رمان دلارای پارت 92

1
(1)

 

بوق دوم نخورده بود که صدای گرفته اش در گوش دلارای پیچید :

_ سلام

دلارای زمزمه کرد :

_چی شده؟

هومن جواب داد :

_ نگران نباش چیزی نشده … خوبی؟

دلارای سر تکان داد

دیشب حتی بعد از اینکه فهمید یک غریبه اینطور ماشینش را داغان کرده هم اینطور گرفته نبود

تمام راه برگشت که دلارای را با آژانس رسانده بود سعی داشت حال دخترک را بهتر کند

مدام تکرار می کرد که ایرادی ندارد
اتفاق است و پیش می‌آید اما دلارای که این حرف‌ها را نمی فهمید

او خوب می دانست همه چیز تقصیر خودش و ارسلان است

اما امروز انگار هومن بی حوصله تر از دیشب بود

_ یعنی چی بگو چی شده
اصلا کجایی؟ میتونی بیای دنبالم؟

هومن پوف کشید :

_ ماشین ندارم عزیزم اذیت میشی تو این هوای گرم
چند روز صبر کن

دلارای شرمنده به زمین خیره شد

_ نه این چه حرفیه پس من حاضر میشم

قبل از اینکه هومن بتواند مخالفت کند تماس را قطع کرد

لباسهایش را پوشید و از اتاق بیرون زد

مادرش با دیدنش ابرو بالا انداخت

_ خوبه دیگه شب تا دیر وقت نمیای خونه
صبح نشده ام میخوای بری بیرون
انگار یادت رفته هنوز ازدواج نکردی
مردم چی میگن؟!

دلارای حوصله توضیح نداشت اما مجبور بود

نمی‌خواست حساس‌شان کند

_ دیروز با هم تصادف کردیم ماشینش داغون شد
حالش زیاد خوب نیست
نیم ساعت ببینمش برمیگردم

قبل از این که مادرش بتواند حرفی بزند از در خارج شد

می دانست اگر بماند هم مخالفتی نمی کند

انگار بیشتر از همه خانواده هایشان این وصلت را می خواستند

نزدیک نیم ساعت دم در منتظر ماند تا بالاخره تیبای سفید رنگی برایش بوق زد

هومن صدایش را بالا برد

_ دلی؟ بپر بالا

دلارای لبخند زد و سوار شد

با دیدن چشمان قرمز و موهای نامرتب هومن نگران پرسید

_ چی شده؟
این ماشین کیه؟

هومن لبخند زد و از کوچه خارج شد

_ چیزی نشده اینم ماشین پسرداییمه چند روزی داده دستم

_ از ماشین خودت چه خبر؟
دارن درستش میکنن؟

هومن نگاهش نکرد

_ نه

_ یعنی چی؟

_ گذاشتم برای فروش

_ چرا اون وقت؟!

_ داغون شده درست کردنش پول میخواد

دلارای اخم کرد

یک جای قضیه می لنگید

_به حاجی گفتی چی شده؟

هومن جواب نداد

دلارای خودش را جلو کشید

_ هومن با توام میگم به حاجی گفتی؟
مطمئنم خودش ماشینت رو درست میکنه

هومن پوزخند زد

_ ازش نخواستم درست کنه
ازش پول قرض خواستم

دلارای شانه بالا انداخت

_حالا هر چی
چه فرقی داره

هومن عصبی بود

_ فرقش اینه که وقتی پول قرض می خوای بالاخره پس میدی

دلارای بهت زده نگاهش کرد

_ خیلی خوب چی شده مگه؟
بالاخره که درست میشه

_گفتم که درست نمیشه میفروشمش

دلارای چند ثانیه مکث کرد

کاش آن چیزی که فکرش را میکرد نباشد

کاش ارسلان هم مثل او دلش برای پسرک سوخته باشد و این بازی را تمام کند

دودل زمزمه کرد

_ حاجی پول و نداد؟

هومن به نشان سر بالا انداخت

_ تو این ۲۷ سال هیچ وقت نشده بود ازش چیزی بخوام و نه بگه

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 1 / 5. شمارش آرا 1

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
c87425f0 578c 11ee 906a d94ab818b1a3 scaled

دانلود رمان به سلامتی یک شکوفه زیر تگرگ به صورت pdf کامل از مهدیه افشار 3.7 (3)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   سرمه آقاخانی دختری که بعد از ورشکستگی پدرش با تمام توان برای بالا کشیدن دوباره‌ی خانواده‌اش تلاش می‌کنه. با پیشنهاد وسوسه‌انگیزی از طرف یک شرکت، نمی‌تونه مقاومت کنه و بعد متوجه می‌شه تو دردسر بدی افتاده… میراث قجری مرد خوشتیپی که حواس هر زنی رو…
aks darya baraye porofail 30 scaled

دانلود رمان یمنا به صورت pdf از صاحبه پور رمضانعلی 2.6 (5)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:     چشم‌ها دنیای عجیبی دارند، هزاران ورق را سیاه کن و هیچ… خیره شو به چشم‌هایش و تمام… حرف می‌زنند، بی‌صدا، بی‌فریاد، بی‌قلم… ولی خوانا… این خواندن هم قلب های مبتلا به هم می خواهد… من از ابتلا به تو و خواندن چشم‌هایت گذشته‌ام… حافظم تو را……
aks gol v manzare ziba baraye porofail 43

دانلود رمان بانوی رنگی به صورت pdf کامل از شیوا اسفندی 3.7 (3)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:   شایلی احتشام، جاسوس سازمانی مستقلِ که ماموریت داره خودش و به دوقلوهای شمس نزدیک کنه. اون سال ها به همراه برادرش برای این ماموریت زحمت کشیده ولی درست زمانی که دستور نزدیک شدنش، و شروع فاز دوم مأموریتش صادر میشه، جسد برادرش و کنار رودخونه فشم…
55e607e0 508d 11ee b989 cd1c8151a3cd scaled

دانلود رمان سس خردل به صورت pdf کامل از فاطمه مهراد 3.7 (3)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:     ناز دختر فقیری که برای اینکه خرجش رو در بیاره توی ساندویچی کوچیکی کار میکنه . روزی از روزا ، این‌ دختر سر به هوا به یه بوکسور معروف ، امیرحافظ زند که هزاران کشته مرده داره ، ساندویچ پر از سس خردل تعارف میکنه…
porofayl 1402 04 2

دانلود رمان آرامش پنهان به صورت pdf کامل از سمیرا امیریان 3.5 (6)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:       دلارا دختری است که خانواده خود را سال ها پیش از دست داده است و به تنهایی زندگی می گذراند. روزی آگهی استخدام نیرو برای یک شرکت مهندسی کامپیوتر را در اینستا مشاهده می کند و برای مصاحبه پا به این شرکت می گذارد…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

23 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
آذرخش
آذرخش
1 سال قبل

ای وای ای وای بازم بوی دردسر میاد 😔🤧

آخرین ویرایش 1 سال قبل توسط آذرخش
Fatemeh zahra
1 سال قبل

نویسنده دیگه گندش رو بالا آوردی ، خوب پارت نده دیوونمون کردی ، خوندن این پارت سرجمع یک دقیقه هم نمیشه
ادمینننننن
شما مگه با نویسنده در ارتباط نیستی خب بش بگو خواننده های رمانت ناراضین یکم بیشتر بنویس

فاطی
فاطی
1 سال قبل

خیلی کم میزاری … خدایی یه روز آدم صبر کنه واسه چارتا خط؟!!!!

آخرین ویرایش 1 سال قبل توسط Fateme Sabzalipoor
نازلی
نازلی
1 سال قبل

نمیدونم چرا حس میکنم مانیا و هومن تهش کانکت میشن😐😐😐

Barsam
Barsam
1 سال قبل

امیدوارم هومن این وسط قربانی نشه

مانلی
مانلی
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
1 سال قبل

منم دلم براش کباب گشت
۹۹ درصد احتمال میدم ارسلان به پدرش گفته و یا به هومن گفته

انیسا
انیسا
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
1 سال قبل

خدا کنه ب باباش بگه
دلارای الان این عاشق کرد چقد بدع عوف
بخوای ب یکی دیگه بزسی پای یکی دیگه وست کنی اون داغون میشه

انیسا
انیسا
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
1 سال قبل

اره خیلی گناه داره
چون می فهمه عشقش ی طرفه هست و قربانی بازی دلارای و ارسلان شده واقعا داغون میشه

Atena
Atena
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
1 سال قبل

خیلی گناه داره حقش این نیست که عشقش به طرفه باشه

Atena
Atena
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
1 سال قبل

اره خوب اینم هست راست میگی

Atena
Atena
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
1 سال قبل

خوب کردی فاطمه ذهنم زیادی درگیر بود😂

Atena
Atena
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
1 سال قبل

دستت مرسی فاطمه ذهنم زیادی درگیر بود😂

اتنا
اتنا
پاسخ به  Atena
1 سال قبل

چه جالب اسم منم اتناس. خوشبختم

انیسا
انیسا
1 سال قبل

انقد دعوا دوس دارم

یکی
یکی
پاسخ به  انیسا
1 سال قبل

ذوق تو از همینجا حس کردم 😂😂

انیسا
انیسا
1 سال قبل

هعی چهار تا کلمه حرف زدن
ارسلان کجایی ک ی دلارای گف دلی بیا بزنش

دسته‌ها

23
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x