف بزنم
کمی دست دست کردم و بالاخره شروع کردم به حرف زدن رو بهش گفتم
امیر وقتی تو بیهوش بودی یه اتفاقاتی اینجا افتاده
گفتن این حرف کافی بود تا اخماش تو هم بره و منتظر به من خیره بشه
وقتی صورتش اینطور میشد ازش حساب می بردم
این آدم واقعاً جای حساب بردنم داشت هانا و آرمین که انگار وضعیت مناسب نمی دیدند به سمت در رفتن و گفتن ما بیرون منتظر می مونیم
سریع به سمتشون رفتم و مانع رفتنشون شدم و گفتم نه همین جا بمونین انگار آرمین از چشمام خوند که نمیخوام تنهایی این خبر را به امیر بدم پس رو به هانا گفت
_این بچه رو ببر بیرون هوا بخوره هوای بیمارستان خفس اذیتش میکنه.
هانا بدون هیچ حرفی از اتاق بیرون رفت و من موند و امیر و ارمین.
دوباره به سمت امیر برگشتم گفتم وقتی که تو بیهوش بودی دشمناتو یه سری از اونایی که تا باهات کار می کردند
یه کارایی کردن عمارت از ما گرفتند
حسابهای بانکی تو بلاک کردن و خیلی چیزای دیگه که من ازشون سر در نمیارم امیر این چیزا برای من اصلا ارزش نداره خواهش می کنم تو خودتو ناراحت نکن و بیخیال انتقام و این چیزا شو.
تو یک صدم ثانیه خون توی چشماش دوید و از جاش بلند شد
_اون حرومزادهای عوضی به چه جراتی دست روی اموال من گذاشتن؟
خوب معلومه فکر کردن امیر رفته و الان می تونن هر غلطی دلشون بخواد بکنن اما اشتباه کردن دمار از روزگارشان در میارم کسی نمیتونه دست روی عمارت من بزاره عمارتی که خودم ساختمش
واقعاً احساس می کنم با یه مشت ابله این همه مدت کار کردم
الان وقتشه که خودی نشون بدم و هر چیزی که از من گرفتن چند برابر شود پس بگیرم .
بازوشو محکم گرفتم و گفتم من نمیخوام اتفاقی برای تو بیفته خواهش می کنم بیخیال این چیزا شو میتونیم از اینجا بریم یه جای دور دور از این آدما
🍁🍁
🆔 @romanman_ir
به این رمان امتیاز بدهید
روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!
میانگین امتیاز 4.4 / 5. شمارش آرا 7
تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.
شهاب یه شعرم سوراییدم واسع تو
امدشهاب جان ها ای نمیدونم چی برقصاا ای نمیدونم چی برقصا
امدشهاب جانها جان پدربرقصا جان پدربرقصا
واقعا استعدادم هدرمیره
نگاه کنین چه خواهرخوبی گیرتون اومده براتون شعردرست میکنه حالا سراغشونگیرین
باریک فرزندم 👏🏻
مگه اینکه تو برا من شعر بگی😃
این خواهر ما که نشسته تو خونه
از زور بیکاری هر روز پاچه یکی رو میگیره
برا من که بد نشد حوصلش سر میره میاد با من دعوا می کنه منم فقط به حرص خوردنش می خندم😂
دلت میاد حرص بدی اصلا برات شعرنمیگم
من حرصش نمی دم خودش حرص میخوره
تو چرا دیگه شعر نمیگی😂
هرهرهرخوش خنده
من اومدم سسسسسسللللللللااااااامممممممممممم
سلام گلای توخونه فاطمه امتحانشودادحالااومده بمونه(البته فقط امروز)
چقدرطبع شاعری دارم
برادررادنظرتون درباره شعرم چیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ادمين جان منتظريم ها
میلاد یعنی اوضاع دخترا انقدر خراب شده که تو شماره میگیری شماره نمیدی😐😐😂
نمی دونی اوضاع تا چه حد وخیمه😂
چند روز پیش داداشم و زنش باهم رفته بودن بیرون
دختره اومده به شایان شماره بده زن داداشمم به دختره توپیده دختره بازم از رو نرفته میگه دو زنه بودن مُده
وقتی داشت تعریف می کردم هنوزم عصبانی بود.
ای خدا😂😂
من که پخش زمین بودم شایان بیچاره هم داشت به زور تحمل می کرد نخنده
یعنی چی؟😐😐😐😂
بچه ها اینا چی میگن؟😠😡
یه تعداد نخاله آبرو هر چی دختره بردن واقعا که
خخخخخخخ الناز خواهر کجایی کاری دخترا دیگه خودشون میرن خواستگاری برای خودشون شماره چیههه تیکه چیهه مثلا الان چند روز پیش شنید م پدر دختره رفته به پسره گفته دختر من همه چی تموم بعد هزار جور خاستگار خوب خوب داره ولی من فقط دلم میخواست تو دامادم بشی هیییی روزگار دیگه چقدر ترشیده شده باشی بابات برات بره خاستگاری . آزادههههههه اجیییی خوبییییی چطورییی اجی من اخر ایدیتوووو پیدا نکردممم خودت ایدیم رو از یاسی یا ایلین بگیر بهم پیام بده میخوام براتتت یه چیزمممم بگممم
همتون فرداصب انلاین باشینا
داداش ادمین شماکه انقدزحمت کشیدی این انتظارروهم بردار
فردا امتحان ریاضی داررررررررم
اه!
ظهر
یه سوال
؟؟؟؟؟
کجا ان باشن ؟؟😕😕😕
اینجا
فاطی اهم اهم کجا بودی عشقممم کم پیدا شدی خوبی😚
امتحانام شروع شدن
بخوبیت سیستر
نفس اهم اهم خودت کم پیدایی😂
امتحانات تموم؟یا هنوز باید بکشنت😅
نع بابا تموم نی دقیقا نمیدونی ولی فک کنم یکشنبه تموم شه😶
خب من میرم شیمی بخونم بای
در جواب کامنت آزاده خانم
من نه قم زندگی می کنم که همکلاسی باشم با پریسا خانم
نه سنمون یکیه
فامیلیشم به خاطر ی تشابه اسمی پرسیدم
اصلا مگه همجنسیم😑😑😑😑
خوب داداش تفاوت اصلی اینه
به سن و شهر جکار داری
عجب داداچ شهاب عجججججببببب
عیب نداره
خدا خواسته دیگه
نمیشه کرد 😔😔😔😔
سلام دوستان…چطور مطورین؟؟؟حال و احوال شما؟؟؟
آیلین جونم…شوهر عزیزم کیمی…نفس زندگیم…نسترن…الناز..دادا میلاد…فاطمه ها…دادا آرشام…عشق آرشام تینا😂(هرکی جا افتاده ببخشه😂😂😂)
.
.
بچه ها سایت عجب تغییر کرده ها!!!یه چیزایی کشف کردم که نگووووو!!!😃😃😃
.
.
.
نفس تو از کی سلبریتی شدی هان؟؟؟؟😂تیک آبی داری؟!😃😅
.
هرکی هم آنلاین باشه معلوم میشه!!!
.
به چند نفر درخواست دادم قبول کنین…😂و البته به منم درخواست بدین.😎😂
.
فالو هم کنین…!!!❤❤❤❤
دوستان دارم خیلی…..😍😂❤
buenos días ❤
آیلین عشقم،
واسه من اینطوری نیستااااا
نمیدونم بزار ببینم؟
کیمیییییییییییی جونممممممممم اجیییی قشنگمممم خوبیییی چطور مطوری مثل اینکه حرم سراااا باز کردی برای خودت نچ نچ خواهر من زشته بخداااا این همه زن برای چیته همون۱دونشم زیاداااا هر روز یه برنامه ای داری تازه هر کدومم موهای همو میکنن همو میزنن. راستی درمورد دلنوشته اام گفتی خواهر من همشو فرستادم که یعنی همش همشم که نههه یه چندتاش اگه میخواهی پارت بعدی رمان داداش راد میفرستمش اونجا .
سلامممممممممممم گل هاییییی تو خونههههه خوبینننننن. چخبررررر ایلین ۲اجی خوبی. میگوم چطورکی بایدای درخواست بدی وکسی دنبال کنی مو هرچه میگردوم نمتروم درخواستتون بدوم اگه بلدین یه راهنمایی بکنینن ممنونتون واموهم .
سلامم ایلینی خوبم تو چطور ؟
نسترن ببین بخش اعضا رو بزنین بعد رو کسایی که میخوای زیرش نوشته دنبال کردن
بعد وارد حساب کاربریت بشی بخش دوستان اومده از اونجا میتونی تایید کنی درخواست ها رو
وای عیال قشنگم ! مرررسی مادر Te amaré por siempre
😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😍
مرسی آیلینی خوبم تو چطوری گلم
تیک آبی چیه؟؟؟؟؟
دوبارنوشتم جهت یاداوری بی توجه ها یه اهمی اوهومی بدنیس
باتشکرfatemeh
اهم!
اوهوم!
اهم!اوهم!
اهم!اهوم!!
اینم دوتا اهم اهوم
به به
شهاب نداشتیم هم که اومد 😊
خوش اومدی داش شهاب 😉
ایلین میبینم که خدا صداتو شنیده 😊😊
خدا خوب نشنیده!
نصفه شنیده!
سلام یاسی
ممنون
این بحث چیه ،چرا اسم منو ربط میدید به ایلین؟
اقا من از اسم شهاب خوشم میاد
اینا همه میدونن
روزی صد بار میگم،
گیر دادن میگن شهاب اومده!
چی چی اورده
شهاب ایلین از اسم شهاب خوشش میاد داداش 😊 بخاطر اینه 😉
به یاسی خانوم نبودی این چند وقت ؟
سلااام راد
چطوری داداش
اره این چند روزه حالم خوب نیست بخاطر همین نمیام 😥
خوبم میگذره
امیدوارم زودتر خوبی بشی ابجی جان 😉
دروغ میگه داداش راد حالش از همه بهتره😛😂
دروغ ؟به من؟
غیر قابل بخشش هست 😂😂
سلامم یاسی الان که خوبی؟
باتشکرازاهم اوهوم شما
من نبودم نگران نشیدا دارم امتحان نهایی میدم
ایلین میکشمت
میدونم اینجا بدون من صفا نداره ولی تحمل کنین بزودی میام
راستی چشمتون روشن داداش قادرحرف زدیه جمله
برادرراد من اومدم چرامثه شهاب تحویل نگرفتین
اصلا من سایت نمیام I’m angry with you
راستی امتحان نهایی چه طوره فاطمه؟
سخته؟
راحته؟
زیاده؟
مدرسه عمم نیوفتادم وگرنه نیازبه درس خوندن نبودهمش تقلب میکردیم ولی حیف
اره اگه بخونی اسونه سوالاکتابن
منم که قشنگ دارم خرمیزنم
اها
دستت درد نکنه
خاهش
به به سلام فاطمه خانوم .حال تون چطوره؟
من همه ی کامنت هارو نگاه نمی کنم ،سایت هم دیر به دیر میام گفتم که خیلی کار دارم.
علیک سلام اقای رادپارسال دوست امسال اشنا
بخوبیتون شماخوبین خانواده خوب هستن؟؟؟؟؟؟؟
ممنونم .
اونا هم خوبم .
من نبودم نگران نشیدا دارم امتحان نهایی میدم
ایلین میکشمت
میدونم اینجا بدون من صفا نداره ولی تحمل کنین بزودی میام
راستی چشمتون روشن داداش قادرحرف زدیه جمله
سلام سلام
عههههه ستایش چطوری ؟؟؟؟بیشعور تو عروسی داداشت قر دادی بعدش غیب شدی؟؟؟؟
آره عزیزم عکس یاسین رفیع نژاده
من کلا عاشق کره ایا بودم تنها ایرانی که دوسش دارم یاسینه 😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖
وای یاسییییننننننن😍😍😍😍😍
ازاده یعنی منو دوست نداری؟؟؟؟
بعداین گنده بکو دوست داری
چند وقت نبودم باز یادتون رفته ازاده ننویسین 😡😡
آزاده دوستان آزاده خواهشا آ رو درست بزارین 🙏🙏🙏🙏
عزیزم اونا سلبریتین
تو عشقمی 😍😍😍
سلااامم عشقم . رگیر مدرسه و امتحاناش با کلی اعتراضی اینا بودم .دیگ نشد بیام ولی از این به بعد همش مبام
چرا ادمین رمان جدید ترنم نمیزاری؟؟
رمان هم خونه استاد یا همون بانوی لاکچری
بزار سایت همه بخوننش خیلی قشنگه
الناز جان شرمنده من تلم یهو قط شد،
اگه وصل شد خودم بهت پی ام میدم
ایلین ابجی مال منم قطع شد خودم الان خواستم برات بنویسم که تلم قطع شده😅
داداش ادمین شرمنده آخرش میزاریش یا نه ؟تو رمان برتر هم شد عیب نداره
اها باشه ایلین .چقد عوض شد فقط یه ماه نبودماااااا .
خوب سلااام خدمت دوستان گرامیی چطور پطوریییننننن
علیک سلام خانوووووووم!
حاج آقا ادمین تو سایت چقد تغیرات بوجود اومده…؟؟؟!!!!
دنبال کننده داریم…اینیستا شد رسما😅
اره ایلین منم کشفش کردم!
فقط باید آقا ادمین یاد بدن😂
دنبالم کنید تا دنبالتان کنم…😅😂❤
من که رمز عبورم و یادم رفته هیچکاری نمیتونم بکنم😕
عهههه آزاده این عکسی که گذاشتی عکس یاسین رفیع نژاده😍😝😅
نمیشناسم طرف بازیگره خوانندس چیه؟
مدله…تو بیوش گذاشته(Moda mezon!)
خیلی پولداره ولی…خیلی ها…
خخ
شوهرته؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!
عجب!
این اگه شوهرراین بود اینجاپلاس نبود
الان درحال دوردوربایاسین جونش بودخخخخخخ
سلام
دوستان😐😹
سلام سجاد خوبی؟
دلم برات تنگ شده بوووووووووود
علیک…آقا سجاد من نمیشناسمت یه اصل بده ممنون😅😂
سلام داداش سجاد چرا همیشه من با شما حاضری میزنم.دقیق هماهنگ همون روز🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣
علیکم سلام
توکیستی؟؟؟؟؟؟؟
ستااااااااااااااااااااااااااااااااااایش
دختره خر
عوضی
رواااااااااااااانی
بیزوووووووووووووو
کدوم گووووووووووووری بودی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
بچه هااااا یه تصمیم گرفتم. تصمیم گرفتم اگه حالممم خراب بود بیام اینجا چون اینجا حالم خوب میشه واز لحاظ روحی بهتر میشممم
کار خوبی میکنی!
بیا همینجا!
محیطی امن و سالم!
کووو ستایش کجاس؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!
پایین کامنت گذاشته ببیییییییییییییییییییین
سلااامم نفسیی چطوریییی؟؟❤❤❤
ستاییییش کجا بودی چرا یهو غیبت زد هان
دلم برات تنگ شده بود خوبی😚
مرسی عشقم منم خوبم💓💓
ستاااااااااااااااااااااااایشششششش
هووووووو جوووووونم
چطووووووووووووری
دلم واااست تنگ شده بوووود عشقم
بپر بغلم بوست کنم 😘
.
.
.
.
.
کدوم گوری بودی این مدت 😏
قربونتوووووونننن برم منننن اخههه❤❤❤❤❤ منم دلم براتون خیلی تنگ شد ک اومدم دوباره کامنت بذارم دلی از عذا در بیارم .والا به خدا درگیر مدرسه بودم .تو هم بیا بغلم اووو خوجله😀😀😀😍😍😍😍💃💃💃💃
همین ورا بودمممم کوشولووووو🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣
اصلن هر چی فحش بدین حق دارین واقعا .من واقعا این چند مدته درگیر بودمممم 🤣🤣🤣🤣🤣🤣
ولی اشکال نداره فحش بدین راحت شین
ارووووووم نمیشم
بگو ببینم چیکار میکردی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ازون کارا🙈🙈🙈🤔🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣
فاطمه جووون پس همشهری هم هستیم خووبه خوشبختم.
زهرا جون با منی!!! ؟؟
اصل بده آشنا شیم
اره عزیزم فاطمه جون باشمام
یه سوال دارم اینجا پریسا داریم؟؟فامیلیش چیه؟؟؟
بله پریسا داریم از قم دهم انساینه
نفس پری یازدهمهههههههههه هاااااااا
گمشو بابا خاک تو سرت دوساله با این بیزو حرف میزنی هنوز نمیدونی چندمه🙄😂
من و تو یازدهمیم
پری و آزی دهم
یاسی دوازدهم
اها
چمدونستم خو!
من بیزوام
دونقور
عشک
یاسیکم
…گده
تیاساغا
اونقوز
پریساااااااااااااااااااااااااا
گده چیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
توساباغاااااااااااااااااا
اوکووووووووووووووووز!
آره دیگه تو گوساله ایی😂
منم دهمممممممم🤣🤣
من چی؟؟؟؟؟؟
اره پریسا داریم
پریسا داریم،
فامیلش سکرته!
🤣🤣🤣🤣
منم چکار داری؟
آیلین دهمم خاک تو سرت اینقدر با من میزری نمیدونی
چندامم🥺🥺🥺🥺🥺
کااااااات
پریسا
لعنتی!
چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
کی دهم شدی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
باورم نمیشه!
نکنه یاسیم دهمه!
؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
یاسی که اندازه ی شتر سن داره
جقدر بیکاری زود دیدی
🤣🤣🤣
نه بابا اون گندست
من دهم بودم از اول
گمشو کات فور اور
واقعا بیکارم!
دارم مگس میشمرم!
کوچولو!
آیلین دهنت
تو که ی سال بزرگتری
آقا من اصلا امسال کنکور دارم🤣🤣🤣
ینی بچه ها امروز یه امتحان ریاضی دادیم
پشمای ابلیس و خدا و فرشته ها ریخت
چقدر خوب بود🤣🤣🤣
هعیییییییی
ما دوشنبه امتحان ریاضی داریم!
خدااااااااااااااااااااا
آره گفتی
چیشد؟؟؟
هنوز ندادم که بدونم چی شد!
نه کیمی دهم سخت نیست
دهم سخته ؟
مثل سگ
خیلی سخته
من کسی به اسم شهاب نمیشناسم
واسه چی میخوای بگو راهنمایی کنم!!!
فامیلیت واحدی زاده نیست؟؟
نچ
آیلین باهم مخلوط کردم دادم بیرون
این استعداده لامصب
بفهم
فامیلیت چیه؟؟
داداچ فهمیدیم دختری
همکلاسی پریسا در اومدی داری فامیلیشو میپرسی 😂😂😂😂😂😂😂😂