670 دیدگاه

رمان استاد خلافکار پارت 103

3
(1)

 

امیر صورتم رو نوازش کرد و گفت
_نگران چیزی نباش ملکه من
منو که میشناسی اتفاقی برام نمیفته میریم هرجایی که تو بخوای حتی اگه بگی میریم ناف تهران زندگی می کنیم ولی قبل رفتن باید این آشغالای عوضی این نامردا حساب پس بدن…

دنیا بی حساب کتاب نیست زندگی من بدتر از دنیاست هر قدمی که بر دارن باید تاوانشو پس بدن.
ملتمس به ارمین نگاه کردم و اون گفت
_به نظر من بهتره که بیخیال بشی درگیری چیزی پیش میاد دوباره روز از نو روزی از نو لیلی بیچاره میمونه و تویی که روی تخت بیمارستانی.

محکم به بازوی ارمین زدم و گفتم زبونتو گاز بگیر
با صدای بلند خندید و گفت

_لیلی اینطور عاشق ندیده بودیم که خدارو شکر به لطف جناب امیر اینم دیدیم.

امیر منو محکم بغل کرد و گفت
_ من دیگه هیچ وقت تورو تنها نمیزارم پس خیالت راحت باشه مستقیم میریم به عمارت .

خیالم راحت می کرد اما میترسیدم از رفتن به این عمارت از روبرو شدن با آدمهایی که نمی خواستم ببینمشون چون میدونستم کسی که توی عمارت ما الان داره زندگی میکنه تو اون مهمونی کذایی هر شب و هر شب بالای سر من می ایستاد و برام کف میزد اگه اون جا می‌رفتیم امیر بی شک می فهمید چی به چیه از ترس داشتم پس می افتادم
واقعا تحملشو نداشتم امیر که انگار به حال من شک کرده بود دستمو گرفت و گفت
_چیزی شده که من نمیدونم؟

لب گزیدم وازش فاصله گرفتم نگاهمو ازش دزدیدم میدونستم این آدم خوب میتونه حرفامو از چشمام بخونه به خاطر حضور آرمین دیگه بیشتر از این پاپی نشد
اما می دونستم تنها که بشیم تا ته این قضیه رو در نیاره بیخیال نمیشه بالاخره کارهای مرخصی انجام شد عادل وقتی فهمید داریم میریم به عمارت اونم نگران تر از من به من خیره شده .

ارمین که از نگرانی ما سر در نمی‌آورد متعجب بود با چشم و ابرو از من می پرسید چی شده و اینجا چه خبره

فرصت نمی شد تا براش توضیح بدم برای همین به عادل اشاره کردم تا همه چیز به آرمین بگه وقتی آرمینم فهمید اوضاع از چه قراره حالش دگرگون شد
اونم دلش می خواست مانع این رفتن بشه دلش نمی‌خواست امیری که تازه به هوش آمده تازه داره بیمارستان مرخص میشه وبره و اوتجا چیزی بشنوه ..

اما هر کاری که کردیم هر بهانه ی آوردیم هر دلیلی آوردیم امیر بیخیال نشد که نشد
توی مسیر عمارت بغلم کرده بود و سرم روی شونه امیر بود

هر دقیقه یکبار پیشونیمو می بوسید و کنار گوشم حرف‌هایی می‌زد که هر دختری اگر می‌شنید هزارباردل می‌داد عاشق می‌شد
اما من فکرم به قدری درگیر بود و ترس همه وجودمو گرفته بود که غرق به فکر و خیال بودم امیر از این همه سردی و بی خیالی من دلخور شده بود کمی از من فاصله گرفت و به بیرون خیره شد

نمی خواستم این حس و داشته باشه اما الان به قدری ترسیده بودم که نمی تونستم هیچ توضیحی بهش بدم….

جلوی در عمارات که رسیدیم واقعاً قلبم داشت از جا کنده میشد چطور باید بهش توضیح میدادم ؟
چطور باید جوابشو میدادم؟

من شکی نداشتم امیر بعد از شنیدن واقعیت ها
بهم می گفت که راضی بوده بمیره و من این کارو نکنم میدونستم اما من نمی خواستم امیر رو از دست بدم به هیچ وجه نمی خواستم از دستش بدم.

قبل از ما عادل از ماشین پیاده شد و در سمت امیر و باز کرد.
به صندلی ماشین چسبیده بودم نمی خواستم پایین بیام عادل بیچاره از منم نگرانتر بود .

ماشین آرمین پشت سرمون ایستاد و آرمین و هانا پایین اومدن .
اونا هم نگران بودن خیلی زیاد مثل من…

امیر از این همه نگرانی سر در نمی‌آورد بدون حرف به سمت عمارت رفت نگهبانا ؛ نگهبان های قدیمی بودن با دیدن امیر در باز کردن و اون وارد شد پشت سرش راه افتادم پاهام میلرزید…

وارد ساختمون که شدیم چرخی توی سالن بزرگ طبقه پایین زد و با صدای بلندی عُمَر شیخی که اونجا زندگی میکرد و صدا زد .

کمی که گذشت عمر ناباور از پله ها پایین اومد و با دیدن امیر سرتا پاشو از نظر گذروند خشکش زده بود باورش نمی شد که امیر بیدار شده و الان سالم و سرحال جلوی روش ایستاده باشه

امیر توی سالن دوری زد گفت
_که وقتی من نیستم دست روی عمارت من میذاری ؟

فکر کردین امیر می میره و دیگه نمیاد نه!
اما من هفت تا چون دارم یکیش رفته تا الان و۶ تایی دیگش برام مونده میفهمی که چی میگم؟

حالا برام توضیح بده چه جرأتی تونستی قدم توی خونه ی من بزاری؟
خونه ای که در نبود من مال زن و بچه ی من بوده !

شیخ عمر کمی مکث کرد کمی فکر کرد و خودشو جمع و جور کرد از پله ها پایین اومد نزدیک امیر شد اما نگاهش به سمت من بود با یه نگاه خاصی بهم خیره شده بود انگار داشت میگفت برگ برنده ما زنته گه کنارت ایستاده

دلم می خواست التماسش کنم تا حرفی نزنه تا امیرو بعد از این همه وقت دوباره عصبی و ناراحت نکنه اما اون نزدیک ترشد و گفت

_من که کاری نکردم من خونه تو گرفتم اونم به خاطر بدهی که داشتی و فک میکردم نمیای و خونه تو بجای بدهیم برداشتم
اما خبر داری شیخ هاتف چیکار کرده برای من گردن کلفتی نکن امیر از اون بپرس!
بپرس زنت چیکارا که نکرده وقتی تو بیهوش بودی!

دیگه پاهام واقعا جون نداشت دیگه نمیتونستم بایستم پس وا رفته روی زمین نشستم
امیر نگاهش سمت من چرخید به قدری عصبی بود که تا به حال ندیده بودم به سمتم اومد

عادل تا خواست براش توضیح بده و مانعش بشه اون وکنار زد نزدیکم شد کنارم روی زمین نشست با اون چشمای که ازشون خون می بارید بهم خیره موند
و پرسید:
این مرتیکه چی داره میگه؟

لب گزیدم و نگاهمو به کف زمین دادم نمی خواستم نگاهش کنم ناخنم وبه کف دستم فشار میدادم داشتم می‌مردم داشتم جون میدادم چیکار باید میکردم ؟

چی میگفتم ؟
آرمین به دادم رسید بازوی امیرو کشید و از زمین بلندش کرد و گفت
_من بهت توضیح میدم همه چیز و من میگم بیخیال لیلی شو…

آرمین و کنار زد دوباره خواست نزدیکم بشه اما دوباره بازوشو کشید و گفت
_ با من حرف بزن گفتم که من بهت میگم این دختر نمیتونه برات توضیح بده من برات بازش می کنم اگه واقعیت رومیخوای…

🍁🍁
🆔 @romanman_ir

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3 / 5. شمارش آرا 1

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG ۲۰۲۳۱۱۲۱ ۱۵۳۱۴۲

دانلود رمان کوچه عطرآگین خیالت به صورت pdf کامل از رویا احمدیان 5 (2)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان : صورتش غرقِ عرق شده و نفسهای دخترک که به لاله‌ی گوشش می‌خورد، موجب شد با ترس لب بزند. – برگشتی! دستهای یخ زده و کوچکِ آیه گردن خاویر را گرفت. از گردنِ مرد خودش را آویزانش کرد. – برگشتم… برگشتم چون دلم برات تنگ…
رمان شولای برفی به صورت pdf کامل از لیلا مرادی

رمان شولای برفی به صورت pdf کامل از لیلا مرادی 4 (8)

7 دیدگاه
خلاصه رمان شولای برفی : سرد شد، شبیه به جسم یخ زده‌‌ که وسط چله‌ی زمستان هیچ آتشی گرمش نمی‌کرد. رفتن آن مرد مثل آخرین برگ پاییزی بود که از درخت جدا شد و او را و عریان در میان باد و بوران فصل خزان تنها گذاشت. شولای برفی، روایت‌گر…
IMG ۲۰۲۴۰۴۱۲ ۱۰۴۱۲۰

دانلود رمان دستان به صورت pdf کامل از فرشته تات شهدوست 3.7 (3)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   دستان سپه سالار آرایشگر جوانی است که اهل محل از روی اعتبار و خوشنامی پدر بزرگش او را نوه حاجی صدا میزنند دستان طی اتفاقاتی عاشق جانا، خواهرزاده ی بزرگترین دشمنش میشود چشم روی آبروی خود میبندد و جوانمردانه به پای عشق و احساسش می…
aks gol v manzare ziba baraye porofail 33

دانلود رمان نا همتا به صورت pdf کامل از شقایق الف 5 (2)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:         در مورد دختری هست که تنهایی جنگیده تا از پس زندگی بربیاد. جنگیده و مستقل شده و زمانی که حس می‌کرد خوشبخت‌ترین آدم دنیاست با ورود یه شی عجیب مسیر زندگی‌اش تغییر می‌کنه .. وارد دنیایی می‌شه که مثالش رو فقط تو خواب…
IMG 20240405 130734 345

دانلود رمان سراب من به صورت pdf کامل از فرناز احمدلی 4.7 (9)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: عماد بوکسور معروف ، خشن و آزادی که به هیچی بند نیست با وجود چهل میلیون فالوور و میلیون ها دلار ثروت همیشه عصبی و ناارومِ….. بخاطر گذشته عجیبی که داشته خشونت وجودش غیرقابل کنترله انقد عصبی و خشن که همه مدیر…
149260 799

دانلود رمان سالوادور به صورت pdf کامل از مارال میم 5 (2)

1 دیدگاه
  خلاصه رمان:     خسته از تداوم مرور از دست داده هایم، در تال طم وهم انگیز روزگار، در بازی های عجیب زندگی و مابین اتفاقاتی که بر سرم آوار شدند، می جنگم! در برابر روزگاری که مهره هایش را بی رحمانه علیه ام چید… از سختی هایش جوانه…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

670 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Fatemeh
Fatemeh
3 سال قبل

وااااای ادمیننننننن چرا اینجوریه
رفتم قسمت ورود نام کاربری و رمز میزنم میاد بدون اعتبارinvalid nonce
ینییییی چییییییی
پارت 104 هم تا 263 تا کامنتا برام میاد بعد میزنه366 میزنم روش ولی نمیااااد

ayliiinn
عضو
پاسخ به  Fatemeh
3 سال قبل

این مشکل برای منم پیش اومده

fatemeh
fatemeh
3 سال قبل

اهم اهم دوستان گرام
منوفاطیما صداکنین قاطی نشیم
اون فاطمه روهم فاطمه
دیگه قاطی نمیشین
حال میکنیدازعقل مبارکم چقدکارمیکشم

Fatemeh
Fatemeh
پاسخ به  fatemeh
3 سال قبل

ادمین کامنت های پارت 104برای من بالا نمیاد میشه یه نگاه بندازی

AAzadeh
AAzadeh
3 سال قبل

سلام
خوبین؟؟؟؟منکه خوبم
چطورین چیکار میکنین ؟؟؟؟؟

ayliiinn
عضو
پاسخ به  AAzadeh
3 سال قبل

سلام آزی
هیچی بیکاریم
علافیم

Nafas
Nafas
پاسخ به  AAzadeh
3 سال قبل

یاسی من دیلیت کردم🙁
سلام سلام عشقتون اومده(چه اعتماد به نفسی)
خاک تو سرتون(دور از جون)سراغی از ما نگیریدااا😐😂😂

ayliiinn
عضو
پاسخ به  Nafas
3 سال قبل

نفس
حد اقل بزار ۵ دقیقه بگذره!
یکم دلمون تنگ شه!

Nafas
Nafas
پاسخ به  ayliiinn
3 سال قبل

گمشو بیشعور با بقیه بودم تو که همین الان باهات خدافظی کردم😂
واییی من بفکر اینم هفته دیگه اومدم تل چجوری رمانام رو پیدا کنم😭😂

ayliiinn
عضو
پاسخ به  Nafas
3 سال قبل

خخخخخخخ
نفسی!

aylin
aylin
3 سال قبل

مییییییییلااااااااااددددددد….!!!!!
میلیییییییی….
میلووووووششششش….
میییییی…..
دو ره می فا سو لا سی…..😂😂😂😂
اون گی افتو بیار ببینیم کیه؟!
نترس vampire نیستم نمیخورمش😅😅😅
.
.سلام شهاب خوبم خوبی؟؟؟

شهاب
شهاب
پاسخ به  aylin
3 سال قبل

س
منم خوبم

aylin
aylin
پاسخ به  شهاب
3 سال قبل

شهاب ببینم تو نازک نارنجی هستی؟؟؟؟🤨🤨🤨

شهاب
شهاب
پاسخ به  aylin
3 سال قبل

چرا فکر کردی نازک نارنجیم

aylin
aylin
پاسخ به  شهاب
3 سال قبل

فاطی میگه من نه🤷🏻‍♀️🤷🏻‍♀️🤭😂
کم کل کل کنین😂😂😂

ayliiinn
عضو
3 سال قبل

جا داره،
یادی بکنیم از،
یاسی خدابیامرز!
دختر خوبی بود،
رفتنت زود بود رفیق!…

Alnaz
پاسخ به  ayliiinn
3 سال قبل

هی دلمون براش تنگ شده واقعا😞

aylin
aylin
پاسخ به  ayliiinn
3 سال قبل

اره خیلی دختر باحالی بود☹☹☹
دلم براش تنگولیده😭😭😭💗💗💗

maral
maral
3 سال قبل

ار ایلین عزیزم باهم دوستیم☺
الانم که با مامان سایانی فامیلیم😂

دکاروس
دکاروس
پاسخ به  maral
3 سال قبل

ماراااال لعنتی بابا دار شدیم رفت نمردیم و را زدن مامانمون رو هم دیدیم ای خدااااااا مارال بیا بغلم !
سایان می اندازمت تو ترشی خیار چنبر ( خشم چنگیزی منو بیدااااار نکنید 🤣🤣🤣🤣)

دکاروس
دکاروس
پاسخ به  admin
3 سال قبل

نفرستادم ؟؟؟؟ ولی همین امروز فرستادم !
پارت یک چطور ؟ نمی دونم چرا جدیدا این مشکل برام پیش میاد می فرستم ولی واسه شما انگار نیومده و نمی تونم پارتای قبلی رو ببینم .

Mory
Mory
پاسخ به  admin
3 سال قبل

پارت جدید این رمانه کی گذاشته میشه
البته رمان استاد خلافکار

maral
maral
پاسخ به  دکاروس
3 سال قبل

ار خواهرم بلخره این روزم دیدیم😂اوه اوه بدبخت مادر سایان 😂😂خواهرم میگم فهمیدیم تو از کجا اورد از جوب معلوم نیست من بدبخت از کجا اورد😂
بیا بغلم بیا

Nika
Nika
3 سال قبل

این لامصبو که اینجوری کشش میدی اندازه ای هم که مینویسین تو هر پارت که اصن هیچی حداقل تند تربنویس تموم شه این رمان که به چرتتت و پرت گفته زکی
بابا حداقل رمانو یه جوری تمومش نکن ادم حس کنه به شعورش توهین شده

maral
maral
3 سال قبل

کیمیا خواهرم ایلین جان این مارالی که کامنت گذاشت اصلا من نیستم یه مارال جدید من اسمم مثل روز اول که کامنت گذاشتم مینویسم که من با اون اشتباه نکنید

ayliiinn
عضو
پاسخ به  maral
3 سال قبل

ااااااااااا
اشتباه شد پس!
به هر حال با همه دوستیم!

maral
maral
پاسخ به  ayliiinn
3 سال قبل

ار باهم دوستیم 😄
الانم که دیگه با مامان سایانمی فامیلیم😂

Mory
Mory
پاسخ به  ayliiinn
3 سال قبل

سلام ایلین جان میخواستم بپرسم ک پارت جدید کی گذاشته میشه؟؟؟؟ ممنونم میشم اگه جواب بدی

ayliiinn
عضو
پاسخ به  Mory
3 سال قبل

سلام عزیزم
نمیدونم والا!
الان داداش قادر میگه

Hana
Hana
پاسخ به  maral
3 سال قبل

فاطی عشقم خوبییییی؟؟ کجای دختر ؟؟
منکه چند بار حالتو پرسیدم!😑😐…
توی واتم بهت پیام دادم دختر نبودی…!

شهاب
شهاب
3 سال قبل

سلام بر لیدی ها و جنتلمن ها✋🏻
خدایی خیلی زیادید نمیشه اسم برد
خب فاطمه دلایل قهرت با من رو کی میگی؟؟
و فاطمه ۲ آقا ما حال همه رو میپرسیم
جواب همه رو هم میدیم جدید و قدیم هم نداریم

fatemeh
fatemeh
پاسخ به  شهاب
3 سال قبل

فرداازامتحان اومدم

aylin
aylin
پاسخ به  شهاب
3 سال قبل

اون باهات لج کرده….خدا کمکت کنه دااش🤭😂
فاطی جون دیگه قهر نکن عجقم بیا کنار هم به خوبی و خوشی زندگیمون رو بکنیم آفرین دختر خوب…!!!😃❤

شهاب
شهاب
پاسخ به  aylin
3 سال قبل

یعنی لج کنه انقدر خطرناک میشه🤭🤦🏻

fatemeh
fatemeh
پاسخ به  aylin
3 سال قبل

نه ایلین اصراارنکن
نگاه من برادررادوشایدببخشم ولی شهابواصلا
باایدبفهمه بادکتروشاعراینده چطوربحرفه
اصلااگه مریض شدمداواش نمیکنم
یه حرف میزنم به تریپ اقابرمیخوره
والا پسرانقده لوس ونازک نارنجی ندیدم
ااااایییییششششش

Rad
Rad
پاسخ به  fatemeh
3 سال قبل

فاطمه خانوم، اون پایین گفتید من ناراحت شدم از شما و…
من، برای چی باید ناراحت بشم از شما؟ شما هرچی دوست دارید من رو صدا کنید😂بعدم برای چی با من قهر کردید، من واقعا متوجه نمیشم.
مارال خانوم خوش اومدید.
فاطمه خانوم 2 حالت تون خوبه؟، الان همه به نوعی درگیر هستند، ولی خوب من الان حال تون رو پرسیدم 😂
ابجی کیمیا، تیمور لنگ و چنگیز؟ 😂😂😂
ترکیب جالبی میشه. بعدم این سری شانس اوردم، دمپاییت خورد تو دیوار، باز برای چی هوای منو کرده بود😐😐😂😂. کو اون جذبه ی برادرانه کو؟ 😑😂

fatemeh
fatemeh
پاسخ به  Rad
3 سال قبل

بنابه دلایلی که عرض میکنم
به شعرام خندیدین حالااین شهاب ازادبیات چیزی حالیش نمیشه
ولی من وشماکه همکاریم چرامیدونیدچقدوقت صرف شعرتون کردم
بعدشم اصلادیگه واست شعرنمیگم
بعدم یه خاهش میشع بهم لفظ خانوم ندین عادت ندارم همه بهم میگن فاطمه
دیگه عرضی نیس

دکاروس
دکاروس
پاسخ به  fatemeh
3 سال قبل

ما هم خوبیم داداش شهاب روزهای تکراری رو می گذرونیم و همچنان قرص میندازیم بالا خودت خوبی ؟
فاطی کی ناراحتت کرده برم دهنشو صاف کنم ؟؟؟؟😂😂😂😂😂😂😂
اسم بگو دمپایی تحویل بگیر 🤣🤣🤣🤣

fatemeh
fatemeh
پاسخ به  دکاروس
3 سال قبل

کیمیاقشنگ بزن صافش کن
این شهابه خیلی داره پیاده روی میکنه رواعصابم
دستم بنده امتحانه وگرنه میشستم مینداختمش روبند
لجبازیای منو ندیده

fatemeh
fatemeh
پاسخ به  fatemeh
3 سال قبل

عه عه شعرامو مسخره میکنه اولا
ثانیاجنبه شوخی نداره هی بهش برمیخوره دوکلوم میحرفم

شهاب
شهاب
پاسخ به  fatemeh
3 سال قبل

دیگه خیال این فاطمه خانم راحت شه

شهاب
شهاب
پاسخ به  fatemeh
3 سال قبل

اتفاقا چند وقته شایان نیست رایا هم رفته خونه دوستاش دلم لک زده برای یه کل کل حسابی

شهاب
شهاب
پاسخ به  دکاروس
3 سال قبل

قربون دستت
یه دمپایی بتنی لطفا

fatemeh
fatemeh
پاسخ به  شهاب
3 سال قبل

حتما

دکاروس
دکاروس
پاسخ به  شهاب
3 سال قبل

بگیر که اومددددددددددد نگی نگفتی !
قدرت دمپایی رو ندید نگیر داداش شهاب از داداش علیسا بپرس !😂😂😂😂😂😂

شهاب
شهاب
پاسخ به  fatemeh
3 سال قبل

چطوری به این نتیجه رسیدی؟؟

fatemeh
fatemeh
پاسخ به  شهاب
3 سال قبل

باهمون عقلی که توازش استفاده نمیکنی واکبندمونده

شهاب
شهاب
پاسخ به  fatemeh
3 سال قبل

اتفاقا در راه های عالی ازش استفاده می کنم😂

fatemeh
fatemeh
پاسخ به  شهاب
3 سال قبل

کاملامشخصه

کیمیا
کیمیا
3 سال قبل

کسی در حال شکافتن قفسه ی سینه ام بود مثل یک بختک …مثل یک کابوس…درد هایم زیاد تر می شود ، چشمانم قرمز تر می شود فکر این که دیگر در دنیا وجود ندارم تسلی بخش است . حال انقدر از خودم تنفر دارم که دیگر نمی توانم چرخش چرخه ی روز ها را تماشا کنم ، خسته ام از آرزو های شعاری ، خاطرات بایگانی ، لحظه های کاغذی ،
خسته ام از چشم انتظاری… حس می کنم نامرئی ام آدم ها مرا نمی بینند ، نادیده می گیرند و از روحم و جسمم رد می شوند . من نامرئی بودن را دوست دارم چون حس این که موجود منفوری مثل من در خیابان ها دیده می شود آزار دهنده است …

Hana
Hana
پاسخ به  کیمیا
3 سال قبل

(شهاب)

داداش شهاب مگه من گفتم که شما گفتید بد گفته ابجی فاطمه؟؟!! هوم؟!!

Maral
Maral
3 سال قبل

اینجا همه همو میشناسن و دوستن😮😶
منم دلم خواست😐

کیمیا
کیمیا
پاسخ به  Maral
3 سال قبل

بیا پیش خودم مارال 😂

fatemeh
fatemeh
پاسخ به  Maral
3 سال قبل

چی میخای چی دلت میخاد

aylin
aylin
پاسخ به  Maral
3 سال قبل

والا من که یه مدتیه اومدم تو جمعشون و دوست شدیم و فقط اینجا درارتباطیم….🤷🏻‍♀️
بقیه رو هم خبر ندالم🤷🏻‍♀️😂
اصل بده باتوهم آشنا شیم مارال جون

ayliiinn
عضو
پاسخ به  Maral
3 سال قبل

مارال جانم مگه ما دوست نیستیم؟!

Maral
Maral
پاسخ به  ayliiinn
3 سال قبل

من یه مارال دیگه ام. ۱۵ سالمه از تهران☺
کامنتارو که خوندم دیدم خیلی باحالین خدایی😍😂
بعد دلم خواست دوست شم باهاتون اگه بشه🙂

ayliiinn
عضو
پاسخ به  Maral
3 سال قبل

بفرما عزیز دل

Maral
Maral
پاسخ به  ayliiinn
3 سال قبل

جمعتون خیلی خوب و دوستانس🙂❣

ayliiinn
عضو
پاسخ به  Maral
3 سال قبل

فدااات عزیزم

کیمیا
کیمیا
پاسخ به  ayliiinn
3 سال قبل

این شما و این هم چنگیز !
آخ جوووون دوباره زن گرفتم 😂😂😂😂

Maral
Maral
پاسخ به  کیمیا
3 سال قبل

اینجا زنم میگیرید؟!😂

maral
maral
پاسخ به  کیمیا
3 سال قبل

خواهرم دوباررره میخوای زن بگیری حتما این مارال جدید چرا تو درست نمیشی اون قبلیا بس نبودن هاااا

aylin
aylin
پاسخ به  Maral
3 سال قبل

سلام مارالیم😍😃
خوبی عزیزم به جمعمون خوش اومدی…

Maral
Maral
پاسخ به  aylin
3 سال قبل

مرسی عزیز دلم تو خوبی؟💛

Maral
Maral
3 سال قبل

اینجا همه همو میشناسن؟؟؟😮😶

maral
maral
پاسخ به  Maral
3 سال قبل

مارال عزیزم فکر کنم اجی کیمی و ایلین من با تو اشتباه گرفتن

maral
maral
پاسخ به  Maral
3 سال قبل

مارال عزیزم فکر کنم اجی کیمیا و ایلین من با تو اشتباه گرفتن😅😅

Maral
Maral
پاسخ به  maral
3 سال قبل

آره من جدیدم اشکال نداره من آخرش یه ستاره میزنم😅

maral
maral
پاسخ به  Maral
3 سال قبل

اها چه جالب من هم 15 سالم خوشبختم

aylin
aylin
3 سال قبل

حالا حالا…ترشیدی…عشقم ندیدی؟؟؟!!!.حرفام نشنیدی…به من خندیدی…🤭😂
آقا من دارم میترشم این🤭😂😂😂
آیلین تو کی رل زدی…ماشالا میلادم که رل زده….
من موندم و ترک دیوارا😐😐😐😐😐

ayliiinn
عضو
پاسخ به  aylin
3 سال قبل

جات خالی!
از سینگلیت دراومدم آیلین!

aylin
aylin
پاسخ به  ayliiinn
3 سال قبل

خوش بگذره😍❤😂
من شوخی میکنم باووو من رل نمیزنم…سینگل بودم و خواهم موند😎😅
رل زدن کار من نیس نه شرایطشو دارم نه امکانشو😐😑😂

fatemeh
fatemeh
پاسخ به  aylin
3 سال قبل

نه تروخداایلین پسرادارن خودکشی میکنن بیارلشون بشو
خخخخخخخخخخخ

aylin
aylin
پاسخ به  fatemeh
3 سال قبل

فاطی حالا جا داره منم عین خودت قهر کنم هااااا😑😑😑
نه واقعا خودکشی رو که میکنن….حقشونه!!!
خب دوستمم میگه…میگه نه پا میدی نه دست!😅😅😅
مثل هاپو رفتار میکنم…خب اینجور که باشه سینگل میمونه آدم😅😅😅

fatemeh
fatemeh
پاسخ به  aylin
3 سال قبل

منگول من فرق دارم قهرمیکنم بعدشم خجالت نمیکشی
ادم باخاهرش میقهره ااییااااا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

Fatemeh
Fatemeh
3 سال قبل

نفس و علی از قلم افتادن

Fatemeh
Fatemeh
3 سال قبل

هعی یروزی ماهم اینجا یه برو بیایی داشتیم
سلام میکنی کسی جواب نمیده
الناز واقعا حوصلم بد سررفته تو خونه زندگی من شده:
خواب خوردن خواب گوشی خواب
آیلین ها آزاده نسترن هانا فاطمه شهاب میلاد آرشام علیسا الناز نیوشا کیمی عسل ستایش زهرا ادمین و بقیه خعلی بی معرفت تشریف فرما شدین
فاطمه نو که اومد به بازار منه کهنه شدم دل آزار
هعییییییی کرونا بیا منو بگیر ببر

fatemeh
fatemeh
پاسخ به  Fatemeh
3 سال قبل

مرض این چه حرفیع زبونتوگازبگیر

fatemeh
fatemeh
پاسخ به  Fatemeh
3 سال قبل

بعدشم اگه بابودنم مشکل داری فاطمه بگو دیگه نیام
دوست ندارم موجب رنجش کسی باشم

aylin
aylin
پاسخ به  Fatemeh
3 سال قبل

عزیزم سلام خوبی؟؟؟؟؟😂😂😂😂
بابا فاطی چندبار سلام دادیم حالتونو پرسیدیم….😂💗

fatemeh
fatemeh
پاسخ به  aylin
3 سال قبل

سلام قربانت لطف داری
زرنزن کی حالمو پرسیدی خدایاخاهرندادی نداادی حالایه زلزله دادی

aylin
aylin
پاسخ به  fatemeh
3 سال قبل

من خودم زلزلم…😎😎😎

fatemeh
fatemeh
پاسخ به  aylin
3 سال قبل

میدونم

ayliiinn
عضو
پاسخ به  Fatemeh
3 سال قبل

سلام فاطی جان، خوبی عشقم؟

fatemeh
fatemeh
پاسخ به  ayliiinn
3 سال قبل

علیکم سلام
ممنون بخوبیت خوبم توچطوری

fatemeh
fatemeh
3 سال قبل

علیساجان سلام شعرت حاضره
علیساگمگشته بازایدبه سایت غم مخور
سایت داداش قادرشودروزی گلستان غم مخور
(یوسف گمگشته هست این علیساشونه)
البته بگما این شعروازروشعرمن کپی کردن فقط جاعلیسایوسف گذاشتن وکنعات
خب شعرم چطوره؟؟؟؟ پیشرفت کردم؟؟؟؟

شهاب
شهاب
پاسخ به  fatemeh
3 سال قبل

شاعرای قبل تو سوتفاهم بودن دختر خانم

Hana
Hana
پاسخ به  شهاب
3 سال قبل

عه!..
داداش شهاب چیکار خواهرم دارید…
شعر به این قشنگی میگه…
شاعر مثل خواهرم اون موقع نبود😉😉…
مگنه فاطمه؟؟

شهاب
شهاب
پاسخ به  Hana
3 سال قبل

مگه من گفتم بد میگه🤔

fatemeh
fatemeh
پاسخ به  شهاب
3 سال قبل

متلک نندازبچه جون(شهاب)

fatemeh
fatemeh
پاسخ به  Hana
3 سال قبل

مردم نمی دونن درک ندارن توزمینه شعر

Artamis
Artamis
پاسخ به  Hana
3 سال قبل

سلاممممممممممممممممممممم خوبیننننن چخبرااااااااااااااا . پارت جدید کی میاددددد .

Artamis
Artamis
پاسخ به  Hana
3 سال قبل

فاطمههههههه میزنمتاااااااا بخدا من که هر روز حالتو میپرسم هم اینجا هم وات تازه واتم یه گروه زدیم توهم عضو کردم که بعدببین چقدرحالتو پرسیدم بخدا من حال همتونو میپرسم

Alnaz
پاسخ به  شهاب
3 سال قبل

خخخ
فاطمه ابجی یکی هم واس من بگو😆😂

fatemeh
fatemeh
پاسخ به  Alnaz
3 سال قبل

باشع واسه پس فرداالناز

fatemeh
fatemeh
پاسخ به  شهاب
3 سال قبل

باهات قهرم اق شهاب

fatemeh
fatemeh
پاسخ به  شهاب
3 سال قبل

بعدشم من اسم دارم

aylin
aylin
پاسخ به  شهاب
3 سال قبل

دادا شهاب این شاعرایی که الان معروف شدن همشون یه روزی شاگرد فاطی بودن تو خبر نداشتی!😂😂😂

fatemeh
fatemeh
پاسخ به  aylin
3 سال قبل

بروعمتومسخره کن

Artamis
Artamis
پاسخ به  شهاب
3 سال قبل

سلاممممممممممممممممممممم خوبیننننن چخبرااااااااااااااا . پارت جدید کی میاددددد

Hana
Hana
پاسخ به  fatemeh
3 سال قبل

اجی آزی چطور مطوری؟؟…
.
ابجی آزی جوابتو دادم ولی دیه خبری ازت نشد…
ابجی اگه ابجی نسترن شمارتو داره از اون بگیرم؟
یا اگه داداش ادمین داره برام بفرسته شمارتو ابجی؟؟…
…یا ابجی میخوایی خودم شماره بدم؟☺😊..

Rad
Rad
پاسخ به  fatemeh
3 سال قبل

عالی بود چه قدر زود پیشرفت کردید؟ جالبیش اینه خیلی زود تحویل دادید افرین واقعا👏🏻👏🏻👏🏻(اگه همین فرمون رو برید جلو، فکر کنم نصف بیشتر شاعرامون تنشون تو گور بلرزه. 😂😂😂شوخی بود. به دل نگرید)

fatemeh
fatemeh
پاسخ به  Rad
3 سال قبل

تادلتم بخاداصلادیگه برات شعرنمی سرایم

AAzadeh
AAzadeh
3 سال قبل

بچه ها
ستایش میگه که تولدش الان نیست
23 تیره
چرا الان دارین جو میدین 😕😕😕

fatemeh
fatemeh
پاسخ به  AAzadeh
3 سال قبل

من جلوترم9تیرم وای بحال کسی که یادش بره

aylin
aylin
پاسخ به  AAzadeh
3 سال قبل

آغا خودش گفت ۲۳ ام هست من چیکار کنم آدرس دادن بلد نیس😐😐😐😐😐

Setayesh
Setayesh
پاسخ به  aylin
3 سال قبل

گقتم ۲۳ تیر برو دوباره ببین😍😍😍🤦‍♀️🤦‍♀️

aylin
aylin
پاسخ به  Setayesh
3 سال قبل

اوک یبارم اونموقع تبریک میگم😂😂😂
مال منم ۱۱ دی هست…۱ژانویه😍😍😍😍😍
تحویل سال میلادی🥳🥳🥳🥳🥳🥳

Setayesh
Setayesh
پاسخ به  AAzadeh
3 سال قبل

اره واقعا من ۲۳ تیر تولدمه .ولی از اینکه به فکرم بودید کلیی ممنونم😍😍😍

لیلا
لیلا
3 سال قبل

امیر از لیلی متنفر شد انداختش بیرون لیلی گفت لیاقت مادری سام نداری لیاقت منم نداری منم تو قلبم کشتمت امیر گذاشت رفت
ماشین هم زد به لیلی
حتما میره لیلی هم کما یا میمیره چون اخراش نویسنده گفت داره تموم میشه حتما اینجوری میشه مسخره اش در اورده نویسنده

دکاروس
دکاروس
3 سال قبل

کمی آهسته گذر کن بدنم روح که نيست
اين ستون فقرات است، خم کوه که نيست
آب در چشم شما ريختن آموخت مرا
ورنه ابری که منم، اينهمه انبوه که نيست
هرگز از کشتن من بيم به خود راه نده
دل بيرحم شما اسوه نستوه که نيست
نه بزن! هرچه دلت خواست بزن تيغت را
تو که چشمت نگران دل مجروح که نيست
مرگ در باور من چيز حقيری است نترس
بزن آهسته بميرد دل من، نوح که نيست
از ستون فقراتم برو بالا به درک
مرده را هيچ غم از شدت اندوه که نيست…

Alnaz
پاسخ به  دکاروس
3 سال قبل

قشنگ بود👏
چرا همه میگویند
میگذرد فراموش میشود
تا بگذرد و فراموش شود درد کمی نیست …

Fatemeh
Fatemeh
3 سال قبل

سلام خلای تو خونه
حال دلتان چطوووور است
اونایی که ب من سلام و احوال پرسی کرده بودین سلام علیکم من خووووووبم شما خوبین
کیمی چخبره 10 تا بچه؟! من کی آوردم که خودم خبر ندارم؟! نمیدونم شاید حسابش از دستم در رفته
ستایش جونی تفلدت مبااااارک
میگماااا شما از بیکاری تو خونه چطوری دووم میارین
راسی داداش علیسا چ اسمت بسی زیباست خوشمان آمد!

Alnaz
پاسخ به  Fatemeh
3 سال قبل

ستایش جون تولدت مبارک عزیزم
فاطمه منم همین سوالو پرسیدم جواب دوستان این بود که تو خونه راحت تریم😅من که دوام نمیارم
تازه اوضاع کرونا کرمانشاه افتضاحه قرمزه خدایی اگه قرمز نبود باید شک میکرد خیابونا شلوغ هیچکس اهمیت نمیده فقط ماییم که هلاک شدیم تو خونه

دسته‌ها

670
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x