رمان دلارای پارت 132

0
(0)

 

 

 

داراب موهای دلارای را رها کرد

سر دلارای با شدت به زمین برخورد کرد و چشم هایش بسته شد

صدای نعره داراب را شنید :

_بی شرف

خوب کردی با پای خودت اومدی

بی ناموس آشغال

سر دلارای نبض میزد

پیشانی اش داغ شده بود و احساس میکرد در گوش هایش خون جاری ست

چیزی نمی شنید

با چشمان بسته هم متوجه بود داراب و ارسلان به جان هم افتادند

اما توان فاصله دادن پلک هایش از همدیگر را نداشت

صدای ناسزاها و دعوایشان شدت گرفت

صدای ضربه هایی که میانشان رد و بدل میشد وحشتناک بود

فهمید این بار چند نفر برای جدا کردنشان جلو رفتند

انگار مردم او را مستحق کتک خوردن میدانستند اما آلپ ارسلان را نه

او اگر گردنش هم بریده می شد برای کسی اهمیتی نداشت

آلپ ارسلان جوانی کرده بود و دلارای گناه کبیره

آلپ ارسلان شیطنت کرده بود و دلارای خیانت

آلپ ارسلان باید تنها نصیحت می شنید و دلارای شاهرگش بریده می شد

در دل دعا کرد کاش فرزندش پسر باشد

دنیای آنها دنیای خوبی نبود برای دختر شدن!

نمی دانست چند دقیقه گذشت که توانستند از هم جدایشان کنند

تنها زمانی به خودش آمد که دست هایی زیر پایش قرار گرفت

نیمه بی هوش از شدت ترس اینکه داراب باشد هق زد

آلپ ارسلان کنار گوشش زمزمه کرد :

_هیش … منم

آرام شد

به خودش لعنت فرستاد اما در آغوش این مرد آرام شد

از همه می ترسید

از پدرش

مادرش

برادرانش

از هومن

از میهمان ها

از پدر و مادر ارسلان

امروز او از همه وحشت داشت به غیر غز آلپ ارسلان

ارسلانی که بار ها خودش مقصر درد و زجرش بود

توان واکنش نشان دادن نداشت ، تنها سرش را به سینه اش تکیه داد و آرام نفس کشید

آلپ ارسلان بی توجه به دردی که در قفسه سینه‌اش می پیچید حرکت کرد

داراب چند برابر بدتر کتک خورده بود اما باز هم توانسته بود او را به چند ضربه محکم مهمان کند

خون دهانش را روی زمین تف کرد و همانطور که لنگان سمت ماشینش می رفت کنار گوش دخترک غرید :

_بهت گفته بودم منو دور نزنی دختر کوچولو

دلارای از حال رفته بود

قبل از اینکه به ماشین برسد صدای حاج ملک شاهان متوقفش کرد

_اومدی بی ناموسیتو پاک کنی

ارسلان پوزخند زد

خونسرد دخترک را روی صندلی جلوی ماشین نشاند و در را بست

_به به ،حاجی قلب ها !

مرد دندان روی هم فشرد

_مزخرف نگو

ارسلان با تمسخر به عمارت اشاره زد:

_عروسی شاگردتو تو خونت میگیری
ماشین میدی بهش
کسی ندونه فکر میکنه پسرته

ثانیه ای مکث کرد و باز خندید :

_ای وای یادم رفت
واقعا پسرته !

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 0 / 5. شمارش آرا 0

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
c87425f0 578c 11ee 906a d94ab818b1a3 scaled

دانلود رمان به سلامتی یک شکوفه زیر تگرگ به صورت pdf کامل از مهدیه افشار 1 (1)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   سرمه آقاخانی دختری که بعد از ورشکستگی پدرش با تمام توان برای بالا کشیدن دوباره‌ی خانواده‌اش تلاش می‌کنه. با پیشنهاد وسوسه‌انگیزی از طرف یک شرکت، نمی‌تونه مقاومت کنه و بعد متوجه می‌شه تو دردسر بدی افتاده… میراث قجری مرد خوشتیپی که حواس هر زنی رو…
aks darya baraye porofail 30 scaled

دانلود رمان یمنا به صورت pdf از صاحبه پور رمضانعلی 5 (1)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:     چشم‌ها دنیای عجیبی دارند، هزاران ورق را سیاه کن و هیچ… خیره شو به چشم‌هایش و تمام… حرف می‌زنند، بی‌صدا، بی‌فریاد، بی‌قلم… ولی خوانا… این خواندن هم قلب های مبتلا به هم می خواهد… من از ابتلا به تو و خواندن چشم‌هایت گذشته‌ام… حافظم تو را……
aks gol v manzare ziba baraye porofail 43

دانلود رمان بانوی رنگی به صورت pdf کامل از شیوا اسفندی 5 (2)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:   شایلی احتشام، جاسوس سازمانی مستقلِ که ماموریت داره خودش و به دوقلوهای شمس نزدیک کنه. اون سال ها به همراه برادرش برای این ماموریت زحمت کشیده ولی درست زمانی که دستور نزدیک شدنش، و شروع فاز دوم مأموریتش صادر میشه، جسد برادرش و کنار رودخونه فشم…
55e607e0 508d 11ee b989 cd1c8151a3cd scaled

دانلود رمان سس خردل به صورت pdf کامل از فاطمه مهراد 5 (2)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:     ناز دختر فقیری که برای اینکه خرجش رو در بیاره توی ساندویچی کوچیکی کار میکنه . روزی از روزا ، این‌ دختر سر به هوا به یه بوکسور معروف ، امیرحافظ زند که هزاران کشته مرده داره ، ساندویچ پر از سس خردل تعارف میکنه…
porofayl 1402 04 2

دانلود رمان آرامش پنهان به صورت pdf کامل از سمیرا امیریان 4 (5)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:       دلارا دختری است که خانواده خود را سال ها پیش از دست داده است و به تنهایی زندگی می گذراند. روزی آگهی استخدام نیرو برای یک شرکت مهندسی کامپیوتر را در اینستا مشاهده می کند و برای مصاحبه پا به این شرکت می گذارد…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

81 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
کیاراد
کیاراد
1 سال قبل

این فایل کامل شدش رو بزارید بخریم ببینیم چی میشه
هرروز ۲خط میفرستید

Tamana
1 سال قبل

😐😕😕😕
ارسلان خیلی کثاوته😐
اما چرا خوشم میاد ازش💔🙈😆😬

رل داراب😐
رل داراب😐
1 سال قبل

کون ارای🤣

کراش ارسلان😂😐
کراش ارسلان😂😐
پاسخ به  رل داراب😐
1 سال قبل

😂😐اسمو

گیسا
گیسا
1 سال قبل

عالی بود😂😂😂😂😂😂😂

سارا مححمدی
سارا مححمدی
1 سال قبل

سلام عرض شد
امیدوارم حداقل ارس پشت دلی رو خالی نکنه

Mehrimah
1 سال قبل

شاید خیلی از ماها با خواندن این رمان دلارای یا ارسلان رو مقصر بدونیم و زیر سوال ببریم،اما اینجا تنها بیگناه های این قصه این دوتا هستن..گناهکاران اصلی خانواده هاشونن اگه یکم فقط یکم ازادشون میذاشتن نه دلارای تو سن ۱۷سالگی این بلا سرش نمیومد نه ارسلان آنقدر تو کثافط غرق میشد..کاش بعضی از پدر مادرها درک میکردن
به نظرم بعضی از پدر مادرا یا حتی همین داداشی مثلاً غیرتی که خودشون از همه پست تر و کثافت تر هستن(باعرض معذرت) باید این چیزا را بخونن تا یکم سرشون رو از برف بیرون بیارن..

تو این دنیا دختر بودن واقعا سخته ولی کشور ماهم اینو سخت تر و عذاب آور تر کرده!!!

به نظرم نویسنده بهترین موضوع رو انتخاب کرده..کاش یکم آدم باشیم و انسانیت به خرج بدیم🤏🙂

لادن
لادن
پاسخ به  Mehrimah
1 سال قبل

خیلی حق گفتی 😢

سپیده
سپیده
1 سال قبل

آلپ مجید😂آلپ اصغر😂😂

Shaghayegh
Shaghayegh
1 سال قبل

امیدوارم دیگه ارسلان گنده اخلاق بازی درنیاره.بعد از این همه تند خویی مهربونی بهش میادااا

ناهید
ناهید
1 سال قبل

عالی بودییییییییی😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😆😆😆😆😆😆😆

Fatemeh zahra
1 سال قبل

من خودم یه دختر مذهبی ام که چادر می پوشم و به اسلام هم اعتقاد دارم ولی این جور آدمایی مثل داراب انسان هایی هستن که اسم اسلام رو بد در کردن آخه تو کجای قرآن و دین گفته که وقتی یک دختر یک کاری کرد برادر ، شوهر یا پدرش محق هستن که سرشو ببرن ؟

بعدش هم دلارای هیچ گناهی به جز پنهانکاری نکرده چون صیغه ارسلان بوده بنابر این تو دین خدا هم آدم بد و فاسدی نیست
جامعه ما داره از دین بد استفاده میکنه مردهای زورگو و زنان بی عرضه ای که هر چی مرد میگه قبول میکنن چرا چون سایه سره چرا چون اگه ولشون کنه بدبخت میشن چرا چون اونا زورشون بیشتر ، زنانی که حتی برای آب خوردن باید اجازه شوهرشون رو بگیرن چون سواد ندارن چون کاری ندارن که دستشون تو جیب خودشون باشه
این رمان داره واقعیت جامعه رو نشون میده

به خدا قسم که اینا کاراشون ثواب که نیست هیچ بلکه از صد تا گناه هم بدتره

سپیده
سپیده
پاسخ به  Fatemeh zahra
1 سال قبل

درسته
مگه غیرت ب اینه ک تا از زنت یا خواهرت اشتباهی سر زد بگیریش زیر بار کتک
اصلا داراب چیکار دلارای داره
وقتی پدرش اونجا وایساده کاری باهاش نداره تو چته میشی نخود هر کاش

گز پسته ای
گز پسته ای
پاسخ به  Fatemeh zahra
1 سال قبل

کاملا باهات موافقم بعضی ها با کارایی ک میکنن باعث بدجلوه دادن اسلام و دینمون میشن و تازه خودشونو عقل کل و دانا همینطور مسلمونی ک تاحالا گناه نکرده هم میدونن واقعا برای امثال این ادما متاسفم همچنین برای زنای ضعیفی ‌ک خودشونو هیچ میدونن ومیزارن مردایی مثل همین داراب بهشون زور بگن اخه این اگه غیرت داشت با خواهرش درست رفتار میکرد باهاش صمیمی میبود طوری ک نره کمبود هاشو با ارسلان برطرف کنه 😞😧

کراش ارسلان😂😐
کراش ارسلان😂😐
پاسخ به  Fatemeh zahra
1 سال قبل

سربریدن رو گذاشتن غیرت (جریان پسراهوازی اگه یادت باشه) اسمشونو میذارن قهرمان چون فک میکنن دختر فقط بر خونه س و حق انتخاب ندارع
دختر بودن خیلی بده اینو خدمون هم میدونیم

fati
fati
پاسخ به  Fatemeh zahra
1 سال قبل

حق گفتی اجی دمت گرم

anisa
anisa
1 سال قبل

اولا اینکه خواهرش بود آبروی دلارای ابروی دارابه
نباید جلو همه میزدش و برعکس باید کاری ک خواهرش کرده رو جم میکرد و میگفت صحنه سازیه و ….. بعد از اینکه رفتن خونع میزدش تو تنهایی ن اینکه جلو همه بزنه ابروی دلارای آبروی خودشونه
بعدش بی شرف و حروم زاده بابای و داداشای دلارای هستن ک هیچ توجهی ی رفت و امدش نداشتن و نمیدونستن داره چکار میکنه
و روی دلارای سخت گرفتن و اونم عقده ای شده ۸

سارا(یکی)😂
سارا(یکی)😂
پاسخ به  anisa
1 سال قبل

میدونی مشکل اصلی جامعه ما چیه چیزی به اسم حرف زدن بلد نیستن ،فکر می کنن با زور و کتک کاری همه چی حله
ولی خدا زبون آدمی زاد و برای چی داده
ما هم مثل حیوونا چهار دست و پا دندون تیز به دردمون می خورد مگه نه ؟

سپیده
سپیده
پاسخ به  anisa
1 سال قبل

مهم تر از آبرو غرور دلارای هست ک له شده اونم آدمه و غرور داره

anisa
anisa
پاسخ به  سپیده
1 سال قبل

اره غروره ک هیچ حالا
ابرو رو ک رفت دیگع بر نمیگرده حالا دوباره با چند بار چیز غرور بر میگرده

S.A
S.A
1 سال قبل

برام جالبه چطور توی کامنتا از همه چی گفتین الا رفتار داراب… انگار اینکه همچین رفتار با دلارای شد رو حقش میدونین! مگه نه؟ چند پارت قبل یکی گفته بود میخواد داراب و دامون رو پادشاه کنه😏 مسخره ست که انگار خودتون دوست دارین باهاتون به عنوان یه زن همچین رفتاری بشه! انگار دوست دارین ارزشتون از گوسفند پایین تر باشه! البته حداقل گوسفند چندتا طرفدار داره که به خاطر سر بریده نشدنش گیاه خوار شدن. اما ما خودمون هم به خودمون رحم نمیکنیم!

سارا(یکی)😂
سارا(یکی)😂
پاسخ به  S.A
1 سال قبل

اینم به خاطره محدودیت فکری این ادماست که تو خانواده و جامعه ای توش زندگی می کنند هستن

مسیحا
مسیحا
1 سال قبل

دمت گرم 😐🤣🤣🤣🤣خیلی طنز گفی اوففففف من دارم جررررر میرم لعنتییییی😂😂😂😂اصن از این ب بعد خودت رمان های این مدلی بنویس 😂😐خیلی طنزه

آتاناز
آتاناز
1 سال قبل

سسللااامم حالا که نگاه کردم همچین هم اول نبودم😂

سایه
سایه
1 سال قبل

ارسلان فقط و فقط یه بیشعوره!
قشنگ صبر کرد تا دلاری جلوی همه خُرد بشه بعد اومد.
همین هم نمیومدی بیشعور خودشیفته!
به آدم نرفته اخلاق این بشر… :/

سپیده
سپیده
پاسخ به  سایه
1 سال قبل

وای اره اول میره کلیپ رقصش رو ب همه نشون میده بعد میاد میبرش

مامان دوگل پسر😍
مامان دوگل پسر😍
1 سال قبل

نویسنده جان از اینم کمتر بنویس والا شاید جواب معکوس داد😏😏☺️☺️☺️

مامان دوگل پسر😍
مامان دوگل پسر😍
1 سال قبل

نویسنده جان از اینم کمتر بنویس والا شاید جواب معکوس داد😏😏☺️☺️

مامان دوگل پسر😍
مامان دوگل پسر😍
1 سال قبل

نویسنده جان از اینم کمتر بنویس شاید جواب معکوس داد☺️☺️☺️

بیا ناشناس باشیم👀
بیا ناشناس باشیم👀
1 سال قبل

سلام عزیزم خییلیی قشنگ مینویسی تنها ایرادش اینه ک من نمیتونم روز ب روز صبر کنم پارت بعدیو بدی 😂😂😂😂😂😂هی یه جور مینویسی ادم کنجکاو میشه بد جایی تموم میکنی😂😂😂😂

یه انسان عادی
یه انسان عادی
پاسخ به  بیا ناشناس باشیم👀
1 سال قبل

بچه هاااا نویسنده اومد بیاین پارشش کنیمممم

سپیده
سپیده
1 سال قبل

اون باب اسفنجی رو خوب گفتی😂😂😂

دسته‌ها

81
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x