626 دیدگاه

رمان صیغه استاد پارت 15

3
(2)

 

مادر مهربون من دستی روی موهام کشید
_ ثواب داره دخترم زن بیچاره افتاده گوشه خونه تو رو خدا حواست خیلی بهش باشه ها نذار غصه بخوره اون الان کوه درده!
پیشونی مادرم رو بوسیدم و گفتم

چشم مامان خانوم نگران نباش

با صدای زنگ گوشیم سراسیمه خودمو بهش رسوندم و تماس وصل کردم

_بیا پایین جلوی درم حتی فرصت نداده بود تا صبحانه بخورم هنوز ساعت ۷ صبح بود میدونستم استاد صبح کلاس نداره حداقل تا ظهر کلاس نداشت لباسامو پوشیدم کیفمو برداشتم از مادرم خداحافظی کردم بیرون خونه رفتم استاد توی ماشین منتظرم نشسته بود سریع کنارش نشستم و سلام دادم نگاهی به من انداخت و گفت

_ مگه من به تو نگفتم زود بخوابی؟

دستی به صورتم زدم و گفتم هر کاری کردم نتونستم بخوابم معذرت می خوام ماشین رو روشن کرد و راه افتاد

دستش روی رون پام گذاشته بود آهسته نوازش میکرد حس خوبی از این کارش نداشتم احساس می‌کردم که دادت پیش زمینه آماده میکنه تا وقتی به خونه رسیدیم دوباره از من رابطه بخواد و من اینو نمی خواستم.

این آدم سیرمونی نداشت و من تازه کار بودم و هنوز چم خم راه و بلد نبودم.

تا بخونه برسیم دست اینقدر بالاتر اومده بود که درست بین پام بشینه و زیپ شلوارم پایین بکشخ دستش داخل بره…
دستش بین پام بود و داشت باهاش بازی می کرد و من لبم و محکم گازگرفته بودم و چشمامو بسته بودم تا نکنه صدایی از من در بیاد !

می دیدم که استاد هر چند گاهی بهم نگاه میکنه ولبخند میزنه وقتی پشت چراغ قرمز ایستاد رو بهم گفت

_ پاهاتو باز کن این همه بهم فشار شون نده دستم راحت نیست

به ناچار پاهام و از هم فاصله دادم استاد با خیال راحت دوباره شروع کرد وقتی انگشتش و داخل میفرستاد دستگیره درو محکم چسبیدو دوباره عصبی گفت

_خودتو شل کن معلوم هست چیکار می کنی؟
شل کن …

نفس عمیقی کشیدم و سعی کردم خودم وشل کنم

شیشه های ماشین دودی بود و برای همین استاد با خیال راحت داشت هر کاری که می خواست می کرد .

دوباره زمزمه کرد

_شلوارتو بکش پایین ساغر شلوارتو بکش پایین…
با چشمای گرد شده بهش نگاه کردم اما اون با عصبانیت بهم گفت

_ انشاالله رفتی خونه مادرت کرم شدی صدامو نمیشنوی؟
میگم شلوارتو بکش پایین‌‌.

با ترس و استرس شلوارم رو پایین کشیدم استاد نگاهی به من کرد و با

دستش محکم روی بین پام کوبید و گفت _حالا شد…

با خیال راحت تری انگشتش داخل فرستاد و من دوباره لبمو به دندون گرفتم آهسته زمزمه کردم

استاد خواهش می کنم توی ماشینیم
عصبانی با مشت روی فرمان کوبید و گفت

_ هزار بار بهت گفتم وقتی تنهایی منو استاد صدام نکن
من اسم دارم اسم منو صدا کن

ترسیده چشم گفتم اون دوباره ماشین رو به حرکت درآورد
تا به خونه برسیم هزار بار مردم و زنده شدم
اما بالاخره ماشین و توی حیاط پارک کردم و شلوارم رو بالا کشیدم و پیاده شدیم نفسم بند اومده بود اصلا از این آدم سر در نمی آوردم

گاهی آروم و تودار میشد که دلم براش میسوخت گاهی عصبی می شد که ازش می ترسیدم و گاهی اینقدر آدم و تحقیر می کرد که ازش متنفر می شدم…

سعی کردم ازش فاصله بگیرم و زودتر خودمو به داخل خونه برسونم اما با صداش میخکوب شدم و سر جام ایستادم
_ بیا طبقه بالا بعد از اینکه یه سر گیتی بزنم میام پیشت

دلم میخواست گریه کنم واقعا دلم میخواست گریه کنم وقتی این آدم با من مثل هرزه های خیابونی که تن فروشی میکنن برخورد می‌کرد اما چاره ای نداشتم توی سکوت به سمت خونه رفتم پله ها رو با دو بالا رفتم و خودمو به اتاقم رسوندم به در تکیه دادم و اشکی که از چشمام روی صورتم افتاده بود و پاک کردم نباید گریه میکردم این راهی بود که خودم انتخاب کرده بودم باید باهاش می ساختم .

نفس عمیق کشیدم مانتو و شالمو از تنم در آوردم نگاهی به صورت رنگ پریده خودم توی‌اینه انداختم آهسته زمزمه کردم
آروم باش قرار نیست اتفاق بیفته مثل درد دیشب مثل درد پریروز هیچ اتفاق جدیدی نیست و نباید به هم بریزیم به خودم دلداری میدادم مگه غیر از این کار داشتم؟

یعنی باید الان توی اتاقم منتظر می نشستم تا اون بیاد و کارش رو شروع کنه توی همین فکر و خیال بودم که در اتاق باز شد با دیدنش سریع چند قدم عقب رفتم اخماشو تو هم کشید و گفت

^این کارا چیه که می کنی الان داری برای من و قیافه میگیری از من فرار می کنی؟

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3 / 5. شمارش آرا 2

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
c87425f0 578c 11ee 906a d94ab818b1a3 scaled

دانلود رمان به سلامتی یک شکوفه زیر تگرگ به صورت pdf کامل از مهدیه افشار 3.7 (3)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   سرمه آقاخانی دختری که بعد از ورشکستگی پدرش با تمام توان برای بالا کشیدن دوباره‌ی خانواده‌اش تلاش می‌کنه. با پیشنهاد وسوسه‌انگیزی از طرف یک شرکت، نمی‌تونه مقاومت کنه و بعد متوجه می‌شه تو دردسر بدی افتاده… میراث قجری مرد خوشتیپی که حواس هر زنی رو…
aks darya baraye porofail 30 scaled

دانلود رمان یمنا به صورت pdf از صاحبه پور رمضانعلی 2.6 (5)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:     چشم‌ها دنیای عجیبی دارند، هزاران ورق را سیاه کن و هیچ… خیره شو به چشم‌هایش و تمام… حرف می‌زنند، بی‌صدا، بی‌فریاد، بی‌قلم… ولی خوانا… این خواندن هم قلب های مبتلا به هم می خواهد… من از ابتلا به تو و خواندن چشم‌هایت گذشته‌ام… حافظم تو را……
aks gol v manzare ziba baraye porofail 43

دانلود رمان بانوی رنگی به صورت pdf کامل از شیوا اسفندی 3.7 (3)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:   شایلی احتشام، جاسوس سازمانی مستقلِ که ماموریت داره خودش و به دوقلوهای شمس نزدیک کنه. اون سال ها به همراه برادرش برای این ماموریت زحمت کشیده ولی درست زمانی که دستور نزدیک شدنش، و شروع فاز دوم مأموریتش صادر میشه، جسد برادرش و کنار رودخونه فشم…
55e607e0 508d 11ee b989 cd1c8151a3cd scaled

دانلود رمان سس خردل به صورت pdf کامل از فاطمه مهراد 3.7 (3)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:     ناز دختر فقیری که برای اینکه خرجش رو در بیاره توی ساندویچی کوچیکی کار میکنه . روزی از روزا ، این‌ دختر سر به هوا به یه بوکسور معروف ، امیرحافظ زند که هزاران کشته مرده داره ، ساندویچ پر از سس خردل تعارف میکنه…
porofayl 1402 04 2

دانلود رمان آرامش پنهان به صورت pdf کامل از سمیرا امیریان 3.5 (6)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:       دلارا دختری است که خانواده خود را سال ها پیش از دست داده است و به تنهایی زندگی می گذراند. روزی آگهی استخدام نیرو برای یک شرکت مهندسی کامپیوتر را در اینستا مشاهده می کند و برای مصاحبه پا به این شرکت می گذارد…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

626 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Delvin
Delvin
3 سال قبل

بهت خیانت کرده یا چیشده که اینطوری شد؟!

fatemeh
fatemeh
3 سال قبل

ککککککککککککجججججججججججااااااااییییییییییییینننننننننننننن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
الی
عسل
سایه
شهاب
ادمین
بچه هابیایین!!!!!!!!!!!!

سایه
سایه
پاسخ به  fatemeh
3 سال قبل

ادمین خوابش میاد
پیش خودش داره میگه اینا چقدر زر میزنن

fatemeh
fatemeh
پاسخ به  سایه
3 سال قبل

نه داداشم اینطورنیس

HHAsal
پاسخ به  fatemeh
3 سال قبل

درگیری فکر زیاد
خوبی فاطی جونم
چه خبر

fatemeh
fatemeh
پاسخ به  HHAsal
3 سال قبل

سلامتیت

ریحان
ریحان
3 سال قبل

بچه هاشانس که به چشم رنگیومشکی نیست.حالا من قسمت یشمی چشای باباموارث بردم.چون دقیقارنگشون دوتکه ست.بالاتوسی پایین یشمی.امادرکل یشمی به نظرمیرسن.چشمای منم درکل تونگاه اول قهوه ای یشمیین.اماتوجایی که سبزباشه واسم یالباس سبزبپوشم یشمی میشن.ایناچه فایده ای دارن وقتی دلت خوش نباش!دلم خون بخدا.خیلی خسته م.این همه سال صبروغصه وتحمل.فک میکردم محمدم بیادهمه چی درسته ومن حالم خوبه.امانمیدونمازدیروزچم شده.ازوقتی که بهش زنگ زدم.اولش خوب بود.اماالان حتی نمیدونم دستم چطورجون نوشتن داره.حتی دیگه نمیتونم گریه کنم.زهراگفتی بهت بگم چیشددیشب.وقتی زنگ زدقلبم توسینه م داشت پاره میشد.تصوری بودرددادم.بهش گفتم تماس معمولی بگیرگفت نه.دلم شورمیزدمامانم اینابفهمن.ازاونطرفم حال خودم خوش نبود.ازش خجالت میکشیدم زهرا 😭 😭 بعداین همه مدت انگارغریبه شده بود.بعداینهمه سال که تودست خودش بزرگ شدم 😭 😭 شال سرم کردم تماسووصل کردم بخیال اینکه تماسشوجواب نمیدم هیچ کاریم نکردم.نورگوشبموکم کروم که تاریک باشه مثلا منونبینه امابه محض ارتباط باعصبانیت جای سلام گفت اون چیه سرت کردی 😭😭 گفت توشایدیادت رفته زنمی امامن من 😭 محمدچقدعصبی بودتوعمرش حتی بلندم باهام حرف نزده بوداماحالا 😭 خسته م.انگارتواین سالاتویه حباب بودمواون حباب ترکیده.توخلاء شناورم انگا 😭 نه اینکه خوشحال نباشم ازبودنش ازاومدنش اماسردم انگارمنگم.یخم 😭 حس میکنم افسردگی بعدرفتنش اوندسراغم دوباره.حالم خوب نیست 😭 اونم فهمده که ریحون قبل نیستم.من اشک ریختمواون میسوختوقربون صدقه م میرفت.همونطورخوشگلوباجذبه بودامامثل قبل هیکلش مثل اون زمان باشگاه رفتنشم نبودلاغرشده .شقیقه هاش خاکستری شده.مثل من 😭 😭 گفت اگه دستم بهت برسه دیگه نمیزارم لیزبخوری.امامن مثل مجسمه بودم انگار.میگفت دیگه اون محمدصبوروآروم نیستم.خسته م اراین همه صبرکردنولج کردن تو.من.من.اون رفتو 😭 بهشم گفتم.تمایه کلام گفت تووایمیستادی کنارم اینطوری نمیشد.من مگه زورم به کجامیرسیدتواون سن.قدیه دنیاشکننده ودلشکسته بودم.گفت اسم هیچ زنی هرگزتوزندگیم رسمیت پیدانکردجزتو.شناسنامه مچاله شده تونشتشونشونم داد.گفت حاظرنشدی یبارگوش کنی.چهارسال مثل دیونه های احمق حرفاموتوپروفایل وات گفتمودلت تکونم نخورد.نخواستی بشنوی.بشنوی بابات پشیمون شد.یادش افتادشغل من خطرناکه.یادش نبود دخترش بابهترازمنم میتونست ازدواج کنه.گفت بابات میدونست تبریزهمه چی بهم خوردزدم همه چیرو……کردم 😭 باورم نمیشه بابام اینطوری کرده باشه.دیدمن چه زجری میکشم 😭 محمدگفت هرروزموردکردم که نکنه امروزبابات زنگ بزنه بگه وقتشه مدتوببخشی.وقتی ریحان راضی شدبه فلانی یعنی توروفراموش کرد😭😭
عین دیونه هام.دلم میخوادبمیرم.میگه تواگه منودوست داشتی یبارگوشم میکردی عاشقی پیش کش.ظرفیت اینطوری حرف زدنشوندارم زهرا.میترسم نتونم ازعهدش بربیام.میترسم حالم ازاین بدتربشه.همه دردام دوباره شروع شدن.قراره جمعه بیاد.تنها.بیادخونه خودشون.پشیمونم چرااینهمه سال یبارحداقل بامامان زهراحرف نزدم.چرامامانم چیزی نگفت.چندبارحاجی سیدومامان زهرااومدن توزمانی که من یااهوازبودم.یاخونه خالم ایناومن هبرنداشتمواون فک میکروازقصدمیرفتم 😭 😭 بعدشم کلااومدیم اهواز. داغونم زهرا.اونم داغونه.اونموقع قراربود27آبان عروسی کنیم.چون من عاشق پاییزوهوای آبانم.عاشق عدد27که تولداونه تواردیبهشت.همیشه میگفتم عروسیمون یااردیبهشت باشه یاآبان.الانم گفت اردیبهشت دیره آبان بساطمونوراه مبندازیم.نمیدونم چرااینارومیگه.زبونم قفل شده بود.من میترسم.دارم دق میکنم .بیحسم انگار.یطورعجیبیم😭 😭 کاش یکی بودبگه چیکارکنم.نمیدونم دوباره بیام سایت یانه.اماحتی جونم دردمیکنه.خیلی خسته م

سایه
سایه
پاسخ به  ریحان
3 سال قبل

ریحان جونم غصه نخور
بالاخره یکی پیدا میشه مرحم دل بی تابت بشه

fatemeh
fatemeh
پاسخ به  ریحان
3 سال قبل

قشنگ احساس قهوه ایشدن بم دس داد

HHAsal
پاسخ به  ریحان
3 سال قبل

امیدت به خدا باشه
….
اگه جای من بودی چیکار می کردی خدا دل همه ادم ها رو ارام میکنه ریحان

fatemeh
fatemeh
3 سال قبل

اللللیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی

fatemeh
fatemeh
3 سال قبل

داداش شهههههههههههاااااااااببببببببب
شهاااااااااب شششششششششهابببب
شهههههههههههههههااااااااااببببببب

سایه
سایه
پاسخ به  fatemeh
3 سال قبل

فاطی تو این چن ماه شهاب یا اخرای شب هست یا ظهرها
باشگاه ها باز شده ،درگیر شده

fatemeh
fatemeh
پاسخ به  سایه
3 سال قبل

یعنی دوستدارم باخاک یکسانش کنم

سایه
سایه
3 سال قبل

ادمین مرجع درامدتون از کجاست؟

سایه
سایه
پاسخ به  admin
3 سال قبل

هر دو

سایه
سایه
پاسخ به  admin
3 سال قبل

همه سوال هامو تو کامنت قبلی یه جا دادم جواب ندادی
دارم تک تک می پرسم
بگو دیگه
می خوام سایت بزنم

سایه
سایه
پاسخ به  admin
3 سال قبل

مرسی ار راهنماییت

fatemeh
fatemeh
پاسخ به  admin
3 سال قبل

نه بگو

fatemeh
fatemeh
پاسخ به  admin
3 سال قبل

فک کنم میخادبگیرتت؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

سایه
سایه
پاسخ به  fatemeh
3 سال قبل

🤨😑😒

fatemeh
fatemeh
3 سال قبل

اتی اتاق عمل ب شرح زیره:
درآمد رشته کارشناسی اتاق عمل در مراکز خصوصی متناسب با زمینه کاری که شخص انتخاب می کند می تواند درآمدی بالغ بر ۲۰تا۳۰ میلیون تومان در مراکز خصوصی افزایش پیدا کند و این امر مستلزم گذراندن یک سری آموزشهای تخصصی در جراحی هایی که نیاز به کمک جراحان تخصصی و فوق تخصصی دارند می باشد.
بخوام بگم همون جراحی و….
همین

fatemeh
fatemeh
3 سال قبل

اااااااتتتتتتتتتتتتتووووووووووووسسسسسس ااااااااااااللللللللللللللییییییییییی یه شال یشمی عین چشام گرفتم سرکردم رفتم بیرون تیپ کامل مشکی فقط شالم یشمی بود
یه ریمل زدم خودم براخودم ضعف کرردم بعدرفتم بیرون دیگه اامارکشته شده هاوزخمیاومصدومای بدحالونگم براتون
قدرموبدونید
اینوگفتم یکم بیشترمواظبم باشین توتومنونخوره یادزدیده بشششششششمممممممممم
اااااااااتتتتتووووووس فردایاپس فردامیاام شیراز

سایه
سایه
پاسخ به  fatemeh
3 سال قبل

فاطی تو چشات یشمیه؟؟

fatemeh
fatemeh
پاسخ به  سایه
3 سال قبل

یس رگه قهوییم توش هس

سایه
سایه
پاسخ به  fatemeh
3 سال قبل

چرا باید چشات یشمی باشه😭😭😭

(:
(:
پاسخ به  سایه
3 سال قبل

شانس😐😐😐🔪

سایه
سایه
پاسخ به  (:
3 سال قبل

تف تو این شانس
تفففففف
تففف
تف
تففف
تفففففف

(:
(:
پاسخ به  سایه
3 سال قبل

بزار منم همراهی کنم
تففف
خاککک
گنددد

سایه
سایه
پاسخ به  (:
3 سال قبل

اره الناز بگووو
شانس بیشعور
تف
خاک
نکبت
بزغاله
گاو
بزمجه

fatemeh
fatemeh
پاسخ به  (:
3 سال قبل

عنترتوچته؟؟؟؟؟؟؟؟؟

(:
(:
پاسخ به  fatemeh
3 سال قبل

😐😐😐عنتر

fatemeh
fatemeh
پاسخ به  (:
3 سال قبل

واچته؟؟؟؟؟؟

سایه
سایه
پاسخ به  fatemeh
3 سال قبل

چون مامان بابای من
چشماشون یشمیه
انوقت من باید چشمام عسلی باشه
🤬

fatemeh
fatemeh
پاسخ به  سایه
3 سال قبل

اااارام باش ارام

Elnaz
Elnaz
پاسخ به  fatemeh
3 سال قبل

چشمات رنگی اعصاب واسم نزاشتی😂😂

Shahab
Shahab
پاسخ به  سایه
3 سال قبل

خخخخخخخخخ
فوبیای سایه شروع شد
داره از گوش و چشم و کله اش دود بلند میشه

سایه
سایه
پاسخ به  Shahab
3 سال قبل

دو مین دیگه شهاب کبابی تحویل میدم

fatemeh
fatemeh
پاسخ به  Shahab
3 سال قبل

خخ چرا؟؟؟؟

Shahab
Shahab
پاسخ به  fatemeh
3 سال قبل

چون بابا مامان سایه هر دو چشم یشمی هستن

fatemeh
fatemeh
پاسخ به  Shahab
3 سال قبل

من بچه بودم چشام ابی بودن توعکسادیدم لباس ابی بپوشمم تغییررنگ میدن به دوتا بابابزرگام رفتم ننه بابامن چشاشون تیرن
توفامیل پدری من باعموبزرگم جش رنگی بودنو به ارث بردیم توفامیل مادری منوپسرداییم اونم سبزولی رنگ من نی
بابای مامانم ابیه بابای بابام سبزبود
اخیش زندگینامه گفتم

HHAsal
پاسخ به  fatemeh
3 سال قبل

خوشمل کی بودی
فاطی 😍😍

fatemeh
fatemeh
پاسخ به  HHAsal
3 سال قبل

خوشکل ننم وبابام
میخاسی خوشکل پسرمردم شم استغفرالله

fatemeh
fatemeh
3 سال قبل

ادمین بجون النازبمرگ شهاب اگه دلاراموبهم ندی بات قهرمیکنم سایتم نمیام گفته باشم نگی خاهرم نگفت

fatemeh
fatemeh
پاسخ به  admin
3 سال قبل

چشم حتما

(:
(:
پاسخ به  admin
3 سال قبل

یعنی چی ادمین 😐😐😂 بابا این الان میاد میگه قبول شده پولو میخواد هر چند تو هم بده نیستی😅

fatemeh
fatemeh
3 سال قبل

ااااااااددممممممممیییییییییییینننننن

سایه
سایه
3 سال قبل

جناب ادمین کامنتی که مرتبط به کار سایت بود رو دریافت
کردید؟میشه اگه جواب سوال هام رو میدونید بگید

fatemeh
fatemeh
3 سال قبل

ششششششششششششششههههههههههههههااااااااااااااااااااببببببببببببببببببب
ششششششششششششششششهههههههههههههاببببببب
شهابببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببب
ششههههههههههههاااااااااااااااااببببببببببببببب
شششششششششششششههههههههههاااااااااااابببببببببببببببببببب
ششششششششششششهههههههههههااااااااااابببببببب

Shahab
Shahab
پاسخ به  fatemeh
3 سال قبل

بله؟

fatemeh
fatemeh
پاسخ به  Shahab
3 سال قبل

چه عجب
خب نگاه برج میلادوبام تهرانم میخام
بنظرت میرسیم این دوتارم بریم؟؟؟؟؟؟؟

Shahab
Shahab
پاسخ به  fatemeh
3 سال قبل

تو هنوز برنگشتی خونتون؟

fatemeh
fatemeh
پاسخ به  Shahab
3 سال قبل

نچ

سایه
سایه
3 سال قبل

ادمین سایت درامد داره؟
میشه بگی درامد سایت چجوریه؟
مثلا از کجا میاد؟
از نویسنده ها می گیرید یا همه سایت ها از یه مرجع میگیرن؟
و اینکه ماهانه میانگین درامدتون چنده؟
شما از کانال های تلگرامی هم کسب درامد دارید؟
حالا شما که تو این کار هستید کانال های تلگرامی برای
کسب درامد بهتر هستن یا سایت ها؟

Elnaz
Elnaz
3 سال قبل

هیییی بد شانسی یعنی این 😐

fatemeh
fatemeh
پاسخ به  Elnaz
3 سال قبل

چی شدهههههههههههههه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

(:
(:
پاسخ به  fatemeh
3 سال قبل

با آیلین حرف زدم 😕

fatemeh
fatemeh
پاسخ به  (:
3 سال قبل

خب

(:
(:
پاسخ به  fatemeh
3 سال قبل

خب عرضم به حضورت میخواست بیاد سایت دیده سایت خرابه 😂😂 ادمین میگم دیدی چه شانسی داریم این همه درست بود نخواست بیاد …

Atoosa_80
Atoosa_80
3 سال قبل

ی بار رفتم سوپر مارکت و گفتم ببخشید ی اب معدنی ی بار مصرف بدین بعد فروشنده گفت چی ؟؟
گفتم اب معدنی ی بار مصرف دیگه وقتی تکرار کردم متوجه شدم و فقط از در زدم بیرون .
منظورم ی بطری اب معدنی و چند تا لیوان ی بار مصرف بود
/
😂😂😂

سایه
سایه
پاسخ به  Atoosa_80
3 سال قبل

اتوسا من لقب خدای توپوق رو بهت میدم

Mina2001
Mina2001
پاسخ به  سایه
3 سال قبل

بعله سایه جان ایشون معروف هستن ب همین اسم 😁😁😁😁😁🤪

سایه
سایه
پاسخ به  Mina2001
3 سال قبل

خخخخخ

(:
(:
پاسخ به  سایه
3 سال قبل

میگم سایه چند ترم مونده دانشگاه تموم شه؟

سایه
سایه
پاسخ به  (:
3 سال قبل

این ترم که شروع شه ترم اخر ارشدمه
بعدش دکترا

(:
(:
پاسخ به  سایه
3 سال قبل

موفق باشی😊

سایه
سایه
پاسخ به  (:
3 سال قبل

مرسی :)))

(:
(:
پاسخ به  Mina2001
3 سال قبل

شما رفیق اتوسایید نه؟!

Atoosa_80
Atoosa_80
3 سال قبل

یبارم با دوستم سوار تاکسی بودیم میخواست کرایه رو بده دید پولش پارست بهم گفت سحر پول پارست بدم به راننده؟ منم گفتم اشکال نداره پارست دیگ بده.همون لحظه داشتیم مسیرو رد میکردیم سریع گفتم اقا اقا همین بغلا پاره میشیم
.
.
ب خودتون امیدوار باشین!😂😂😂

سایه
سایه
پاسخ به  Atoosa_80
3 سال قبل

هیچ کلمه ای در وصفش ندارم
جز😂😂😂😂😂😂😂

HHAsal
پاسخ به  Atoosa_80
3 سال قبل

ای وای 😹😹😹😹😂😂

Atoosa_80
Atoosa_80
3 سال قبل

اینو ببینین!!!!😂😂😂
.
.
.
من ی مدت چله بسم الله داشتم سوار تاکسی بودم تو تاکسی ام دوتا پسر بودن تو راه تو دلم هی بسم الله میگفتم اخر مسیر که رسیدیم به جا اینکه بگم پیاده میشم گفتم بسم الله رحمن رحیم هیچی دیگ بقیشو خودتون حدس بزنید چی شد

Atoosa_80
Atoosa_80
3 سال قبل

اینجا همه دکتر شدن!!
فک کنم فقط منم ک موندم برم فرهنگیان دبیر بشم ک هیچ علاقه ای هم بش ندارم!
یا
بزنم تو کارای بیمارستانی؟!؟!؟
🤦‍♀️🤦‍♀️🤦‍♀️
نمیدونم چرا الان داره گریم میگیره!!!!!😢😢😢
خدایا حکمتتو شکر!!!🙏🙏🙏

(:
(:
پاسخ به  Atoosa_80
3 سال قبل

اتوسا رتبه ات خوب نبوده؟؟؟

Fatemeh💝
Fatemeh💝
پاسخ به  Atoosa_80
3 سال قبل

آتوسا
تکنسین اتاق عمل ی کارایی توی اتاق عمل انجام میدن دیگه کنار دست جراح هستن
حقوقشم حدودا 6 یا 7 میلیون هس
کارش آسونه
حدودا 4 یا 5 ساله تموم میکنی و راحت میتونی استخدام بیمارستان بشی

fatemeh
fatemeh
پاسخ به  Atoosa_80
3 سال قبل

ممممننننننم شایدامسال نرم

Atoosa_80
Atoosa_80
3 سال قبل

النـــــــــــــــــــــاز خواهر تازه ا خواب پاشدی؟!؟!؟
دیروز ساعت 4 صب اومد!
.
.
فـــــــــــــــــاطمه این اتاق عمل کارشون چیه دقیقا؟!؟!؟
حقوقشون چقدره؟!؟!
کار گیر میاد اصن؟!؟!؟

Elnaz
Elnaz
پاسخ به  Atoosa_80
3 سال قبل

اتوسا چی گفتم اینو گفتی یادم نمیاد😅

fatemeh
fatemeh
پاسخ به  Atoosa_80
3 سال قبل

اتاق عمل جزکادردرمانی کارگیرمیادتووبیمارستانه
به اونایی میگن که پیش جراحن

Atoosa_80
Atoosa_80
3 سال قبل

ســــــــــــــــــایه!
من پسرعموم تازه 18 سالش شده!
بعد با 7 / 8 دختر همزمان هس!😳
جالبیش اینجاس ک پشت گوشی به دختره بی احترامی میکرد من کپ کرده بودم اخه خیلیییی بد صحبت میکرد باهاش!
چند بار ازش پرسدم کی پشت خطه
دیگه از دستم عاصی شد گوشیو زد رو اسپیکر😂
دختره اصلااا براش مهم نبود چجوری دارع باش حرف میزنه!!
.
.
یا داداشم داشته با دوستش تو خیابون دور میزدن!
بعد یه دختری صدا دوست داداشم میزنه!
این پسره هم میره ببینه این چیکار داره وسط خیابون !
رفته دختره بهش شماااااااااره داده!!!!!!!!!!!!!😳😳😳😳😳😳
پسره 15 سالش بیشتر نیس!
.
.
داداش خودمم ک 16 سالش بیشتر نیس
بش میگم چرا ؟؟ هدفتون از این کار چیه؟؟!
میگه واسه سرگرمی
حوصلم سر میره
بعد چن ماه هم بلاکشون میکنم میرم با یکی دیگه!!🤦‍♀️🤦‍♀️🤦‍♀️
.
.

چرااااا دخترا جدیدا عزت نفسو گذاشتن کنار؟!؟!؟

سایه
سایه
پاسخ به  Atoosa_80
3 سال قبل

من این بد حرف زدن و شماره دادن و اینا رو دیدم ولی تو دختر و پسرایی که دیگه دانشجو هستن
نه ی مشت بچه دبیرستانی

HHAsal
پاسخ به  Atoosa_80
3 سال قبل

بعضی یاشون این جورین ولی بعضی پسرا هم خیلی نامردنن
اتوسا اگه بفهمی چند وقت نبودی حداقل پنج روز بعد عشقت بره درخواست طلاق بده چیکار میکردی

(:
(:
پاسخ به  Atoosa_80
3 سال قبل

خریت خواهرم خریت یه عده نخاله که گند میزنن به ابروی بقیه

HHAsal
پاسخ به  (:
3 سال قبل

کاش فکر ابروی دختر عموش هم بود

دسته‌ها

626
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x