رمان دلارای پارت 93

1.5
(2)

 

پوزخندی زد و غمگین ادامه داد :

_مهم نیست
حاجی پدر من نیست که انتظار داشته باشم همیشه حمایتم کنه
تا همینجاشم هر کاری کرده دمش گرم
ولی من از اینکه پول رو نداد ناراحت نیستم

دلارای می دانست چه جوابی خواهد شد اما باز هم امیدوار بود ارسلان در این قضیه دخالت نکرده باشد

آرام پرسید

_ پس از چی انقدر بهم ریختی

هومن آرام تر جواب داد :

_از اینکه همون دیشب بهم گفت صبح برم چک رو بگیرم ولی صبح که رفتم گفت نه!

پر حرص خندید

_ گفت ندارم! میفهمی؟دروغ گفت
به‌ منی که ادعاش میشد مثل پسرشم دروغ گفت
اگر از همون اول می گفت نمیدم من اعتراض نمی‌کردم
اصلا چه اعتراضی؟!
وظیفه‌اش که نیست بنده خدا…

دلارای نگاهش را دزدید

حاج ملک شاهان اگر اراده می‌کرد می‌توانست در چند ساعت صدها ماشین شبیه به ماشین هومن را بخرد!

هومن ادامه داد

_ حاجی مقصر نیست ولی خب دلم شکست

غمگین خندید :

_ میدونی از وقتی به دنیا اومدم مثل پدر بالای سرم بود
ازش انتظار نداشتم
وگرنه تا همینجاشم زیادی مایه گذاشته

دلارای عصبی گفت :

_ نه

هومن متعجب نگاهش کرد

دلارای خشمگین ادامه داد

_ هر کاری کرده وظیفه اش بوده
نمیبینی هومن؟
تو صبح تا شب داری براش کار می کنی
مورد اعتماد شی
اونقدر بهت اعتماد داره که همه کاراش رو سپرده دستتو خودش نشسته تو خونه پاهاشو انداخته روی هم
هرکس دیگه بود تا حالا چند بار از اعتمادش سو استفاده کرده بود
اصلا اگر تو نبودی به اینجا می رسید؟!
از بچگی حمایت کرده باشه درست
تو هم از بچگی داری براش کار می کنی!
نه مثل بقیه…
با جون و دل براش کار می کنی
نه ساعت مشخصی داره نه جای مشخصی
از عمارتش بدو بدو میری حجره از حجره میری بانک دنبال پاس کردن چکاش
حتی روز خواستگاری هم بهت مرخصی نداده بود یادته؟

چهره هومن را که دید تازه فهمید چه گفته است

نفس عمیقی کشید

نگاهش را دزدید و سعی کرد توضیح دهد

هومن بیچاره که نمی دانست…

حاجی هر کاری هم کرده وظیفه اش بوده است

او نمی دانست که خودش و خواهرش هم باید زندگی شبیه به زندگی آلپ ارسلان داشته باشند

ماشین های میلیاردی زیر پایشان باشد و تعداد زمین و خانه و ویلاهایشان قابل شمارش نباشد

او که نمی‌دانست احتمالأ حاصل هوس همین مرد است!

حاجی کم هم گذاشته بود….

_ فقط …. فقط منظورم اینه که تو به هرجا رسیدی یا هرچی که داری به خاطر زحمات خودته هومن نه لطف حاجی

هومن سر تکان داد :

_ اینطوری نگو ، این مردی که داری بهش توهین میکنی الگوی منه دلارای!
پدرم بوده ، بزرگم بوده ، برادرم بوده ، حامیم بوده….

با محبت لبخند زد

چهره اش با آن چشمان قرمز و لبخند مهربانش بانمک شده بود

_ تازه اگر به خاطر حاجی نبود تو رو هم نداشتم!
بدون حاحی و مروارید خانوم ، خانوادت منو از در خونشونم راه نمیدادن دلی خانوم!
بخاطر هرچی ممنونش نباشم بخاطر این یکی تا آخر عمر ممنونشم…

دلارای سعی کرد لبخند بزند اما می‌دانست تنها لبهایش را به طرز مسخره ای کش داده است

هومن عاشقش بود

همانطور که او عاشق ارسلان بود!

عشق یک طرفه….

هومن با گوشه انگشت گونه اش را نوازش کرد و بعد دستش را عقب کشید

_کجا دوست داری بریم؟

دلارای اسم منطقه‌ای که برج ارسلان در آن بود را زمزمه کرد

هومن متعجب نگاهش کرد

_اونجا چرا؟

دلارای لبخند زد
باید تکلیفش را با ارسلان مشخص می‌کرد

_ یکی از دوستام رو می خوام ببینم
اگر برنامه ای نداری اونجا پیادم کن لطفا

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 1.5 / 5. شمارش آرا 2

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
c87425f0 578c 11ee 906a d94ab818b1a3 scaled

دانلود رمان به سلامتی یک شکوفه زیر تگرگ به صورت pdf کامل از مهدیه افشار 3.7 (3)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   سرمه آقاخانی دختری که بعد از ورشکستگی پدرش با تمام توان برای بالا کشیدن دوباره‌ی خانواده‌اش تلاش می‌کنه. با پیشنهاد وسوسه‌انگیزی از طرف یک شرکت، نمی‌تونه مقاومت کنه و بعد متوجه می‌شه تو دردسر بدی افتاده… میراث قجری مرد خوشتیپی که حواس هر زنی رو…
aks darya baraye porofail 30 scaled

دانلود رمان یمنا به صورت pdf از صاحبه پور رمضانعلی 2.6 (5)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:     چشم‌ها دنیای عجیبی دارند، هزاران ورق را سیاه کن و هیچ… خیره شو به چشم‌هایش و تمام… حرف می‌زنند، بی‌صدا، بی‌فریاد، بی‌قلم… ولی خوانا… این خواندن هم قلب های مبتلا به هم می خواهد… من از ابتلا به تو و خواندن چشم‌هایت گذشته‌ام… حافظم تو را……
aks gol v manzare ziba baraye porofail 43

دانلود رمان بانوی رنگی به صورت pdf کامل از شیوا اسفندی 3.7 (3)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:   شایلی احتشام، جاسوس سازمانی مستقلِ که ماموریت داره خودش و به دوقلوهای شمس نزدیک کنه. اون سال ها به همراه برادرش برای این ماموریت زحمت کشیده ولی درست زمانی که دستور نزدیک شدنش، و شروع فاز دوم مأموریتش صادر میشه، جسد برادرش و کنار رودخونه فشم…
55e607e0 508d 11ee b989 cd1c8151a3cd scaled

دانلود رمان سس خردل به صورت pdf کامل از فاطمه مهراد 3.7 (3)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:     ناز دختر فقیری که برای اینکه خرجش رو در بیاره توی ساندویچی کوچیکی کار میکنه . روزی از روزا ، این‌ دختر سر به هوا به یه بوکسور معروف ، امیرحافظ زند که هزاران کشته مرده داره ، ساندویچ پر از سس خردل تعارف میکنه…
porofayl 1402 04 2

دانلود رمان آرامش پنهان به صورت pdf کامل از سمیرا امیریان 3.5 (6)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:       دلارا دختری است که خانواده خود را سال ها پیش از دست داده است و به تنهایی زندگی می گذراند. روزی آگهی استخدام نیرو برای یک شرکت مهندسی کامپیوتر را در اینستا مشاهده می کند و برای مصاحبه پا به این شرکت می گذارد…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

19 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Nastaran
Nastaran
1 سال قبل

خب خب خب به احتمال زیاد هومن پسر حاجی

asd
asd
1 سال قبل

هومن خیلی گناه داره….دلارا ازت بدم میاد…ازاین پسر بیچاره داری سواستفاده میکنی

مصی
مصی
1 سال قبل

خاک تو سرت کنن دلارای خب عاشق هومن شو دیگه

Armita
Armita
1 سال قبل

فاطمه خانم بی زحمت‌ رمان ممنوعه‌ رو هم اندازه دلارای‌ بزار‌ یعنی چی دلارای‌ این همه زیاد‌😐من ۲ساعت میخوا‌ بخونمش‌ کلی ازم وقت میگیره‌ بعد رمان ممنوعه‌ این همه کمه‌ تازه اون ترسناک‌ باید بیشترم‌باشه‌ تا هیجان‌ داشته باشه
لطفا رسیدگی‌ کنید ،باتشکر
😂😂😂😂😂😂😂😂

سوگل
سوگل
1 سال قبل

ایشالله دلی بری زیر ۱۸ چرخ
هومن بیچاره عاشقشه بعد اون …..
😢😭😢😭

Darya
Darya
1 سال قبل

نمیدونم چرا احساس میکنم هومن یه ریگی به کفشش

Ela
Ela
1 سال قبل

کم کم داره جالب می شه ولی

حاجی خیلی ……..

انیسا
انیسا
1 سال قبل

میگه کرم میوه از خودشه همینه
میخواد بره اونجا که چی بشه
هینم همه از سر بچگیه

....
....
1 سال قبل

چرا عاشق هومن نمیشه
هومن واقعا عاشقشه
اما ارسلان چی 😑
باورم نمیشه با وجود هومن دوباره میخواد بره سراغ ارسلان….

محیا
محیا
پاسخ به  ....
1 سال قبل

چون آدم عاشق کور و کره فقط اون کره خری رو میبنه که عاشقشه حالا تو هعی بهش اسب سفید نشون بده مگه میبینه؟!😂😐😐😐

یکی
یکی
پاسخ به  محیا
1 سال قبل

اون گور خر دوست داره 😂😂

باران
1 سال قبل

خب قوربونت برم
من که از ساعت ۱۲ که امتحانمو میدم تا ۷ که رمانو میزارن همش فکرم ایناس☹️
اصلا برای امتحان بعدی نمیتونم بخونم تا وقتی که شما رمانو ننویسی💔
الهی بری زیر تریلی! آخه خدا لعنتت کنه! چرا این همه کرم میریزی
چراااااااا
به من بگو چرااااااااااااا🤬😡😬
خب بابا اصن اشکال نداره کم بنویسی، ولی خدایی انصافه با این دو خطی که تو مینویسی جای حساس هم پارتو تموم کنی😐💔

Rom Rom
Rom Rom
1 سال قبل

ای بابا
الان میره ارسلان نه براش مهم نه اهمیت پیده فقط تهدیدش میکنه🤦‍♀️🤦‍♀️🤦‍♀️اونم ب خاطر حسادت از بچگیش تا الان به هومن

باران
پاسخ به  Rom Rom
1 سال قبل

تهدید کجا بود مطمئن باش الان دوباره میگیره شلوار از پاش در میارع😐😂😂
با این تفاوت که این دفعه اسمش تجاوزه👌🏻😂😂😂

یکی
یکی
پاسخ به  باران
1 سال قبل

😂😂😂واقعا هم همینه دو تا چک خلاصه …..😂

باران
پاسخ به  یکی
1 سال قبل

خلاصهههههههه🤞🏻😂😂😂

امیرعلی
امیرعلی
پاسخ به  باران
1 سال قبل

خلاصه خوب ریده تو دلارای یه بار دیگه هم میرینه
دلارای عنی شده رو میفرسته بغل هومن 😑😐

باران
پاسخ به  امیرعلی
1 سال قبل

دقیقا👌🏻😐😂😂😂

دسته‌ها

19
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x