رمان بوسه بر گیسوی یار پارت 149

4
(5)

 

 

 

 

با ثانیه ای فکر میگویم:

-دیگه نمیده… چون گوشیم خاموشه…

 

انگار این بیشتر تحریکش میکند برای فهمیدن که میگوید:

 

-پس ماجرا خیلی بیشتر از این حرفاست… منم که بیکار، فقط میخوام بشینم و تو حرف بزنی و من بشنوم…

 

تا میخواهم چیزی بگویم، اجازه نمیدهد و میگوید:

 

-طرف پیامایی بهت میده که من با وحید هم از این چتا ندارم… بعد میگی مسخره میکنه و لفظشه؟!

 

با تعجب میگویم:

-جدی با وحید از این حرفا نمیزنید؟

 

لب میفشارد و نگاه چپی میکند. حیرت زده میگویم:

 

-نگو که تاحالا س.کس چت هم باهم نداشتید… یعنی تا این حد زندگیتون یکنواخت و مثبت و بی نمکه؟! پس شما دارید چیکار میکنید دقیقا؟! نکنه هنوز باکره ای؟ واسه همین حامله نمیشی؟!!

 

عصبی میگوید:

-بسه انقدر چرت و پرت نگو حورا…

 

ولی نمیتوانم سکوت کنم و میگویم:

 

-تاحالا به زور بوست نکرده؟! آویزونت نکرده؟ باهم دیگه رقابت نکردید؟ بازی… جنگ… نقشه… هیجان… هیچی؟!!

 

با دهان باز مانده میگوید:

-الان اینایی که میگی یعنی چی؟!

 

هین بلندی میکشم و دهان من هم باز مانده است. اصلا این زن و شوهر زندگی کرده اند؟!

 

-شلوار کردی… تفنگ… لات بازی… خوشگله… چندش بازی… مسخره بازی… یکی اون بزنه، ده تا تو… هی بخواد حالتو بگیره، ولی تو انقدر پررو باشی که بدتر جوابشو بدی… اون تو رو بترسونه، تو بزنی ناکارش کنی… اینا هم… نه؟!

 

نگران و بهت زده نگاهش را بین چشمهایم جابجا میکند.

-حالت خوبه؟!

 

نه… نمیدانم… میخندم… سوره دست روی پیشانی ام میگذارد.

 

-آبجی مخت تاب برداشته انگار… مگه میدون جنگه که…

 

-آبجی… حتی آبجی هم بهت نگفته تاحالا؟!!

 

با تکخند جاخورده ای میگوید:

 

-مگه دیوانه ست؟! اینایی که تو میگی، کار دوتا آدم دیوونه و ناقص العقله… نه یه زن و شوهرِ نرمال… چته واقعا حورا؟!! چی میگی؟

 

دیگر ادامه اش را نگویم؟! دیوانگی های بهادر و من… باحال نیست؟! نرمال نیست؟!

 

 

 

 

 

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4 / 5. شمارش آرا 5

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
c87425f0 578c 11ee 906a d94ab818b1a3 scaled

دانلود رمان به سلامتی یک شکوفه زیر تگرگ به صورت pdf کامل از مهدیه افشار 3.7 (3)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   سرمه آقاخانی دختری که بعد از ورشکستگی پدرش با تمام توان برای بالا کشیدن دوباره‌ی خانواده‌اش تلاش می‌کنه. با پیشنهاد وسوسه‌انگیزی از طرف یک شرکت، نمی‌تونه مقاومت کنه و بعد متوجه می‌شه تو دردسر بدی افتاده… میراث قجری مرد خوشتیپی که حواس هر زنی رو…
aks darya baraye porofail 30 scaled

دانلود رمان یمنا به صورت pdf از صاحبه پور رمضانعلی 3 (4)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:     چشم‌ها دنیای عجیبی دارند، هزاران ورق را سیاه کن و هیچ… خیره شو به چشم‌هایش و تمام… حرف می‌زنند، بی‌صدا، بی‌فریاد، بی‌قلم… ولی خوانا… این خواندن هم قلب های مبتلا به هم می خواهد… من از ابتلا به تو و خواندن چشم‌هایت گذشته‌ام… حافظم تو را……
aks gol v manzare ziba baraye porofail 43

دانلود رمان بانوی رنگی به صورت pdf کامل از شیوا اسفندی 5 (2)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:   شایلی احتشام، جاسوس سازمانی مستقلِ که ماموریت داره خودش و به دوقلوهای شمس نزدیک کنه. اون سال ها به همراه برادرش برای این ماموریت زحمت کشیده ولی درست زمانی که دستور نزدیک شدنش، و شروع فاز دوم مأموریتش صادر میشه، جسد برادرش و کنار رودخونه فشم…
55e607e0 508d 11ee b989 cd1c8151a3cd scaled

دانلود رمان سس خردل به صورت pdf کامل از فاطمه مهراد 5 (2)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:     ناز دختر فقیری که برای اینکه خرجش رو در بیاره توی ساندویچی کوچیکی کار میکنه . روزی از روزا ، این‌ دختر سر به هوا به یه بوکسور معروف ، امیرحافظ زند که هزاران کشته مرده داره ، ساندویچ پر از سس خردل تعارف میکنه…
porofayl 1402 04 2

دانلود رمان آرامش پنهان به صورت pdf کامل از سمیرا امیریان 4 (5)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:       دلارا دختری است که خانواده خود را سال ها پیش از دست داده است و به تنهایی زندگی می گذراند. روزی آگهی استخدام نیرو برای یک شرکت مهندسی کامپیوتر را در اینستا مشاهده می کند و برای مصاحبه پا به این شرکت می گذارد…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

2 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
سارا
سارا
1 سال قبل

پارت ها خیلی کوتاهه !!!☹️

ننه‌ی عمت
ننه‌ی عمت
1 سال قبل

یعنی خاک با پارت گذاریتون☹️😒

دسته‌ها

2
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x