505 دیدگاه

رمان صیغه استاد پارت 22

3
(2)

 

یه قدم عقب تر رفتم و با ترس گفتم من روی زمین افتاده بودم از کسی کمک نخواستم خودش کمکم کرد دیدی که بخدا راس میگم
فکم و توی دستش گرفت و گفت
_خودش کمکت کرد یعنی من نگاه شو که بهت دوخته بود ندیدم یعنی میخوای بگی من انقدر نفهمم ؟

راستشو بگو چیزی بینتونه؟

سراسیمه و ترسیده دستم روی دستش گذاشتم و گفتم به خدا هیچی بین ما نیست
من هیچی ازش نمیدونم

کنار صندلیش افتادم اونم کم کم کرد بلند بشم به خدا هیچی بین ما نیست.

عصبانی گفت

_ نمیتونه ان باشه نبایدم باشه مگه میشه بین زن منو همکلاسیش چیزی باشه ؟

سرم مو تند تند تکون دادم و گفتم نه نمی تونه نمی تونه چیزی باشه هیچی نمیتونه باشه ازم دور شد
به میزش تکیه کرد دست به سینه بهم نگاه کرد و گفت

_عصبانیم نکن ساغر من عصبی بشم نمیفهمم چی کار می کنم حواست به کارات باشه نمیخوام اذیتت کنم پس کاری نکن که مجبور به این کار بشم.

من خطای نکرده بودم هیچ کاری نکرده بودم اون دختر اون دخترعوضی منو روی زمین انداخته بود و با کمک یکی از همکلاسی یا بلند شده بودم همین و بس

دلم به حال خودم میسوخت کی گریه ام گرفته بود نمی دونم اما وقتی استاد و درست رو به روم دیدم که داره اشک صورتم پاک میکنه

شوکه شده آب دهنمو پایین فرستادم تا خواستم ازش دور بشم دستاش دور تنم حلقه شد منو به سمت خودش کشید سرم را روی سینه اش گذاشت و گفت

_لازم نیست که گریه کنی من فقط نمیخوام دست کسی به زن من بخوره نمیخوام کسی نزدیکه زن من باشه

نمی خوام کسی حتی کمکت کنه!

با همون گریه که صدامو لرزون و بغض دار کرده بود گفتم
یادتون رفت بگین زن صیغه ای دستاشو روی شونه هام گذاشت و کمی از خودش فاصله داد به صورتم نگاه کرد و گفت

_چه صیغه باشی چه عقد زن منی تا زمانی که زن منی مال منی هیچ احدی حق نداره بهت نزدیک بشه….

دوباره سرم را روی سینه اش گذاشت و گفت
_سر کلاس بعدی از جات جم نمیخوری حرف نمیزنی به کسی نگاه نمیکنی فقط حرف استادت گوش میدی درستو یاد میگیری میای بیرون با هم برمیگردیم خونه …

چشم گفتم و تا خواستم ازش دور بشم لبای داغش روی پیشونی نشست احساس کردم اتیشم زدن
لباش خیلی داغ بود که تمام بدنم آتیش گرفت با لباش…

این آدم از کی تا حالا منو اینطور می‌بوسید و من اینطور دیوونه میشدم؟
فاصله گرفتم از اتاق بیرون اومدم دستمو روی قلبم گذاشتم و داشت از جا کنده می شد

من نباید عاشق این آدم می‌شدم اما انگار تقدیرم این بود که دردی که میکشم چندین برابر بشه عاشق این مرد شدن درد داشت خیلی درد داشت …

وقتی سر کلاس بعدی رسیدم حتی یک کلمه از حرف های استاد نفهمیدم هیچی نمی فهمیدم فکرم درگیره بوسه ای بود که استاد مهمونم کرده بود و عقل و هوش از سرم برده بود…

بعد از کلاس سریع جمع و جور کردم و به سمت بیرون رفتم نگاهم توی خیابون دنبال ماشین استاد میگشت
وقتی پیداش کردم به سمتش دویدم سوار که شدم بازم عصبی بود اشاره به بیرون کرد و گفت

_ تو حق نداری توی خیابون بدوی ممکنه زمین بخوری ممکنه حواست پرت بشه یا هر اتفاق دیگه ای میفهمی؟
با بند کیفم بازی کردم و گفتم

فقط میخواستم زودتر بیام سمت ماشین..
ماشین و روشن کرد و گفت

_باید همیشه آهسته راه بری شاید فقط یک دقیقه برای تو فرق کنه امابه سلامت میرسی
چشم گفتم و مثل همیشه از اینکه نگرانم بود دلم گرم می شد

راه افتادیم به خودم جرات دادم موزیک روشن کردم استاد ابروهاشو بالا داد و گفت
_کارهای جدید می کنی !

خواستم خاموشش کنم اما دستمو توی دستش گرفت و گفت
_لازم نیست بذار باشه…

دستم گر گرفت این آدم داشت بامن چیکار میکرد این حال و روزی که داشتم و درک نمی‌کردم
با اینکه میدونستم من کنار این آدم موندنی نیستم
و یه روزی باید بار و بندیلو ببندم و ازش دور بشم

باز اینطور داشتم دل بسته اش می شدم و این اصلا خوب نبود

تا وقتی به خونه برسیم دستمو رها نکرد چقدر دلم قنج رفت برای این کارش چقدر خوشحالم شدم برای اینکه این طور دستمو تو دستش نگه داشته بود این دلخوشی های کوچیک برای من خیلی با ارزش بودن

وقتی از ماشین پیاده شدیم رو بهش گفتم زودتر میرم سری به گیتی خانم بزنم چند ساعتیه که تنهاست

قبل از اون پله‌ها بالا رفتم و خودمو به اتاق گیتی خانوم رسوندم
وقتی اون خواب دیدم تا خواستم از اتاق برگردم چیزی متعجبم کرد
چند تا از کشوها باز بودن…

اما من وقتی می رفتم هیچ کدوم رو باز نکرده بودم همونجا خشکم زد نگاهی به اطرافم انداختم کسی اینجا نبود وقتی استاد وارد
اتاق شد نزدیک من ایستاد و پرسید _اتفاقی افتاده؟
به کشوها اشاره کردم و گفتم
وقتی من میرفتم این کشوها باز نبودن…

کمی دقیق تر به کشورها نگاه کرد ابروهاشو توی هم کشید و گفت
_ مطمئنی وقتی رفتیم اینا باط نبودن؟

سری تکون دادم و گفتم
آره مطمئنم اون با تعجب نگاهی به گیتی انداخت که خواب بود گفت

_ یعنی کی اومده تو خونه وقتی ما نبودیم
کی اینجا بوده؟
کی میتونه بیاد داخل!
اونم درست توی اتاق گیتی

سراسیمه گفتم نکنه جاهای دیگه ام رفتن !
گفتم نکنه اتاقای دیگه ام رفتن…

هر دو از اتاق خارج شدیم و به سمت اتاقا رفتیم
منسمت اتاق خودم اون سمت اتاق کارش اما هیچ چیزی تکون نخورده بود همه چیز سر جای خودش بود
وقتی دوباره به راهرو برگشتیم دستمون خالی بود

اگه دزد اومده چرا فقط یک راست رفته تو اتاق گیتی اونم تو روز روشن !
کی همچنین جرأتی میکنه توی این محله با این دوربین های مداربسته که دورتا در خونه بود اینجا بیاد
هامون به سمت اتاقی رفت ته راهرو رفت منم پشت سرش راه افتادم

وقتی درو باز کرد با دیدن اون چندتا تلویزیون و مانیتور فهمیدم دوربین های مداربسته خونه به اینجا وصله
شروع کرد به زیر و رو کردن فیلم ها اما هیچ کسی وارد عمارت خونه نشده بود و خیلی ترسناک به نظر می رسید شاید شاید من گیج شده بودم و کشوهارو من باز کرده بودم و یادم نبود!

نمیخواستم استاد و نگران کنم پس رو بهش گفتم شاید من اشتباه کردم نمیدونم شاید حواسم جمع نبود که درکشوهارو باز گذاشتم

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3 / 5. شمارش آرا 2

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
c87425f0 578c 11ee 906a d94ab818b1a3 scaled

دانلود رمان به سلامتی یک شکوفه زیر تگرگ به صورت pdf کامل از مهدیه افشار 3.7 (3)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   سرمه آقاخانی دختری که بعد از ورشکستگی پدرش با تمام توان برای بالا کشیدن دوباره‌ی خانواده‌اش تلاش می‌کنه. با پیشنهاد وسوسه‌انگیزی از طرف یک شرکت، نمی‌تونه مقاومت کنه و بعد متوجه می‌شه تو دردسر بدی افتاده… میراث قجری مرد خوشتیپی که حواس هر زنی رو…
aks darya baraye porofail 30 scaled

دانلود رمان یمنا به صورت pdf از صاحبه پور رمضانعلی 2.6 (5)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:     چشم‌ها دنیای عجیبی دارند، هزاران ورق را سیاه کن و هیچ… خیره شو به چشم‌هایش و تمام… حرف می‌زنند، بی‌صدا، بی‌فریاد، بی‌قلم… ولی خوانا… این خواندن هم قلب های مبتلا به هم می خواهد… من از ابتلا به تو و خواندن چشم‌هایت گذشته‌ام… حافظم تو را……
aks gol v manzare ziba baraye porofail 43

دانلود رمان بانوی رنگی به صورت pdf کامل از شیوا اسفندی 3.7 (3)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:   شایلی احتشام، جاسوس سازمانی مستقلِ که ماموریت داره خودش و به دوقلوهای شمس نزدیک کنه. اون سال ها به همراه برادرش برای این ماموریت زحمت کشیده ولی درست زمانی که دستور نزدیک شدنش، و شروع فاز دوم مأموریتش صادر میشه، جسد برادرش و کنار رودخونه فشم…
55e607e0 508d 11ee b989 cd1c8151a3cd scaled

دانلود رمان سس خردل به صورت pdf کامل از فاطمه مهراد 3.7 (3)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:     ناز دختر فقیری که برای اینکه خرجش رو در بیاره توی ساندویچی کوچیکی کار میکنه . روزی از روزا ، این‌ دختر سر به هوا به یه بوکسور معروف ، امیرحافظ زند که هزاران کشته مرده داره ، ساندویچ پر از سس خردل تعارف میکنه…
porofayl 1402 04 2

دانلود رمان آرامش پنهان به صورت pdf کامل از سمیرا امیریان 3.5 (6)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:       دلارا دختری است که خانواده خود را سال ها پیش از دست داده است و به تنهایی زندگی می گذراند. روزی آگهی استخدام نیرو برای یک شرکت مهندسی کامپیوتر را در اینستا مشاهده می کند و برای مصاحبه پا به این شرکت می گذارد…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

505 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Mory
Mory
3 سال قبل

سلام خوبین صبحتون بخیر
فعالان چت روم
😓

Maral
3 سال قبل

هعیییی
کراشم

ریحان
ریحان
3 سال قبل

عه رفتین ؟!!!
.
.
عجببببب!!عجیبه!!!
تا من رفتم کیک درست کردم اومدم شمام رفتین…تازه منونیخواستم کلی شعر بزارم…خووب تو همین لحظه میبینم همکار آقا مونم دارن تشریفشونوووو میبرنننن….
منم دیگه کلا میرمممم
شب همگی آااارووووم

Mary
Mary
3 سال قبل

بچه ها ببخشید یهو خواهرم اینا اومدن من رفتم

Niki
Niki
3 سال قبل

کسی خونه هست ؟؟

Niki
Niki
پاسخ به  Niki
3 سال قبل

دوستان عزیز شبتان بخیر و خوشی . به امید خدا فردا روز بهتری از امروز شروع کنید .

Niki
Niki
3 سال قبل

شبت بخیر فرشته ی اسمونی

Niki
Niki
پاسخ به  Niki
3 سال قبل

🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

Shahab
Shahab
3 سال قبل

چه سکوتی…
👋🏻

Shahab
Shahab
پاسخ به  Shahab
3 سال قبل

نمد🤷🏻‍♂️
فعلا

Niki
Niki
پاسخ به  Shahab
3 سال قبل

اقا شهاب شبتون بخیر .

Niki
Niki
پاسخ به  Shahab
3 سال قبل

ببخشید من هم مستم

ریحان
ریحان
3 سال قبل

مااااارااااااال

Mohammadmahdii
Mohammadmahdii
3 سال قبل

ببخشید من باید برم شیفت
تشکر از همتون که لطف کردین و جواب دادین
خدانگهدارتون باشه
یاعلی🖐🏻

Yasiii
Yasiii
پاسخ به  Mohammadmahdii
3 سال قبل

شبت خوش محمدی
بای

Niki
Niki
پاسخ به  Mohammadmahdii
3 سال قبل

شبتون بخیر و خوشی .

Artamis
Artamis
پاسخ به  Mohammadmahdii
3 سال قبل

شب خوش داداش …

ریحان
ریحان
3 سال قبل

آقا مهدی هیچوقت تو رودروایسی وتعارف با کسی قرار نگیرین.که اگه اینطوری باشه نصف روزگار اینشکلی میگذره…سعی کن از دلش دربیاری وبراش جبران کنی اونقدری که حس پشینونیتونو لمس کنه.اگه حدسم درست باشه و اونطرف محدثه گلی باشه …باید حساابی جبران کنی براش چون گفتین چند بار اتفاق افتاده.اولویت با اونه آقا مهدی

Shahab
Shahab
3 سال قبل

نازی اون غذای خوشمزه رو با دوتا بوس بسته بندی کن بفرست برا مخاطب خاصت😂😂😂
من خودم یه چیزی می خورم.

Shahab
Shahab
پاسخ به  Shahab
3 سال قبل

من نهار فقط سوخته پلو با خورشت شور اتوسا رو می خورم😂

Shahab
Shahab
پاسخ به  Shahab
3 سال قبل

من همون خورشت شور رو می خورم برا من داستان درست نکن😂

Shahab
Shahab
پاسخ به  Shahab
3 سال قبل

فسفرام باز سازی شدن

ریحان
ریحان
3 سال قبل

مرسی …منم کیف میکنم که خوشتون اومد…

Niki
Niki
پاسخ به  ریحان
3 سال قبل

خواهش می کنم‌🌹🌹🌹

ریحان
ریحان
3 سال قبل

تو را نگاه می کنم
خورشید چند برابر می شود و روز را روشن می کند!
بیدار شو
با قلب و سر رنگین خود
بد شگونی شب را بگیر
تو را نگاه می کنم و همه چیز عریان می شود
زورق ها در آب های کم عمقند…
خلاصه کنم:دریا بی عشق سرد است!
جهان این گونه آغاز می شود:
موج ها گهواره ی آسمان را می جنبانند
تو در میان ملافه ها جا به جا می شوی
وخواب را فرا می خوانی
بیدار شو تا از پی ات روان شوم
تنم بی تاب تعقیب توست!
می خواهم عمرم را با عشق تو سر کنم
از دروازه ی سپیده تا دریچه ی شب
می خواهم با بیداریِ تو رویا ببینم!

‌‌‌‌
‌‌‌‌‌‌‌ 𝒴ℴ𝓊 𝒜𝓇ℯ 𝒯𝒽ℯ

Niki
Niki
پاسخ به  ریحان
3 سال قبل

بسیار زیباست ❤❤❤❤

Artamis
Artamis
پاسخ به  ریحان
3 سال قبل

مهرناز کامنتم غیب شد😳😳😳

Artamis
Artamis
پاسخ به  Artamis
3 سال قبل

این در جواب کدوم کامنته 😬😬😬😬😶😶

Artamis
Artamis
پاسخ به  Artamis
3 سال قبل

خسته نباشی …

اشکال نداره بزار بره😂😂😂

Artamis
Artamis
پاسخ به  Artamis
3 سال قبل

جونننننننننننننننن😂😂😍😍😍

Yasiii
Yasiii
پاسخ به  Artamis
3 سال قبل

ارره جووون 😁😁😁

Artamis
Artamis
پاسخ به  Yasiii
3 سال قبل

😍😍😍😍😍
میگم الی هم داخل گروه هستش؟!

Yasiii
Yasiii
پاسخ به  Artamis
3 سال قبل

اره هست
ولی دستش ضربه خورده نمیتونه تایپ کنه کم میاد 🥺

Artamis
Artamis
پاسخ به  Yasiii
3 سال قبل

اخیییی عزیزممم نمی دونستم انشالله زودتر خوب بشه ..

Niki
Niki
3 سال قبل

سلام یاسی عزیزم ، خوبی خوشی سلامتی ؟؟
حال مادربزرگت چگونه است ؟؟

Yasiii
Yasiii
پاسخ به  Niki
3 سال قبل

سلام نیکو جونم
خوبم عزیز دل
مامانبزرگم هم بهتره خداروشکر
.
تو چطوری خانوم خوشگله ؟؟

Niki
Niki
پاسخ به  Yasiii
3 سال قبل

خدارو شکر که حال مادربزرگت بهتره ، انشاالله هرچه زود تر سلامتیشون را به دست اورند .
من هم عالییبیی

Yasiii
Yasiii
پاسخ به  Niki
3 سال قبل

عزیزدلمی نیکو😘😘

Niki
Niki
پاسخ به  Yasiii
3 سال قبل

شماهم دلیل نفس کشیدنی ❤❤❤

Mohammadmahdii
Mohammadmahdii
3 سال قبل

لطفا به داد بنده برسید
حالم خوب نیست
مشورت میخوام
یکم بدقول شدم و بد قولی ام باعث دروغ گفتن شده
نمیدونم چیکار کنم

Yasiii
Yasiii
پاسخ به  Mohammadmahdii
3 سال قبل

منکه نظری ندارم
جز اینکه برو بگو شکلات خوردم ببخشین😅🤦‍♀️

Mohammadmahdii
Mohammadmahdii
پاسخ به  Yasiii
3 سال قبل

شوخی نکن حالم واقعا خوب نیست
من هیچ وقت دروغ نمیگم
از بدقولی هم متنفرم

Yasiii
Yasiii
پاسخ به  Mohammadmahdii
3 سال قبل

اوکی ، معذرت
.
خب اگه میتونی
برو راستشو بگو و ازش معذرت خواهی کن داداش
چرا خودتو اذیت میکنی

Mohammadmahdii
Mohammadmahdii
پاسخ به  Yasiii
3 سال قبل

ببخشید حالم خوب نیست
اگه ناراحت شدی معذرت میخوام

Yasiii
Yasiii
پاسخ به  Mohammadmahdii
3 سال قبل

نه بابا محمد
ناراحت چیه
.
حستو درک میکنم
.
امیدوارم بتونی حلش کنی
ادم تو اینجور شرایطی بد عذاب وجدان میگیره 🤦‍♀️

Artamis
Artamis
پاسخ به  Mohammadmahdii
3 سال قبل

چی شده داداش …

Niki
Niki
پاسخ به  Mohammadmahdii
3 سال قبل

سلام اقا محمد مهدی . حال شما و بانوی محترم چه طور است ؟؟
به نظر من بابت دروغتان و بد قولیتان معذرت خواهی کنید ، دلیلش را توضیح دهید .

Mohammadmahdii
Mohammadmahdii
پاسخ به  Mohammadmahdii
3 سال قبل

به یکی قول دادم میرم پیشش
ولی با یکی دیگه رودربایستی پیدا کردم
رفتم پیش اون
این اتفاق چند بار افتاده

دارم دیوونه میشم

Artamis
Artamis
پاسخ به  Mohammadmahdii
3 سال قبل

به طرف اولی درس توضیح بده چی شده ومعذرت خواهی کن

.

Niki
Niki
3 سال قبل

سلام اقا شهاب ، حالتون چه طوره ؟؟

Shahab
Shahab
پاسخ به  Niki
3 سال قبل

سلام
خوبم
شما خوبی؟

Niki
Niki
پاسخ به  Shahab
3 سال قبل

ممنون من هم عالی هستم .

ریحان
ریحان
3 سال قبل

فدات شم یاسمنم .حال خودت بهتره؟مامانبزرگت؟؟؟چشم بهش میگم عزیزم♥♥♥

Niki
Niki
3 سال قبل

سلام بر غریبه ترین اشنای من ، خوبی خوشی سلامتی ؟؟
سلا اقا مهراد ، خوب هستین ؟؟
مارالی خواهر کجایی ، عمو های من چه نقشه ی شیطانییی دارن !!!😱😱😱😱😱

Elham
Elham
پاسخ به  Niki
3 سال قبل

سلام نیکا شیطون چطوری عشقم ؟

Niki
Niki
پاسخ به  Elham
3 سال قبل

من عالی عالی ، شما چه طور ؟؟؟

Elham
Elham
3 سال قبل

درست خنگم به روم نیارین گناه دارم 😂
مهری اسمم بیاد میفهمن ویییی مهری یه کرمیه فکر نکنم کسی مثل من باشه
بابا گفتم چتارو نمیخونن نه اینکه کلا اسممو بگین

Yasiii
Yasiii
پاسخ به  Elham
3 سال قبل

اوووف
الهام و ابهام
اسماتون شبیه همه قاطی کردم
یکاریش کنین 🤦‍♀️🤦‍♀️

ریحان
ریحان
3 سال قبل

سلام یاسمن جان خوشگلم خوبی؟
وای مهرناز من دقییییق موقع رقص تصورت کردم خخخخخخخ

Yasiii
Yasiii
پاسخ به  ریحان
3 سال قبل

سلام ریحان
خوبم اجی خوشملم
تو چطوری ؟؟
محمد خوبه ؟؟

ریحان
ریحان
پاسخ به  Yasiii
3 سال قبل

خدا رو شکر خوبه عزیزم.خیلی بهتره

Yasiii
Yasiii
پاسخ به  ریحان
3 سال قبل

خداروشکر
.
ایشالا زودی خوب میشه🥰

دسته‌ها

505
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x