_شب که اومدی راجع بهش حرف میزنیم. دیگه نمیخوام اون مرتیکه حقی روت داشته باشه.
آروم گفتم
_من هانام میلاد…اینکه بیام اینجا و اسم عوض کنم چیزی عوض نمیشه در نهایت من هنوز زن اونم…چه طور میتونم با تو ازدواج کنم؟
_خودتم میدونی که بخوای میشه تو اینجا دیگه هانا نیستی!
نفسم و فوت کردم که گفت
_ بهم گفتی وقت میخوام الان سه سال منتظرتم…چرا نمیگی هنوزم اونو دوست داری؟
با اطمینان گفتم
_چون دوستش ندارم.
_دروغ میگی… فکر کردی نفهمیدم از وقتی اومدیم اینجا حالت چه قدر خرابه…
جواب ندادم که گفت
_محض خوشحالیت بگم دنبالته… خیلی هم بهت نزدیک شده
نفسم گرفت
_اگه با من باشی نمیتونه کاری بکنه چون تو اینجا هانا نیستی.
با لکنت گفتم
_من.. من…
_فکراتو بکن… قبل از اینکه برسه.با من ازدواج کن. وقتمون کمه!
قطع کرد.
در حالی که بی رمق به سمت اتاقم میرفتم به این فکر کردم که اگه آرمین پیدام کنه هیچ وقت نمیذاره نفس راحتی بکشم اما اگه با میلاد ازدواج کنم…
حتی فکرش هم دیوونم میکرد. اینکه بخوام با کسی و جز آرمین باشم برام مرگ آور بود. حق با میلاد بود من بعد از این همه سال هنوز نتونستم متعهد به کسی غیر از آرمین باشم. نتونستم کسی و غیر از اون دوست داشته باشم.
* * * * * *
#لیلی
کلید و توی قفل انداختم و قبل از اینکه بچرخونم موتوری با سرعت به سمتم اومد و وقتی کنارم رسید چیزی جلوی پام انداخت و سرعتش و بیشتر کرد.
تند به پلاکش نگاه کردم اما پلاکی نداشت و قبل از اینکه من حرکتی بکنم از جلوی چشمم محو شد.
نگاهم به پایین پام افتاد یه پاکت بود
برش داشتم.
دستام میلرزید.بازش کردم و کاغذ داخلش و بیرون کشیدم
_میدونم از صبح سر کار بودی و خسته ای ملکه ی من اما منم دلتنگتم بیا به این آدرس… تنها…
چشمم روی آدرس چرخید و تمام انرژیم تحلیل رفت…
دست خط اون بود.بی اعتنا به اینکه توی خیابونم سر خوردم روی زمین.
می خواست ببینمش… بعد از اون همه بلایی که سرم آورده بود. بعد از اون شبی که میخواست منو بفروشه… چه طور میتونستم چشم تو چشمش بشم؟
گوشیم توی دستم لرزید. آرش بود. باید جواب میدادم؟
اشکامو که نمیدونم کی روی گونم ریخته بودن و پاک کردم و بلند شدم.
اگه به آرش می گفتم نمیذاشت برم اما من میخواستم که این قضیه رو تمومش کنم.
نفس عمیقی کشیدم. من لیلی بودم. قوی بودم…حق نداشتم جا بزنم.
سوار ماشینم شدم و داشبورد رو باز کردم. اسلحه مو برداشتم و با نفرت غریدم
_من کارت و تموم میکنم امیر کیان فرهمند..
* * * * *
نگاهم و به کل اطراف انداختم و اسلحه رو توی دستم فشردم. دروغ چرا می ترسیدم… از رو به رویی با امیر می ترسیدم.
آب دهنم و قورت دادم و پیاده شدم.
یه جایی قرار گذاشته بود که پرنده پر نمیزد و سکوت وحشتناکی داشت.
درو بستم و یک قدم جلو رفتم. وقتی دیدم خبری از کسی نیست اسلحه رو بالا بردم و شلیک کردم.
پشت بندش با همون لحن محکم سرگردیم داد زد
_اگه مردی بیا بیرون تا این بار خودم بکشمت!
پس یعنی باور کرده بودم امیر زنده ست؟
جلو رفتم. هیچ خبری نبود.
چشم ریز کردم که پشت ستون رو ببینم که سوزش بدی رو توی پهلوم احساس کردمو چشمام سیاه شد.
* * * * * *
با درد وحشتناکی توی کمرم چشم باز کردم. صدای جیغ های خفه ای میومد.
روی شکم دراز کشیده بودم. خواستم خودم رو صاف کنم اما هیچ جای بدنم تکون نمیخورد..
خواستم لب هام و تکون بدم اما متوجه شدم چسب محکمی رو به دهنم زدن.
بازم صدا اومد. در همون حال چشم چرخوندم و توی اون تاریکی چند تا دختر و با دست و پای بسته دیدم…
کم کم مغزم شروع به پردازش کرد.
امیر… امیر… امیر…
با تمام قدرت خواستم بلند شم اما نتیجش شد یه درد وحشتناک.
به دست و پاهام نگاه کردم. باقی دخترا با طناب دست و پاشون بسته بود فقط من باز بودم.
وحشت کردم. حتی کوچکترین حرکتی هم نمیتونستم به بدنم بدم. خدایا چه بلایی سرم آوردن؟
🍁🍁🍁🍁
🆔 @romanman_ir
به این رمان امتیاز بدهید
روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!
میانگین امتیاز ۴.۴ / ۵. شمارش آرا ۷
تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.
این رمان از کل زندگیم قشنگ تره >>>
ادمین موقع ورود به سایت یه دفع ای ۴.۵ تا برنامه دانلود میشه اخه این درسته؟؟؟؟
ن😆😆😆
اوکی
بهتون خبر میدم
مرسی که نگران شدی یه ذره این آزاده یاد بگیره
😁😁😁😁😁😁😁😁😁😁😁
ولی خارج از شوخی ایشالله اگه تونستم
سلام… مررسی… موفق باشی و باشد که رستگار شوید دوستان… و پریسا جان…فقط هرچند وقت یه بار علایم حیاتی از خودت نشون بده من نگران نشم!!…
علیک سلام
آیلین من دارم خر میزنم عزیزم در وسط ایام امتحانات بودیم یک نفر ۱۵ شد و از مدرسه پرتش کردن بیرون و من دارم عینهو گاو خر میزنم تا در ایام امتاحانات مثل زباله پرتم نکنن بیرون
کریسمس شما ها هم مبارک
مرصاد و سورن هم دارن خر میزنن
اددمین؟؟؟؟؟… اینو دیگه از کجات در اوردی اخه؟؟.. امروز اومدم کامنت بزارم نوشته چقدر سریع پیام مینویسی؟! آرام تر!!… جان من این از کجااا اومد اخه؟؟؟….
آخه فقط که همون زمانی که صرف خوندن رمان میشه نیست.
کتاب خوند والخصوص رمان خوندن ذهن آدمارو درگیر میکنه
حتی اینکه منتظر باشی برای پارت بعدی هم کلیه
اخه رمان خوندن که خیلی وقت نمیبره پارت ها که یه بند انگشت بیش تر نیست
با عرض پوزش از دوستان محترم من هم(سال نو ) عید کریسمس و تولد حضرت مسیح 🌲🕯☄🌠🎆🎇❇✨🎃🎉🎊🎈🎅🎁 با اختلاف۲•۳روز به شما عزیزان دل و جان تبریک میگم☆○○○○ اما یکی از بچه ها دوستان گفته بودن بقیه غربزده هستن غرور ندارن و•••• مگه امریکایی ها و اروپایی ها عید نوروز رو به هم تبریک میگن🤔 در جواب اون دوست عزیز• بله الان چند ساله تو کاخ سفید هم سفره هفت سین میندازن پارسال هم چند خانم لباس قدیمی نوستالژی/تاریخی• سنتی/ ایرانی پوشیدن و ر•ق•ص•ی•د•ن من خودم فیلمش تو تلگرام یا واتس آپ دیده بودم همه حضّار و میهمانان تو کاخ هم خیییلی ذوق داشتن از اینکه عید نوروز جشن گرفتن(البته مطمئنن بین مهمانهاایرانی هم بودن) پس دیدید که ما جوگیر نیستیم••• فرهنگ خوب و زیبا به همه دنیا میرسه😉😀😁🤗😇😘😍😎😊🎵🎶♩🎧🎷🎸🎹🎺🎻🎤🌹🏵💮🌸💐🌺🌻🌼🌷⚘🍁🍇🍑🍓🍒🎂🍰🍹🍵☕💙💗💖💕💔💓💝💞💟❣❤
خو هم درس میخونیم هم رمان زیاد وقت ادمو نمیگیره که… من الان دارم اخرین سروو میخونم…مرگنوازو تموم کردم, دانشجوی شیطون بلا و خانزاده و استاد خلافکار و… اینام که هر چند روز میان…
درس خوند فقط برای کنکور به در میخوره ،وگرنه معدل معدل دوران مدرسه حتی دیپلم فایده ای براتون نداره
من اون بالا اشتباه نوشتم امتحانامون ۲۱ دی تموم میشه, بله امتحان داریم چه طور مگه؟؟؟…
همین طوری
adminبرای جفتشون احترام قائلم ولی خواب بهترع😄😄😄
عسل گلی چرا داریم ،ولی یه ربع ک به جایی بر نمیخوره گلی تازه تقلبو گذاشتن برای همین مواقع دیگ😆😆😆
ادمین چرا چن روزه سایت واسم بالا نمیاد؟الانم از سایت رمان وان اومدم..آیا کسی بوده مث من؟
بله ادمین ادرس جدیدو گذاشته همه جا:roman-doni.xyz
نوشته آدرس جدید وبسایت رماندونی
اخه آدرس سایت رمان دونی تغییر کرده فک کنم بخاطر همین بوده
سلام من ایجوری بودم هرکاری کردم بالا نیومد 🙁🙁 من از کانال تلگرامشون لینک سایت رو گذاشته بود اومدم
یه سوال بپرسم جان خوهر مادرتون جواب بدین شما امتحان ترم ندارید نه خدایی ندارید
علم بهتر است یا رمان ؟
صددرصد هیچکدام
ادمین رمان شاهزاده و دختر گدا چرا دیگه نمیزاری همونجا هم گفتم جواب ندادی
رمان😐
علم بخوره تو سرم .من رمان
هردو
ترجیحا رمان این ۴ تا سایت علی الخصوص مجموعه استاد دانشجو ترنم / حرارت تنت / معشوقه های مطهره حیدری و ….
مریم واقعی :|||||:
ای کووووفت تو علم رمان خوووووبه رمااااااااان
زهرا جان تو اگه سواد نداشتی میتونستی رمان بخونی ؟؟؟
ب نظرم تا دیپلم بسه من ک دیپلمو ک گرفتم چسبیدم ب شوور داری و بعد بچه داری خییییییییلییییییم رااضیم 😂😉
هیچکدومش آدمو به پول نزدیک نمیکنه
فقط هر کدومش به نوعی باعث سرگرمی میشه
اون زمان که علم از همه چیز بهتر بود خیلی وقته گذشته
حالا من که همشم رمان نمی خونم درس و رمان در کنار هم:)
راس میگه 🤓🤓
ایلین عه ببخشید ندیدم 😓😓دیگ تکرار نمیشه خخ
خخخ قربانت..
۲۰۲۰ ﺗﻮﻥ ﻣﺒﺎﺭﮎ ﮐﺮﯾﺴﻤﺲ ﺗﻤﻮﻡ ﺷﺪ ﺭﻑ ~ﯼ ﮐﺎﺭﺵ ﻧﻮﺯﺩﻩ ﺳﺎﻟﻤﻮﻥ ﺷﺪ ﺍﺩﻡ ﻧﺸﺪﯾﻢ
مهمان نوازی کوردها که دیگه زبان زده
انگاری نویسنده داره رمان تموم میکنه
که اگه اینطور باشه واقعا قلمش ضعیف شده و دار آخرای رمانو سمبل میکنه .
آزاده از پریساهم خبری نیست…
اره اینا همه با هم غیبشون زده
شاید تو سال ۲۰۱۹ جاش گذاشتین ؟؟؟😂😂😂😂😂
اره بعید نیست…
اگه کسی برای عید نوروز خواست برنامه ریزی کنه و ایرانگردی تو برنامه ش داشت، حتما به کردستان سفر کنه..دریاچه زریوار، پالنگان، غار قوری قلعه، اورامان و….. یه مناظری داره که نگو، بهشت گمشدست مخصوصا اورامان…. قصد خرید هم داشتید که بانه رو فراموش نکنید.
اومدید سنندج از بازار آصف و سنندجی هم دیدن کنید که دختر خانما بیشتر میپسندند..
سامان جان من دوستان رو برای دماوند گردی دعوت کردم اگه وقت شد چشم حتما اونجا هم میایم
خیررررررررر دوستان اولویت بر میگرده به شمال خخخخخخخخخخخ بیاین رشت جاهای خفن داره بهترین ججایی که خودم دوست دارم ابشار ویسادار هستش عاشقشممم
باشه همه میریم رشت سر ساعت هشت سواری تشت خخخخ
ولی شمال دیگه همه میان لاقل یه بار بیان دماوند ببینین چه جاهایی داره حداقل مشاء
سلام چشم حتما… ممنون راهنمایی و معرفیت… خیلی دوست دارم کردستان رو ببینم تا حالا نرفتم… رشت و دماوند قبلا رفتم… اها شیرازم تا حالا نرفتم دوست دارم برم…
آزاده و آیلین جان ممنون..چشم تونم بی بلا…
‘کردستان’ سالانه مسافران زیادی رو برای دیدن زیبایی های بینظیرش به سمت خودش میکشونه…
زیارتگاه، کوه و جنگل و تالاب و رود..آبشار،مراکز خرید،کلیسا و عمارت،پل های تاریخی وچشمه و سراب..دشت های بسیار بزرگ،مساجد تاریخی،قلعه های زیبا،بازار سرپوشیده و موزه..روستاهای پلکانی و بام ایران..غارهای تاریخی و آبیدر سنندج و خیلی زیباهای بینظیر دیگه ای
کردستان خیلی جای زیبایی هست ویه بهشت برای زندگی مردمانش که واقعا بدون شیله پیل و باصفا هستن
کردها یکی از بهترین و بااحساس ترین مردمان ایران هستن.
اووف بیشتر از این تعریف نکن دلم آب میشه…مهمان نوازی کرد هارو یادت رفت بگی… از همش مهم تره…
بلاخره خوندمممممممممم بهم تبریک بگین بعد ۱۵ ساعت😎😎😎😎
تبریک میگم الهه ناز…و اینکه منم تو یه پارتی سراغتو گرفتم ولی جوابمو ندادی…
آزاده جووووون والا من بودم😆😆ما به چشم شما نمی یومدیم😆😆