رمان دلارای پارت 255 - رمان دونی

 

 

 

 

حتی وقتی دلارای برای خواب خودش را در آغوشش جمع کرد هم حرفی نزد

 

او با لبخند کنار گوشش پچ زد که امشب اولین سه نفره هایشان را تجربه کردند و ارسلان سکوت کرد

 

سکوت کرد و تا صبح پلک روی هم نگذاشت

 

هنوز هوا تاریک بود که دوش گرفت ، ته ریشش را کامل زد و تیشرت سفید رنگی پوشید

 

زمانی که ادکلن را به گردنش می‌پاشید در آینه خیره صورت خودش شد

 

این ماجرا امروز تمام می‌شد و زجر هم پایان پیدا می‌کرد

 

بالای سر دخترک ایستاد و انگشت اشاره اش را نوازش وار روی بازویش کشید

 

_ دلی

 

دخترک واکنشی نشان نداد

 

بلند تر صدایش زد

 

_ دلارای بیدار شو

 

بالاخره رضایت داد و چشمانش نیمه باز شد

 

فهمید!

در همان اولین نگاه همه چیز را فهمید که چشمانش غمگین شد و ترسیده روی تخت نشست

 

صورتش خواب آلود و گیج بود

 

انگار کسی از رویا بیدارش کرده و در کابوس غرقش کرده بود

 

زانوهایش را در آغوش گرفت و لرزید

 

تمرکز نداشت

 

_ من … فکر کردم قرار نیست … فکر کردم دوستش داری

 

با چشمان خیس خیره اش شد و آرام تر زمزمه کرد

 

_ دوستمون داری

 

 

 

 

ارسلان با جدیت نگاهش را گرفت و سمت در رفت

 

_ بیرون منتظرم ، کشش نده

 

انتظار داد و فریاد داشت ، جیغ و التماس ، گریه و نفرین اما هیچ کدام اتفاق نیفتاد

 

دخترک با رنگ‌و روی پریده سر تکان داد و او از اتاق خارج شد

 

_-_-_-_-_-_-_-_-_-_

 

حاج خانم همیشه میگفت سرنوشت از قبل روی پیشانی نوشته شده

 

که نباید با آن جنگید

 

سرنوشت مرگ تنهاکسش را میخواست؟!

 

پس می‌جنگید

با تمام توان مقابله می‌کرد

اصلا گور پدر سرنوشتی که در آن جایی برای جنین بی گناهش نبود!

 

بدون هق هق کردن تنها با بغضی قدیمی ساک بچه را برداشت

 

سرهمی که ماه ها پیش با انتخاب ارسلان به بهانه خرید برای بچه دوستش خریده بودند را در آن چپاند و بعد از آن لوازم دیگر

 

کیف خودش را پر کرد اما نتوانست جز چند تکه لباس و کمی پول چیزی برای خودش بردارد

 

آلپ‌ارسلان شک می‌کرد…

 

بی توجه به حال بدی که هر لحظه شدت پیدا میکرد همانطور که پاهایش را روی زمین می‌کشید از در خارج شد

 

آلپ‌ارسلان با حالی غریب خیره اش شد و او لب زد

 

_ آماده‌ام

 

 

 

 

ارسلان ایستاد و به ساک بچگانه اشاره زد

 

_ اون چیه؟

 

دلارای پوزخند زد

 

_ فکر نکنم واسه تو اهمیتی داشته باشه اما اگر یک درصد بعدش از خونریزی زنده بمونم لباس تمیز و وسیله می‌خوام

 

از کنار ارسلان گذشت و سرد ادامه داد

 

_ فقط نقشه قتل بچه‌اتو کشیدی؟

برنامه‌ای برای بعدش نداری؟

 

آلپ‌ارسلان فریاد نکشید

تشر هم نزد

تنها زیر لب غرش کرد

 

_ قرار نیست چیزیت بشه

فقط از شرش خلاص میشیم و برمی‌گردیم خونه

منم یادم میره چندماه پشت سرم چه غلطی کردی

 

دلارای تلخ پوزخند زد و در را باز کرد

 

دیشب که از این در خارج شد چقدر خوشحال بود و حالا….

 

_ خودتم این حرفو باور نداری پسرحاجی

 

کفش هایش را پوشید و کنار در آسانسور ایستاد

 

آرام زمزمه کرد

 

_ مثل گاوی که چاقش میکنن تا سلاخیش کنن مجبورم کردی غذا بخورم تا شاید از خونریزی نمی‌رم

 

به هدف زده بود!

ارسلان با دست های مشت شده جواب داد

 

_ نشنوم صداتو

 

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.2 / 5. شمارش آرا 12

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان یلدای بی پایان pdf از زکیه اکبری

  خلاصه رمان :       یلدا درست در شب عروسی اش متوجه خیلی چیزها می شود و با حادثه ای رو به رو می شود که خنجر می شود در قلبش. در این میان شاید عشق معجزه کند و او باز شخصیت گمشده اش را بیابد … پایان غیرقابل تصور !..   به این رمان امتیاز بدهید روی

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان دوباره سبز می شویم به صورت pdf کامل از زهرا ارجمند نیا

    خلاصه رمان: فلورا صدر، مهندس رشته ی گیاه پزشکی در سن نوجوونی، شیفته ی دوست برادرش می شه. عشقی یک طرفه که با مهاجرت اون مرد ناکام می مونه و فلورا، فقط به خاطر مهرش به اون پسر، همون رشته ای رو توی کنکور انتخاب می کنه که ونداد آژند از اون رشته فارغ التحصیل شده بود. حالا

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان تو فقط بمان جلد دوم pdf از پریا

  خلاصه رمان :   شیرین دختر سرهنگ سرلک،در ازای آزادی برادر رئیس یک باند خلافکار گروگان گرفته میشه. درست لحظه ای که باید شیرین پس داده بشه،بیگ رئیس باند اون رو پس نمیده و پیش خودش نگه می داره. چی پیش میاد اگر بیگ عاشق شیرین بشه و اون رو از نامزدش دور نگه داره؟       به

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان نیکوتین pdf از شقایق لامعی

  خلاصه رمان :       سَرو، از یک رابطه‌ی عاشقانه و رمانتیک، دست می‌کشه و کمی بعد‌تر، مشخص می‌شه علت این کارش، تمایلاتی بوده که تو این رابطه بهشون جواب داده نمی‌شده و تو همین دوران، با چند نفر از دوستان صمیمیش، به یک سفر چند روزه می‌ره؛ سفری که زندگیش رو دستخوش تغییر می‌کنه! سرو تو این

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان آبان به صورت pdf کامل از هاله نژاد صاحبی

  خلاصه رمان:   دو فصل آبان         آبان زند… دختره هفده ساله‌ای که به طریقی خون بس یک مرد متاهل میشه! مردی جذاب که دلبسته همسرشه اما مجبور میشه آبان و عقد کنه!     به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 4.4 /

جهت دانلود کلیک کنید
رمان اوج لذت
دانلود رمان اوج لذت به صورت pdf کامل از ملیسا حبیبی

  خلاصه: پروا دختری که در بچگی توسط خانوادش به فرزندی گرفته شده و حالا بزرگ شده و یه دختر ۱۹ ساله بسیار زیباست ، حامد برادر ناتنی و پسر واقعی خانواده پروا که ۳۰ سالشه پسر سربه زیر و کاری هست ، دقیقا شب تولد ۳۰ سالگیش اتفاقی میوفته که نباید ، اتفاقی که زندگی پروا رو زیر رو

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
11 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
مریم
مریم
1 سال قبل

میشه پارت دلارای رو بیشتر بزارین فک کنم ۲ یا۳ سال طول بکشه ببینیم اخرش چی میشه😕😕😕

یلدا
یلدا
2 سال قبل

خدایا!چرا یه زن باید تا این حد آسیب پذیر باشه؟
آیا واقعا در این آفرینش عدالتی هست؟

Asfh
Asfh
2 سال قبل

حالا دیگه یکسال طول می‌کشه که تو راه هستن یا تو مطب دکترهستن

مهی
مهی
2 سال قبل

ی لحظه من پارت ۲۵۵ خوندم !!!؟؟؟ اونم کمتر از بیست و چهارساعت که پارت قبلیو گذاشته بود 😑اووووووو حاجی کی میره این همه راهو😐😂

زلال
زلال
2 سال قبل

فک کنم میخواد فرار کنه.خیلی داره طولش میده نویسنده اینبارم باید بشینیم ببینیم باز قراره چی بشه

آسیه
2 سال قبل

پارت بعدی رو بزار نویسنده جان

دختر
دختر
2 سال قبل

میگن دخترا تا وقتی سر و صدا کردن خطرناک نیستن وقتی اروم باشن باید ترسید الان وضیعت دلارای

Yas
Yas
پاسخ به  دختر
2 سال قبل

دقیقا

Yas
Yas
2 سال قبل

😭 😭 😭 😭 😭 😭 😭 هعیییی چقدر دردناک😭😭😭😭 جالب اینجاست از شدت ناراحتی احساس میکنم تکونای بچه م بیشتر شده هردفعه به خودم قول میدم ابن رمانو نخونم به اعصابم فشار نیارم حال خودمو بد نکنم ولی مثل بچه های لجباز دوباره میشینم میخونم 🥺🥺🥺🥺🥺😭 آخه چرا اینقدرررررر تلخخخخخ بخدا یک لحظه فقط یک لحظه فکر میکنم اگه این زندگی این داستان واقعی باشه یک پدر یک آدم یک به صطلاح مردددددد اینقدر نامرد بی وجدان باشه که باید فاتحه ی این دنیا و آدماشو خونددددد

......
......
پاسخ به  Yas
2 سال قبل

منم حالم بد شد
ی بغض تلخ
اه لنت ب روزی ک چشمم ب رمان دلارای افتاد

Yas
Yas
پاسخ به  ......
2 سال قبل

واقعا
آدم رمان میخونه تا از غصه هاش دور بشه سرگرم بشه نه اینکه به غصه هاش اضافه بشه به ناراحتیاش اضافه بشه

دسته‌ها
11
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x