6 دیدگاه

رمان صیغه استاد پارت 2

5
(2)

 

رو بهش گفتم میرم دنبال خونه مامان برمیگردم با خبرای خوبم برمیگردم نگران نباش…
– دیر کردی! سکوت کردم ادامه داد
– اما خب مسیر تو از پایین شهر تا اینجا خیلی زیاده بایدم دیر میکردی!
دیگه نذاشتم مادرم حرف دیگه ای بزنه از خونه بیرون زدم آدرسی که برام فرستاده بود نگاهی انداختم مکمتر را هم به اونجاها می افتاد مسیرش دور بود و برای همین باید کلی پول کرایه تاکسی می دادم اما قرار بود مشکلات من حل بشه پس دیگه نباید نگران این پول ها باشم.
از من جلوتر راه افتاد و من پشت سرش به سمت ساختمان پزشکان رفت و وارد شد و چند قدم بلندتر برداشتم و خودمو بهش رسوندم پرسیدم اینجا چیکار داریم برای چی اومدیم اینجا؟
نگاهی به سر تا پام انداخت و گفت
گفتم که من جنس بنجل نمیخوام باید تستت کنم باید یه دکتر تو رو ببینه و بهم بگه که تو دست نخورده ای .
سوار تاکسی شدم و بعد از یک ساعت همون جایی که گفته بود رسیدم نگاهی به اطراف انداختم چیزی برای دیدن نبود فقط یه ساختمون بزرگ پزشکان بود و بس بقیه مغازه بود فروشگاههای پزشکی بود و این چیزا خیره موندم نمیدونستم دقیقا باید کجا برم تا گوشیمو برداشتم بهش زنگ بزنم صداشو از کنارم شنیدم ماشینشو قفل کرد و به سمتم اومد و گفت
سرجام خشکم زد این آدم چی داشت میگفت میخواست منو ببره پیش دکتر که بفهمه دخترم یا نه؟ رابطه داشتم یا نه؟

دکتر نسخه ای به دست مردی که پیشش بود داد و بعد رو به استاد کرد و گفت
سلام آقای فاخر خوش اومدید.
با صدای جدیش به خودم اومدم و چند قدم به جلو رفتم نمی تونستم مخالفت کنم من به این پول نیاز داشتم سوار آسانسور شدیم و شماره ۶ و فشار داد سرمو پایین انداخته بودم و اون کنارم دستاشو توی جیب شلوارش گذاشته بودم به دیوار تکیه داده بود
اونم حرفی نمی زد و منم حرفی برای گفتن نداشتم از آسانسور که بیرون اومدیم با دیدن اسم مطب بدنم لرزید ناخوداگاه…
چه عجب از این ورا ؟
روی صندلی ها نشستیم استاد رو به دکتر گفت
میدونستم من هیچ خطایی نکردم اما استرس همه جونمو گرفته بود
می خواستم یکی از دانشجوهام و ببینید یه مشکلی براش پیش اومده و من مجبور شدم بهش کمک کنم آوردمش اینجا تا شما تایید کنید که این دختر پاک و هیچ خطایی نکرده.
دکتر نگاهی به من کرد و گفت
وارد مطب شدیم و با منشی حرف زد بدون اینکه منتظر بشیم یا مریضای قبل از ما وارد اتاق بشن منشی با احترام ما را به سمت اتاق دکتر راهنمایی کرد و وارد اتاق شديم.
خوش اومدی دخترم برو لباستو در بیار و روی تخت دراز بکش تا منم بیام.

با قدمای لرزون به سمت تختی که گفته بود رفتم شلوارمو از پام در آوردم و روی تخت دراز کشیدم چند دقیقه بعد دکتر با دستکشی که دستش کرده بود نزدیک شد و پاها از هم فاصله داد و شروع کرد به معاینه کردنم.
با صدای منشی که از بیرون اتاق صداش می کرد از من فاصله گرفت و یه ببخشیدبه استاد گفت از اتاق بیرون رفت تا خواستم از جام بلند بشم و شلوارمو بپوشم سایه استاد روی تنم افتاد
بهت زده پاهام و جمع کردم و شلوارم و چنگ زدم
خودم و از استرس منقبض میکردم و بدنم یح کرده بود ترسیده بودم کارش اینقدر طول داد که خودم شک کردم نکنه من دختر نباشم و الان آبروم بره؟
به هم نزدیک شد روی سینم و با دستش فشار داد من و روی تخت خوابوند و گفت – باز کن پاتو تا خودم یه نگاهی بندازم تا خودم نبینم نمیتونم قبول کنم من پایه دختر دست خورده رو به خونم باز نمیکنم خانم شكور …
توی دلم داشتم دعا می خوندم تا پاک بودنم ثابت بشه بالاخره دکتر سرشو بالا آورد و رو بهم گفت ۔ خیالت راحت باشه عزیزم یه دختر دست نخورده و پاکی هیچ مشکلی نیست.
این حرفو که زد نفسم رو بیرون دادم انگار آروم
خواستم مخالفت کنم با دو دستش پاهام از هم فاصله داد و با این سرش و بین پاهام برد داشتم از خجالت آب شدم و اون خیلی ریلکس داشت بین پامو وارسی می کرد .
گرفتم.
حرکت دستش بین پام داشت منو دیوونه میکرد بدنم سست شده بود ازش می ترسیدم و حتی ازش بدم میومد اما اون داشت این کارو برای اذیت کردن من ادامه می داد.
عصبی منو برگردوند روی تخت خم کرد و گفت
زبون درازی نکن دختر می خوام یه زندگی لوکس بهت بدم یه خونه زندگی خوب که درد و غم پول نداشته باشی باید از من ممنون باشی انتظار که نداری چشم بسته یه دختر هرزه که دست خیلیا بهش خورده رو بردارم و ببرم توی خونه مگه نه؟
بالاخره به حرف آمد و گفت
نه انگار حق با دکتر بود دست نخورده ای اما از پشتم باید ببینمت میدونی که دخترا و خیلی زرنگ شدن برای اینکه شوهر پولدار پیدا کنن یا مردهای پولدار خام کنن دیگه از جلو رابطه برقرار نمیکنن…
ترسیده تخت و چنگ زدم و اون باز پاهام و از هم فاصله داد وشروع کرد به برسی کردن هر چی تقلا میکردم اون فشار دستش و که روی کمرم بود و بیشتر میکرد و مانع تکون خوردنم میشد
دیگه خیلی داشت بهم توهین می کرد از روی تخت بلند شدم و گفتم
دیگه دارین توهین میکنین و از حد میگذرونید من برای شما احترام خاصی همیشه قائل بودم اما شما الان دارین از من سوء استفاده می کنید.
انگشتش و پشتم کشید و من لبم و به دندون گرفتم
نه خوبه معلومه کسی دستمالیت نکرده. قلبم داشت از جا کنده میشد دیگه واقعا کم مونده بود از حال برم. با صدای در اتاق ازم فاصله گرفت و گفت زود باش بپوش تا بریم خیلی کار داریم.

احساس می کردم عروسک دست این آدم شدم از مطب که بیرون رفتیم دودل بودم میترسیدم سوالی که ذهنمو درگیر کرده بپرسم اما چاره دیگه ای نداشتم ما فقط تا آخر هفته وقت داشتیم تايه خونه پیدا کنیم
جرأت نمی کردم به صورتش نگاه کنم واقعیت این بود که از این آدم میترسیدم اما انگار که خودش منتظر این حرفم بود ماشینو روشن کرد و گفت
مشکل خونه رو حل می کنم یه آپارتمان کوچیک دارم که میرین اونجا زندگی می کنین البته مادرت زندگی میکنه و تو قراره توی خونه من باشی ماهیانه یه پولی به حساب مادرت میریزم یا خودت فرق نمی کنه تا بتونید زندگیتونو بگذرونید.
نزدیک ماشینش شدیم رو به من کرد و گفت – سوار شو .
گفتم اما من نمیتونم به مادرم بگم خونه نمیام
بدون حرف سوار شدم و این فرصت مناسبی بود تا حرفمو بزنم پشت فرمون که نشست آروم گفتم استاد ؟ سمت من چرخید و با همون اخم همیشگی که سرکلاس روی صورتش بود به من نگاه کرد منتظرم بودتا حرفم و بزنم البمو به دندون گرفتم و گفتم
عینک آفتابی شو روی چشماش زد و گفت
_اونم خودم حل میکنم قرار بیای به عنوان خدمتکارم توی خونم زندگی کنی من توی خونه یه نفر و دارم که باید ازش مراقبت کنی مادرت که اینو بفهمه مخالفتی نمیکنه.
من پول احتیاج دارم صاحب خونمون گفته تا یه هفته باید از اینجا بلند شیم پول پیش خونه رو هم برای کرایه های عقب افتاده برداشته.

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 2

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
c87425f0 578c 11ee 906a d94ab818b1a3 scaled

دانلود رمان به سلامتی یک شکوفه زیر تگرگ به صورت pdf کامل از مهدیه افشار 3.7 (3)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   سرمه آقاخانی دختری که بعد از ورشکستگی پدرش با تمام توان برای بالا کشیدن دوباره‌ی خانواده‌اش تلاش می‌کنه. با پیشنهاد وسوسه‌انگیزی از طرف یک شرکت، نمی‌تونه مقاومت کنه و بعد متوجه می‌شه تو دردسر بدی افتاده… میراث قجری مرد خوشتیپی که حواس هر زنی رو…
aks darya baraye porofail 30 scaled

دانلود رمان یمنا به صورت pdf از صاحبه پور رمضانعلی 2.6 (5)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:     چشم‌ها دنیای عجیبی دارند، هزاران ورق را سیاه کن و هیچ… خیره شو به چشم‌هایش و تمام… حرف می‌زنند، بی‌صدا، بی‌فریاد، بی‌قلم… ولی خوانا… این خواندن هم قلب های مبتلا به هم می خواهد… من از ابتلا به تو و خواندن چشم‌هایت گذشته‌ام… حافظم تو را……
aks gol v manzare ziba baraye porofail 43

دانلود رمان بانوی رنگی به صورت pdf کامل از شیوا اسفندی 3.7 (3)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:   شایلی احتشام، جاسوس سازمانی مستقلِ که ماموریت داره خودش و به دوقلوهای شمس نزدیک کنه. اون سال ها به همراه برادرش برای این ماموریت زحمت کشیده ولی درست زمانی که دستور نزدیک شدنش، و شروع فاز دوم مأموریتش صادر میشه، جسد برادرش و کنار رودخونه فشم…
55e607e0 508d 11ee b989 cd1c8151a3cd scaled

دانلود رمان سس خردل به صورت pdf کامل از فاطمه مهراد 3.7 (3)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:     ناز دختر فقیری که برای اینکه خرجش رو در بیاره توی ساندویچی کوچیکی کار میکنه . روزی از روزا ، این‌ دختر سر به هوا به یه بوکسور معروف ، امیرحافظ زند که هزاران کشته مرده داره ، ساندویچ پر از سس خردل تعارف میکنه…
porofayl 1402 04 2

دانلود رمان آرامش پنهان به صورت pdf کامل از سمیرا امیریان 3.5 (6)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:       دلارا دختری است که خانواده خود را سال ها پیش از دست داده است و به تنهایی زندگی می گذراند. روزی آگهی استخدام نیرو برای یک شرکت مهندسی کامپیوتر را در اینستا مشاهده می کند و برای مصاحبه پا به این شرکت می گذارد…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

6 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Amir
Amir
3 سال قبل

بلد نیستین رمان بنویسین لطفا ننویسین این چیه مثلا اسمشو رمان گذاشتین کلا چرته پرته بابا خودتو جمع کنین مسخره ها حتما بعدا هم به خودشان نویسنده میگن😂🤦🏻‍♂️

haiat
haiat
پاسخ به  Amir
2 سال قبل

نویسنده جون باور کن الان ما اصلا جذب رمانت نشیدیم با این کاراتون به زنا ن و دخترایه ایرانی توهین میکنید دست بردارید حالم بهم خورد فکر میکردم رمان خوبیه دیگه ادامه نمیدم

haiat
haiat
پاسخ به  Amir
2 سال قبل

نویسنده جون باور کن الان ما اصلا جذب رمانت نشیدیم با این کاراتون به زنا ن و دخترایه ایرانی توهین میکنید دست بردارید حالم بهم خورد

دختری که آهنگ امید مینوازد💙
دختری که آهنگ امید مینوازد💙
3 سال قبل

خوبه این دانشگاه و استادا هستن وگرنه یه سری ها چه جوری رمان مینوشتن آخه اینا چ چرت وپرتیه مینویسید خدایی
بعدم همه قسمت های رمان قاطی پاتیه🤨

taraneh
taraneh
3 سال قبل

اوووووققققققق حیف وقت ادم که برای چنین خزعبلاتی بره رمانای خوب بذارین این رمانای بی سر و ته چیه انگار اینا دانشگاه از نزدیک ندیدن فکر کنم دانشگاهو با روسپی خونه اشتباه گرفتن جمع کنین خدایی بلد نیستین چرا مینویسین

لیلا
لیلا
3 سال قبل

دیر به دیر بزارین بهتر به نظرم چون تو کانال ترنم همش 46 پارت گذاشته اینجوری زود میرسین بعد مجبور میشین دیر به دیر بزارین
خواستم نظر بدم فقط

دسته‌ها

6
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x