رمان دلارای پارت 96

 

ارسلان عصبی پوزخند زد:

_برو به هرکی میخوای بده ذاتت خرابه دلی

دلارای این بار برخلاف دفعات قبل خجالت نکشید،سرخ نشد و نگاهش را ندزدید

روی تخت خم شد و با نگاهی خونسرد گفت:

_به هرکی به جز برادر تو آره ؟

و با لذت به چهره بهت زده و عصبانی ارسلان خیره شد

ارسلان با یک حرکت مچ دستش را چنگ زد و روی تخت کشیدش

دلارای جیغ زد

_ دستت بهم بخوره بیچارت می کنم ارسلان

ارسلان با بدن برهنه روی بدنش خیمه زد:

_گورتو از زندگی خودمو خونوادم گم می کنی دلی

دلارای بغض کرده زمزمه کرد:

_عشق یک طرفه این شکلیه؟
همینطوری که هومن دوستم داره؟
منم همین حسو بهت میدادم؟
پس چرا تو مثل من عذاب وجدان نمی گرفتی ؟

ارسلان چانه اش را چنگ زد:

_حواست هست چند وقته داری تر میزنی
تو زندگی من دلارای؟
داری خستم می کنی
یهو دیدی یک کبریت گرفتم زیر زندگیت و خاکسترش کردم

دلارای ناخواسته لب زد:

_یادته همیشه یک سری سوالای مسخره بود که تو مدرسه از هم می پرسیدیم؟

ارسلان در سکوت گیج نگاهش کرد

_از اون سوالایی که علم بهتر است یا ثروت!
مامانتو بیشتر دوست داری یا باباتو!

ارسلان کنار کشید و دستش را سمت سیگارش دراز کرد:

_مزخرف نگو

دلارای بدون اینکه از تخت بلند شود به سقف خیره شد:

_یکی بود که می پرسید اگه قرار بود انتخاب کنی ،اونی رو انتخاب می کنی که دوسش داری یا اونی که دوستت داره ؟

ارسلان سیگارش را به لب هایش چسباند

دلارای بغض کرده خندید:

_همیشه می گفتم اونیکه دوسش دارم!

4.3/5 - (177 امتیاز)
[/vc_column_inner]
پارت های قبلی همین رمان

دسته‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest
27 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
اسما
asma
1 سال قبل

فاطمه جان از کدوم قسمت به بعدش قشنگه شروع به خوندنش کنم ؟
اگه میشه بگو

اخه میخوام از قسمتی اولش باشه ؟

𝐒𝐚𝐛𝐚
𝐒𝐚𝐛𝐚
1 سال قبل

سلام؛
اینکه پارتا کمه هچ،ولی خب من دلم برای شخصیت های بدبخت میسوزه که این همه ساعت باید بلا تکلیف بمونن):

عمه نویسنده رمان دلارای
Elina
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
1 سال قبل

منظورت منم؟🤔😂

عمه نویسنده رمان دلارای
Elina
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
1 سال قبل

😂😂

Parinaz
P:z
1 سال قبل

ممنونم نویسنده عزیز و فاطمه جون
هر دو خیلی زحمت میکشین
فاطمه شما خیلی مهربونی که به حرف ما گوش میدین و هر روز حتی اگه کم،پارت میذارین دقیقا سر ساعت
هر چقدر هم که کم باشه بازم
از شیرینی قصه کم نمیشه
دلارای هم داره حرفای قشنگ میزنه خوشم اومد ارسلان رو عصبی کرد همینجوری پیش بره ارسلانم عاشقش شده
به نظرتون به کدوم میرسه دلی؟هومن یا ارسلان؟
کسایی هم که میگن منتظر میمونن نمیدونم یعنی دیگه کار و زندگی ندارن؟
فقط به این رمان فکر میکنن؟

Parinaz
P:z
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
1 سال قبل

❤❤❤❤❤❤

Sana;^
Sana;^
1 سال قبل

میدونین اونقد احمقم ک از شخصیت ارسلان خوشم میاد
اینکه خودش دلارای رو نمیخاد اما دلش چرا
برای دلخوش کردن خانمی ک پارتا رو میذاره :)♡ این رمانو خیلی دوست دارم چه نویسنده کم بزاره چه روزی دو پارت طولانی بزاره…

الهه
الهه
1 سال قبل

چه گشنگ😁

Zahra
Zahra
1 سال قبل

خدایا شکرت نویسنده دستت دردنکنه😂😂

باران
1 سال قبل

اعتراض بی فایده است:)💔

🥴🪁:)
🥴🪁:)
1 سال قبل

🫱🏽‍🫲🏻😀بسی کوتاه

نازلی
نازلی
پاسخ به  🥴🪁:)
1 سال قبل

🤌🤌🤌😡😡😡

◁❚คՇєภค❚▷
a̷t̷e̷n̷a̷
1 سال قبل

الهیییییییی نویسنده1000قلو حامله بشههههههههههههههه

Zahra
Zahra
پاسخ به  a̷t̷e̷n̷a̷
1 سال قبل

😂😂😂

Helya
یه انسانی
پاسخ به  a̷t̷e̷n̷a̷
1 سال قبل

الان داری لعنت میکنی یا …….

◁❚คՇєภค❚▷
a̷t̷e̷n̷a̷
پاسخ به  یه انسانی
1 سال قبل

نه دارم براش دعا میکنم😂😂😂

یکی
یکی
1 سال قبل

ممنون از فاطمه و نویسنده 🤍🌷

یکی
یکی
1 سال قبل

بچه ها جون ننتون شروع نکنید پارت کمه خودتون و الکی پاره نکنید همی که حسی 😂🤦

هانا
هانا
پاسخ به  یکی
1 سال قبل

باو ولمون کن تا میایم بریم تو حس تموم میشه فعلا تر زده شد به اعصاب ما نه زندگی ارسلان…

یکی
یکی
پاسخ به  هانا
1 سال قبل

حق 😂

27
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x