رمان دختر نسبتاً بد (بهار) پارت 91

5
(2)

#پارت_۶۹۹

🌓🌓 دختر نسبتا بد 🌓🌓

من جلو راه میرفتم و اون درحالی که دستش توی دستم بود پشت سرم راه میومد.
تو همون حالت با لحنی که نشون از خستگیش میداد پرسید:

– نمیشه همین حالابگی داستان چیه !؟

واقعا نمیدونستم حرفهام رو چه جوری شروع کنم.
نمیدونم کدوم کلمات رو باید کنار هم می چیدم که تهش یه جمله ی خوب از توش دربیاد و من به اون بگم که بدونه داره پدر میشه برای هیمت بهترین راه همین بود که برگه ی آزمایش رو بزارم توی دستش!
درحالی که به دنبال خودم سمت پله ها میبردمش جواب دادم:

-نه نمیشه!

گویا کم طاقت شده بود و نمیتونست دندون روی جگر بزاره چون بازهم گفت:

-خب لااقل راهنماییم کن!

پله هارو بالا رفتم و گفتم:

-نه ! باید بیای بالا از راهنمایی هم خبری نیست

بیست سوالی هاش رو ادامه داد و اینبار پرسید:

-مگه بالا چه خبره که حتما باید بیام اونجا!؟

انگار اصلا نمیتونست طاقت بیاره که هی پشت سرهم سوال میپرسید.
منم جواب درست درمونی بهش ندادم و گفتم:

-حالا تو بیا! خودت میفهمی

باهمدیگه به سمت اتاق خواب رفتیم.
خودم دروبه داخل هل دادم و از سرراه کنارش زدم.وسط اتاق که ایستاد انگشتای دستشو به آرومی رها کردم و سمت میز آرایشی رفتم.
در سومین کشو رو کشیدم سمت خودم و پاکتی که اینبار اونجا پنهان کرده بودم رو بیرون آوردم.
قلبم تند تند تو سینه ام می تیپد.
استرسی داشتم که خودمم نمی فهمیدم از بابت چیه…
چرخیدم سمتش و دو سه قدمی جلو رفتم.
ایستاده بود و فقط منو تماشا میکرد.
نفس عمییفی کشیدم و خیره به صورتش پاکت رو به سمتش گرفتم و گفتم:

-بگیرش!

پرسشی نگاهم کرد و گفت:

-این چیه !؟

لبهامو روی هم مالیدم و جواب دادم:

-بازش کن…میفهمی!

قبل از اینکه کاغذ رو از توی پاکت بیرون بیاره،خندید و گفت:

-خداکنه ی نامه ی اخراجت باشه!

قشنگ مشخص بود از ته دل همچین حرفی رو زده.اخمی مصنوعی کردم و گله مندانه اسمشو صدا زدم:

-نیماااا واقعا که! اینقدر بدت میاد من میرم سرکار!

همومطور که کاغذ تا شده رو بیرون میاورد جواب داد:

-بدم نیماد! فقط دوست دارم تو نری همین…

دستهامو پشت کمر بردم و انگشتهامو توی هم حلقه کردمو پرسیدم:

-چرا ؟!

بجای باز کردن کاغذ جواب سوال منو داد:

-چون دوست دارم تو اونی باشه که وقتش همه اش مال خودشه!نه کسی که وقتی بهش گفتن باید بره شیفت باااااید بره …
نه کسی که تایمش مال خودش نباشه!
نه کسی که گاهی مجبوره شب شوهرشو ول کنه و بره….

گله هاش رو درک میکردم اما با رضایت خاطر نسبت به حرفه ام گفتم:

-اما من با اینن شغل احساس مفید بودن میکنم و دوستش دارم… درضمن من هنور یه دانشجوام پس دل خوش نکن به اخراجم!

لبخند زد و با بدجنسی گفت:

-پس امیدوارم از دانشگاه اخراجت کنن و بگن برو ور دل شوهرت!

بازم گله مندانه گفتم:

-بدجنس!

دیگه چیزی نگفت.نامه رو وا کرد و چشمهاش روی نوشته هاش به گردش در اومد.همزمان من با رها کردن نفس تو سینه ام آهسته آروم گفتم:

-من باردارم!

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 2

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
c87425f0 578c 11ee 906a d94ab818b1a3 scaled

دانلود رمان به سلامتی یک شکوفه زیر تگرگ به صورت pdf کامل از مهدیه افشار 3.7 (3)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   سرمه آقاخانی دختری که بعد از ورشکستگی پدرش با تمام توان برای بالا کشیدن دوباره‌ی خانواده‌اش تلاش می‌کنه. با پیشنهاد وسوسه‌انگیزی از طرف یک شرکت، نمی‌تونه مقاومت کنه و بعد متوجه می‌شه تو دردسر بدی افتاده… میراث قجری مرد خوشتیپی که حواس هر زنی رو…
aks darya baraye porofail 30 scaled

دانلود رمان یمنا به صورت pdf از صاحبه پور رمضانعلی 3 (4)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:     چشم‌ها دنیای عجیبی دارند، هزاران ورق را سیاه کن و هیچ… خیره شو به چشم‌هایش و تمام… حرف می‌زنند، بی‌صدا، بی‌فریاد، بی‌قلم… ولی خوانا… این خواندن هم قلب های مبتلا به هم می خواهد… من از ابتلا به تو و خواندن چشم‌هایت گذشته‌ام… حافظم تو را……
aks gol v manzare ziba baraye porofail 43

دانلود رمان بانوی رنگی به صورت pdf کامل از شیوا اسفندی 5 (2)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:   شایلی احتشام، جاسوس سازمانی مستقلِ که ماموریت داره خودش و به دوقلوهای شمس نزدیک کنه. اون سال ها به همراه برادرش برای این ماموریت زحمت کشیده ولی درست زمانی که دستور نزدیک شدنش، و شروع فاز دوم مأموریتش صادر میشه، جسد برادرش و کنار رودخونه فشم…
55e607e0 508d 11ee b989 cd1c8151a3cd scaled

دانلود رمان سس خردل به صورت pdf کامل از فاطمه مهراد 5 (2)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:     ناز دختر فقیری که برای اینکه خرجش رو در بیاره توی ساندویچی کوچیکی کار میکنه . روزی از روزا ، این‌ دختر سر به هوا به یه بوکسور معروف ، امیرحافظ زند که هزاران کشته مرده داره ، ساندویچ پر از سس خردل تعارف میکنه…
porofayl 1402 04 2

دانلود رمان آرامش پنهان به صورت pdf کامل از سمیرا امیریان 4 (5)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:       دلارا دختری است که خانواده خود را سال ها پیش از دست داده است و به تنهایی زندگی می گذراند. روزی آگهی استخدام نیرو برای یک شرکت مهندسی کامپیوتر را در اینستا مشاهده می کند و برای مصاحبه پا به این شرکت می گذارد…
اشتراک در
اطلاع از
guest

49 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
رها
رها
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
2 سال قبل

دقیقا دلیل پوکر بودن شما چیه؟ ادمین گرامی
عامو اسکلمون کردین خب مثل ادم پارت بدین بیرون

دلسا
دلسا
پاسخ به  رها
2 سال قبل

عزیزم دلیلش اینه که این ادمین رمانُ از کانال بهارانه کپی میکنه میزاره اینجا دیروز هم چون پارت جدید تو کانال نزاشتن اینجا هم خبری نبود بنظرم از همون کانال پیگیری کنیم بهتره تا اینجا

آنت
آنت
پاسخ به  دلسا
2 سال قبل

جدی چ جالب

ناشناس
ناشناس
پاسخ به  دلسا
2 سال قبل

میشه لینکشو بدی

Mobina
Mobina
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
2 سال قبل

پارت جدید نمیزارید؟؟؟

آنت
آنت
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
2 سال قبل

فق زودتر اگه شد مرسی🌷

Zahrajon
Zahrajon
2 سال قبل

😐😐

Manizhe
Manizhe
2 سال قبل

این رمان اگر ادمین و نویسنده برای خواننده و وقتی که می‌ گذاشت ارزش بحث داشت نه الان که به خواننده و حرفهایش اهمیتی نمیدن و ما خواننده ها هم صرفا چون از ابتدا خواندیم پیگیر هستیم وگرنه میشه حدس زد آخرش با این وضع نوشتن چیه

Sara
Sara
2 سال قبل

بخاطر یه رمان داری اینطوری فوحش میدی؟ ارزشش رو داره😐😒

آنت
آنت
پاسخ به  Sara
2 سال قبل

👍

یاس
یاس
2 سال قبل

توروخدا بخاطر يه رمان کوفتی بهم توهین نکنین گوه تو این رمان و نویسندش و ادمینش

Mari
Mari
2 سال قبل

خب همون بهتر که پارت نزارید امروز جمعس اعصاب مردم رو بخاطر کم بودن پارتتون خورد میکنید

👏
👏
پاسخ به  Mari
2 سال قبل

ت گ…ه نخور پلیزز 🙄😕

Mari
Mari
پاسخ به  👏
2 سال قبل

چشم ولی میارم شما بخور

Mari
Mari
پاسخ به  👏
2 سال قبل

شما بخور پلیز

👏
👏
پاسخ به  Mari
2 سال قبل

عه مگ خوردنیه اگ خوردنی بود ک دور دهن شما روغنی بود جانم

زهرا
زهرا
پاسخ به  Mari
2 سال قبل

واقعا خاک تو سرم که دارم یه همچین رمانی رو میخونم
نه ساعت مشخصی برای پارت گذاری داره نه پارت هاش طولانیه
همون دو خطی هم که نویسنده می نویسه بدرد عمش میخوره

ناشناس
ناشناس
2 سال قبل

تو رو به هرکی میپرستین حداقل بگین پارت هست یا نه

Manizheh
Manizheh
2 سال قبل

واقعا فکر کردید مردم مسخره شما هستن

Maleka
Maleka
2 سال قبل

میشه ساعت پارت گذاریتون بگید

peony
peony
پاسخ به  Maleka
2 سال قبل

من از روی این پارتا که گذاشتند دیدم ساعت ۱۱ ونیم و روز های زوج میذازند و امروز هم باید میذاشتن ولی خب نمیدونم چرا نذاشتن🤷🏻‍♀️

فاطمه
فاطمه
پاسخ به  peony
2 سال قبل

راست میگه تا الان که پارا نداشتید از این به بعد هم نزارید اعصاب مردم رو بهم نریزید😂😂

...
...
2 سال قبل

امروز پارت نداریم ؟؟چرا اذیت میکنین خب بگین امروز میزارید یانه اه

زهرا
زهرا
2 سال قبل

پارت بعدی رو ساعت چند میزارین؟

دیانا
دیانا
2 سال قبل

چرا هرجور فک میکنم ی چیزی ته دلم میگه این بچه عاقبت خوبی نداره؟!🤔😂

P
P
2 سال قبل

یه هفته هست منتظریم این یک روز کع می خواد بگه باردارم تموم شه -_-|||
حالا باید صبر کنیم و منتظر ری اکشن نیما باشیم😂💔

..
..
2 سال قبل

خب معلومه بعدش چی میشه نیما میگه بچه من نیست یه دعوای دیگه ولی خدایی هر دو روز میزاری بزار چرا انقدر کوتاه یا هر روز همیت قدر کوتاه بزار یا هر دو روز طولانی

Zeynab
Zeynab
2 سال قبل

آقا ما به هیچ دیگه عادت کردیم به این ناز نویسنده خود نویسنده خسته نمیشه از این داستانش؟
من واقعا نمیفهمم یک هفتس منتظریم بهار بگه که بارادره از الان هم باید هر یه پارت اینجوری باشیم که بهار ویار کرد بهار قهر کرد بهار مرد بهار و کوفت-_-
حداقل اگر دیر میزاری اینا رو باهم بزار یه پارت طولانی بشه نه اینکه قطره چکونی 😐

M
M
2 سال قبل

ناموسا هدفت چیه که انقدر دیر میزاری با این نوشتنت نصفی از خواننده هاتو از دست دادی باو این چه وضعشه قشنگ بنویس تموم کن نه اینکه چهارتا خط مینویسی بعد میرههه تا جایی که عشقت بکشه چهارتا خط دیگه بنویسی بزاری

Nafas
Nafas
2 سال قبل

واقعا من مخوام‌جمع کنم برم برررررررم😫😫😫😫

ناشناس
ناشناس
پاسخ به  Nafas
2 سال قبل

سلام ببخشید میشه بگید امروز پارت داریم یا نه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

Hasty
Hasty
پاسخ به  ناشناس
2 سال قبل

دوستااان خبری دارم به امید حق علیه باطل انشاالله اگر خدا بخواد این نویسنده…مرده با این رمان کوفتیش😐
واقعا چ فک کردین شمااااا!؟
دوتا گفتیم خوبه کف بزنین ماشالاه و زهرمار خیال کردین چی شدییین🤔 داره واسه من ناز میکنه‌ این رمان خاک تو سریش رو ک آدم تهوع میگیره از خوندنش دیگه نمیذاره😤
کاش دستم باز بود و پی وی نویسنده رو داشتم قشنگ فیض میبرد از حرفاااام❤😊

...
...
2 سال قبل

این همه چرت گفت آخرش یه کلمه باردارم خسته نباشی واقعا

یاس
یاس
2 سال قبل

یعنی گوه تو این نحوه پارت گذاری، قشنگي رمان اونه که وقتی داری میخونیش نترسي که الان تموم ميشه من ديگه تا یک ماه نميام بخونم چون حوصله این يه جمله جمله نوشتن نویسنده رو ندارم جان بکن زیاد بنویس نمیمیری که تا حالا خودت انتظار کشیدی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟😤😤😤😤😤

محیا
محیا
پاسخ به  یاس
2 سال قبل

بابا چتونه اینقد اعتراض میکنید🥴
من به اینم راضیم سایت قبلی که این رمانو میخوندم ماهها طول میکشید برا پارت بعدی

یاس
یاس
پاسخ به  محیا
2 سال قبل

😯😯😯😯😯😯😯

شری
شری
2 سال قبل

خداخفت کنه

دسته‌ها

49
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x