رمان سکانس عاشقانه پارت ۸۴

 

آریایی که انگار تو این دنیا نیست و اونقدر به کارش ادامه می ده تا وقتی که لبام به گزگز بیفته …
اونقدر که خودش خسته بشه و عقب بکشه … با فاصله ی کم از من ایستاده … منی که به نفس نفس زدن افتادم و بهش زل زده موندم …
لب میزنه :
_ فعلا اینو داشته باش …. اصلی باشه فرصت مناسبش …. فقط تا بهار نفهمیده چه خبطی کردم و نذاره عقدت کنم بیا بریم … با سر و صورته کبودم می خوامت ..‌
نیشم شل میشه و در بی هوا باز میشه … شونه هام می پرن و سمت در برمیگردم …
اریا ولی نیم سانتم عقب نمیره ‌.. دور نمیشه … اصلا نگاه از من نمیگیره …
آیدا با دیدنمون چشم ریزم یکنه و من لبخند خجالت زده ای میزنم …
با دست به قفسه ی سینه ی آریا فشار میارم تا دور تر بره … فاصله بگیره …
دور تر نمیره … کلافه پلک میزنه و سمت در برمیگرده …
آیدا موذی نگاهمون میکنه و میگه :
_ مزاحم شدما !
منو اریا همزمان به حرف میایم !‌
_ نه این چه حرفیه …
آریا _ خوبه خودت می دونی …
اخم کرده و پر از خجالت لب میزنم :
_ وا آریا …
آیدا ولی هر هر می خنده و میگه :
_ پس به موقع اومدم …
از رو نمیره … پرروتر جواب میده و ابرو بالا می ندازه …
آریا پوفی می کشه از سر کلافگی … تکیه ش رو از لبه ی تخت برمی داره …

تکیه ش رو از لبه ی تخت برمی داره …
ایدا چشماش رو ریز می کنه و من خنده م میگیره … لب میزنه :
_ با نا محرم ؟ …
آریا تیز نگاش میکنه و من لب میزنم : آیدا !!!
آیدا بیخیال و تند رو به من میگه :
_ آخه داداشم زیاد تو قید و بند اینجاست …
آریا عصبی میگه :
_ زر نزن آیدا … زنمه …
ایدا _ خبر دارم جدا شدید …
آریا این بار نگاه توبیخ گرش منو نشونه میره که میگم :
_ به من چه ؟ .. .به خودت زنگ زد !
آیدا قبل از اینکه آریا بخواد به حرف بیاد به حرف میاد !
_ واقعا چطور تو نستی رها رو طلاق بدی ؟
_ به تو ربط نداره …
_ چرا زندگی من به تو ربط داره زندگی تو به من ربط نداره .
جا می خورم … منظور آیدا مراسم خواستگاریه ! خوب می فهمم و آریا هم خوب میفهمه … میگه :
_ می خواهرمو بدم به یکی که باباش سابقه ی ۳ بار سابقه ی کیفری داره؟ …
ایدا وا میره و من تند میگم :
_ کیفری ینی چی ؟ ..
آریا شاکی میگه :
_ ینی چیش مهم نیست … مهم اینه که زندگیشون رو هواست …. بعد ایدا خانوم از من دلخوره ….این مسعله یه دنیا فرق داره با رابطه ی منو تو … من که می دونم بشینم دو کلمه باهاش حرف بزنم اونقدر منو می کوبه تا نظر تو بچرخه !
جا خورده میگم :
_ من بعد از این همه سال و اون اخلاقه مسخره ت بنگرشتم ، حالا برگردم ؟ ..
آریا چپ چپ نگام میکنه ..

آریا چپ چپ نگام میکنه و ایدا بی حواس به بحث پیش اومده بین ما میگه :
_ رفتی تحقیق ؟..
آریا روی مبل میشینه و میگه :
_ نیاز به رفتن نبود … یه سرچ توی کامپیوتر اداره هم سابقه ش رو در میاورد … فک کردی من کی ام واقعا ؟…
آیدا گرفته و ناراحت .. .بی حرف بیرون میره از اتاق و صدا میزنم :
_ آیدا .. ایداااا ….
_ زهره مار … صدات تو راهرو بپیچه که چی ؟ بذار بره یه کم با خودش خلوت کنه …
اخم کرده و شاکی می گم :
_ تو اصلا می دونی دوست داشتن ینی چی ؟ .. .دارم بهت شک میکنم .. .به این که میگی منو دوست داری !!!
کلافه دستی بین موهاش میکشه و لب میزنه :
_ صد بار گفتم منو قاطی این چیزا نکن … چه ربطی …نمی ذارم حرفش تموم بشه و میگم :
_ ربطش به اینه که اونم مثه من عاشق شده ‌.. نمیگم عین تو … تو عاشق نیستی که داری اینطوری باهاش رفتار میکنی …
آریا از اتاق بیرون میزنه و من حواسم کنار ایدا جا می مونه !
*
(رها)
_ برات کفش گرفتم … گفتم شاید راحت نباشی ..
نگاش می کنم … به این همه با دقت تا زدنش … شلوارم رو میگم …
لباسامو داره جمع میکنه و میگم : مرسی مامان …
سمتم برمی گرده و لببخند مهربونی میزنه … میگه :
_ به دختر بیشتر ندارم …
_ یه شوهرم بیشتر نداری …

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز ۴ / ۵. شمارش آرا ۱

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
رمان تژگاه

  دانلود رمان تژگاه خلاصه : داستان زندگی دختری مستقل و مغرور است که برای خون خواهی و انتقام مرگ مادرش وارد شرکت تیموری میشود، برای نابود کردن اسکندر تیموری و برخلاف تصورش رییس آنجا یک مرد میانسال نیست، مرد جذاب و غیرتی داستانمان، معراج مسبب همه اتفاقات گذشته انجاست،پسر اسکندر تیموری،پسر قاتل مادر آرام.. به این رمان امتیاز بدهید

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان طلا pdf از خاطره خزایی

  خلاصه رمان:       طلا دکتر معروف و پولداری که دلش گیر لات محل پایین شهری میشه… مردی با غیرت و پهلوون که حساسیتش زبون زد همه اس و سرکشی های طلا…     به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز ۱ / ۵. شمارش آرا

جهت دانلود کلیک کنید
رمان تاوان یک روز بارانی

  دانلود رمان تاوان یک روز بارانی خلاصه : جانان توسط جاوید اجیر میشه تا با اغواگری هاش طوفان رو خام خودش کنه و بکشتش اما همه چی زمانی شروع میشه که جانان عاشق مردونگی طوفان میشه و…     به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز ۵

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بخاطر تو pdf از فاطمه برزه کار

    رمان: به خاطر تو   نویسنده: فاطمه برزه‌کار   ژانر: عاشقانه_انتقامی     خلاصه: دلارام خونواده‌اش رو تو یه حادثه از دست داده بعد از مدتی با فردی آشنا میشه و میفهمه که موضوع مرگ خونواده‌اش به این سادگیا نیست از اون موقع کمر همت میبنده که گذشته رو رازگشایی کنه و تو این راه هم خیلی‌ها کمکش

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان شکارچیان مخفی جلد اول

    خلاصه رمان :       متفاوت بودن سخته. این که متفاوت باشی و مجبور شی خودتو همرنگ جماعت نشون بدی سخت تره. مایک پسریه که با همه اطرافیانش فرق داره…انسان نیست….بلکه گرگینه اس. همین موضوع باعث میشه تنها تر از سایر انسان ها باشه ولی یه مشکل دیگه هم وجود داره…مایک حتی با هم نوعان خودش هم

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان نیم تاج pdf از مونسا ه

  خلاصه رمان :       غنچه سیاوشی،دختر آروم و دلربایی که متهم به قتل جانا ، خواهرزاده‌ی جهان جواهری تاجر بزرگ تهران و مردی پرصلابت می‌شه، حکم غنچه اعدامه و اما جهان، تنها کس جانا… رضایت می‌ده، فقط به نیت اینکه خودش ذره ذره نفس غنچه‌رو بِبُره! به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest

11 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
MOBINA
3 سال قبل

میشه یه رمان جذاب معرفی کنید

ayliiinn
پاسخ به  MOBINA
3 سال قبل

اسطوره
تب
هکر قلب
.
.
اینا رو خوندی مبینا؟

Naznin
Naznin
3 سال قبل

میشع پارت و بزارین؟؟؟؟
اون از اول رمان ک مشخص نشد چ بلایی سر امیرعلی اومد!!!!
اینم از بقیش….
خداوکیل تمومش کنیددیگع،زیادی دارع کش پیدا میکنع

رها
رها
3 سال قبل

نویسنده لطف کک پارت بزار فهم و درکت پایینه ها

A...
A...
3 سال قبل

میشه پارتو بدی؟ خسته نشی!

اوا
اوا
3 سال قبل

میگما نویسنده جان اگ زشت نیست اگ خسته نمیشی دستات اوف نمیشه فکرت خسته نمیشه پارت بزار مردم مچل تو ک نیستن بد قولی میکنی

Reyhana
Reyhana
3 سال قبل

واااااااا پس چرا پارت جدیدوووو نمیزاررررید
هوووووف دیوونمون کردید بابا 😠😠😬😲

Mehrnax
Mehrnax
3 سال قبل

سلام ادمین محترم پارت گذاری جدید کی انجام میشه؟

Maraliii
Maraliii
3 سال قبل

تو رو خدا اینو تمومش کنین 🤦🏻‍♀️

(:
(:
پاسخ به  Maraliii
3 سال قبل

مگه تمومش میکنن الکی کشش میده😐

Maraliii
Maraliii
پاسخ به  (:
3 سال قبل

من به خاطر این رمان تو دوره کنکورم درس نمیخوندم چون فکرم پیش این بود، خاااااک بر سر من🤦🏻‍♀️

دسته‌ها
11
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x