رمان صیغه استاد پارت ۲۱

 

نگاهی به کارهایی که امروز باید برای گیتی خانم انجام میدادم انداختم همه چیزش مرتب کردم آهنگ ملایم براش گذاشتم و اون آهسته چشماشو بست اتاقش و مرتب و تمیز کردم لباس های خودش را عوض کردم و به اتاق خودم رفتم

باید برای رفتن به دانشگاه آماده می شدم رفتن به اونجا با دیدن نگار و دخترای دیگه صبر و حوصله ی خیلی زیادی می خواست که جلوی حرف هاشون بتونم طاقت بیارم اما چاره ای نبود

با صدای بوق ماشین فهمیدم که استاد پشت سرم ماشین فرستاده از خونه بیرون رفتم و با دیدن آژانسی که جلوی در بود سوار شدم…

وقتی به دانشگاه رسیدم تنهایی به سمت کلاس رفتم تقریباً هیچ دوستی اینجا نداشتم.

کلاسم با خود هامون بود استاد هامون فاخری که الان همسرم بود.

نگاهی به دخترا انداختم هرکدوم آرایش روی صورتشان بود لباس هاشون همه زیبا و گرون قیمت یا حداقل طوری بود که به چشم بیاد
همه اینا برای این بود که بتونن دل استاد و به دست بیارن

استادی که من دیشب روی تخت خوابش بودم و تا صبح کنارش خوابیده بودم .
خنده دار به نظر می رسید اینا همیشه سر و دست میشکستن برای اینکه استاد و به دست بیارن

تنها کسی که به این چیزها فکر نمی کرد من بودم و بالاخره انتخاب استاد خودم شدم
منو برای اینکه به خونش ببره انتخاب کرد نخ هیچ کدوم از اینا!

توی کلاس که نشستم نگار داشت توی آینه آرایششو چک میکرد به سمت من چرخید و گفت

_امروز ببینم باز دور و بر استادی این بار بلایی به سرت میارم که خودتم توی خواب نتونی ببینی

 

جوابی بهش ندادم جزوه مو از کیفم بیرون کشیدم و نگاهی بهش انداختم وقتی استاد وارد کلاس شد همه به احترامش بلند شدیم
اما نگاهش فقط روی من بود

نگاهی به همه کلاس انداختم دوباره سر جام نشستم و استاد طبق معمول مثل همیشه درس دادن شروع کرد

اما این بار خجالت‌زده یا ترسیده نبودم مثل همیشه به استاد نگاه می‌کردم به حرفاش گوش میدادم و دیگه نمیترسیدم

با صدای استادکه از من می خواست مسئله ای که روی وایت برد نوشته بود و حل کنم
نگران از جام بلند شدم

من واقعا از این چیزا سر در نمی آوردم چندان
جزوه مو مرور نکرده بودم به ناچار ماژیک و توی دستم گرفتم و نگاهمو به مسئله‌ای که نوشته شده بود دادم

وقتی استاد مکث درست کنارم ایستاد و کنار گوشم زمزمه کرد
_زود باش باید حلش کنی وگرنه توی خونه تنبیه میشی!

با لحن شوخی گفته بود پس من نترسیدم سعی کردم هر چیزی که به ذهنم میرسه رو بنویسم حل کردنش که تموم شد استاد نگاهی به جواب انداخت و گفت

_درسته با راه حل مناسبی نرفتی جلو اما بالاخره به جواب درست رسیدی خوب بود.

می تونی بشینی وقتی ازم تعریف کرد نگاه خصمانه ی همه دخترا رو دیدم

اینا چه مرگشون شده بود خوب من فقط یک مسئله حل کرده بودم
استاد اگر من نبودم و هر کس دیگه اینکارو میکرد باز اینطوری باهاش حرف میزد

وقتی داشتم برای نشستن میرفتم انگار پاشو جلوی پام گذاشت و من نقش زمین شدم

خجالت زده از جام بلند شدم
استاد چند قدم به سمتم برداشت
اما قبل از اون محمدی علی محمدی یکی از شاگردهای خوبه کلاس بلند شد بازومو گرفت و کمکم کرد
بلند بشم
تشکر کردم وقتی سر جای خودم نشستم با دیدن اخمای تو همه استاد روبرو شدم

جا خوردم چرا عصبی بود
از زمین خوردنم یا از اینکه محمدی کمکم کرده بود بلند بشم؟

با اخم نگاهش رو از من گرفت و به نگار داد و گفت
_ خانم اخوان یک بار دیگه از این مزه ها توی کلاس من بریزی حق نداری پا توی کلاسم بذاری

با تک تک شما هستم هیچکدومتون حق ندارین از این مزه پرونیا توکلاس من بکنید اصلا خوشم نمیاد…

استاد با عصبانیت و جذبه خاص خودش حرفاشو زده بود که تا تموم شدن کلاس کسی حتی کلمه‌ای حرف نزد و من حتی میترسیدم سرم رو بالا بگیرم و نگاهش کنم.

عصبانی بود و من دلیلشو نمی دونستم
کلاس که تموم شد کلاس دیگه ای داشتم پس کیفمو برداشتم و از کلاس بیرون رفتم توی سالن دیدم که استاد کناره در اتاقش ایستاده

به من اشاره کرد برم اونجا نگاهی به اطراف انداختم خلوت بود و کسی نبود
پس وارد اتاق شدم و درو بستم.
سرم پایین بود
صدای قدم هاش رو می شنیدم که داره بهم نزدیک میشه درست جلوی روم ایستاد و گفت

_ به من نگاه کن!
سرمو بالا گرفتم با عصبانیت به چشمام خیره شد و گفت
_ جلوی روی من اجازه میدی کسی بهت دست بزنه و کمکت کنه ؟

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز ۳.۸ / ۵. شمارش آرا ۴

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان به گناه آمده ام pdf از مریم عباسقلی

  خلاصه رمان :   من آریان پارسیان، متخصص ۳۲ ساله‌ی سکسولوژی از دانشگاه کمبریج انگلیسم.بعد از ده سال به ایران برگشتم. درست زمانی که خواهر ناتنی‌ام در شرف ازدواج با دشمن خونی‌ام بود. سایا خواهر ناتنی منه و ده سال قبل، وقتی خانوادمون با فهمیدن حاملگی سایا متوجه رابطه‌ی مخفیانه‌ی من و اون شدن مجبور شدم برم انگلیس. حالا

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان تقاص یک رؤیا

    خلاصه رمان:   ابریشم دختر سرهنگ راد توسط گرگ بزرگترین خلافکار جنوب کشور دزدیده میشه و به عمارتش برده میشه درهان (گرگ) دلبسته ابریشمی میشه که دختر بزرگترین دشمنه و مجبورش میکنه باهاش ازدواج کنه باورود ابریشم به عمارت گرگ رازهایی فاش میشه که… به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز

جهت دانلود کلیک کنید
رمان میان عشق و آینه

  دانلود رمان میان عشق و آینه خلاصه : کامیار پسر خشن که با نقشه دختر عمه اش… برای حفظ آبرو مجبور میشه عقدش کنه… ولی به خاطر این کار ازش متنفر میشه و تصمیم میگیره بعد از ازدواج انقدر اذیت و شکنجه اش کنه تا نیاز مجبور به طلاق شه و همون شب اول عروسی… به این رمان امتیاز

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان برگریزان به صورت pdf کامل

    خلاصه رمان : سحر پدرش رو از دست داده و نامادریش به دروغ و با دغل بازی تمام ارثیه پدریش سحر رو بنام خودش میزنه و اونو کلفت خونه ش میکنه. با ورود فرهاد …   به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز ۳.۶ / ۵.

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان گرایلی
دانلود رمان گرایلی به صورت pdf کامل از سرو روحی

    خلاصه رمان گرایلی :   کاپیتان دلان گرایلی، دختری خانزاده که ناچار می‌شود بین انتخاب جان برادر و عشق، ارتباط خود را با پاشا مهراز تمام کند. به هر حال پاشا از دلان دست نمی‌کشد و در این بین خاندان گرایلی بخاطر مسئله کهنه‌ نشده‌ی خونبس، دچار تحولی شگرف می‌شود.       به این رمان امتیاز بدهید

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان میرآباد pdf از نصیبه رمضانی

  خلاصه رمان:     قصه‌ی ما از اونجا شروع می‌شه که یک خبر، یک اتفاق و یک مورد گزارش شده به اداره‌ی پلیس ما رو قراره تا میرآباد ببره… میراباد، قصه‌ی الهه‌ای هست که همیشه ارزوهایش هم مثل خودش ساده هستند.   به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest

6 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
نازنین
نازنین
3 سال قبل

عـــــــالیییییییی

NASIM
NASIM
3 سال قبل

چرا همه استادای رمانا جوونن:| استادای دانشگاه به جز یه عده محدود همه بالا ۵۰ ان :)))))

اردیبهشت41
اردیبهشت41
3 سال قبل

چه زور میگه

maryam
maryam
پاسخ به  اردیبهشت41
3 سال قبل

سلام ادمین
شرمنده میشه باز پروکسی قرار بدین قبلی که خیلی خوب
اکر لطف کنید بازم بزارین ممنون میشم

MMMM
MMMM
3 سال قبل

خوبه من که خوشم اومد مرسی

Maral
3 سال قبل

نویسنده خودتی بقیه اداتو در میارن🤣🤣🤣🤣

دسته‌ها
6
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x