دستمو توی دستش گرفت و گفت
_زندگیمو میبینی حال و روزم میبینی من یه ادم تنهام که هیچ کسی براش نمونده
جز زنم گیتی که اونم ناتوان و مریض توی اون اتاق افتاده
انقدر مشکلات توی زندگیم داشتم و دارم که دوباره عاشق شدن و دوست داشتن برام سنگینه!
فکر نکنم از پس اینا بر بیام
پس از من نخواه …
به چشماش خیره شدم و گفتم
اگه دوستم نداری چرا حسادت می کنی چرا از اینکه من با یکی دیگه باشم عصبانی میشی؟
میدونی اسم این کارایی که تو میکنی حسادته؟
و این یعنی اینکه منو دوست داری…
سرم و روی سینه اش گذاشت و محکم تر بغلم کرد
_ کم حرفای گنده گنده بزن که بهت نمیاد
اگه نمیخوام کسی جز خودم بهت نزدیک بشه برای اینکه تو دفعه اول تو بامن گذروندی می خوام تا وقتی که پیر میشی توی همین خونه کنار من بمونی اما برای خودت خیالبافی نکن که استادم عاشقم شده….
توی خونه گشت میزدم
هامون کلاس داشته توی دانشگاه بود و من خوب به گیتی رسیده بودم و از بیکاری و بی حوصلگی گوشه به گوشه خونه گشت میزدم
حیاط بزرگی داشت توی حیاط چرخیده بودم و الان توی خونه اتاق و تا همه جا رو سرک می کشیدم
حالا که قرار بود زن این آدم بشم حالا که قرار بود واقعاً قدم کنه و با هم یه زندگی جدید و شروع کنیم باید از خونش سر در می آوردم یا نه همه چیز توی این خونه طوری بود که حس بدی بهم میداد
کل خونه پر بود از عکس های کیتی
روی دیوار ها
روی کنسول روی میزا
روی دیوار راه پله همه عکس های کیتی بود
عکسای عروسیشون عکسای خنده هاشو و من توی این خونه چیکاره بودم
دلم براش میسوخت دختر بیچاره با اون همه زیبایی و عشقی که داشته توی خونه گوشه تخت افتاده بود
اما با این حال این دلیل نمیشه که من حسادت نکنم
میشد کاش می تونستم این عکسا رو جمع کنم و همه رو توی اتاق خواب گیتی بزارم
حداقل اون اتاق پر باشه از خاطراتش
نه اینکه کل خونه برای من آینه دق بشه که بفهمند من زندونم من هوای این زنم و من هیچ ارزشی ندارم
توی اتاقی که یک کتابخانه بزرگ داشتم یه میز و صندلی با پرده های بلند سرمه ای رنگ کنار پنجره ایستادم و به بیرون نگاه کردم
این اتاقو دوست داشتم اتاق کار و کتابخانه هامون بود
بیشتر اوقات اینجا می گذروند کتاب های زیادی داشت از پنجره دل کندم و کنار کتابخونه ایستادم
نگاهی به کتاب انداختم اما با صدای پایی که انگار از روی پله ها شنیدم کتاب از دستم افتاد
من اشتباه کرده بودم هیچ کسی تو این خونه نبود در رفتم و وقتی نگاهی به سالن انداختم هیچ کسی نبود
با اینکه تقریبا مطمئن بودم خطای شنیداری اما باز تپش قلب موج گرفته بود و استرس همه جونم گرفته بود
به سمت پله ها رفتم هیچ خبری از هیچ کسی نبود
با اینکه تقریبا مطمئن بودم خطای شنیداری
اما باز تپش قلب موج گرفته بود و استرس همه جونم گرفته بود
به سمت پله ها رفتم هیچ خبری از هیچ کسی نبود
مطمئناً اشتباه کرده بودم
بیخیال همه چیز شدم و روی مبل نشستم
من از این خونه می ترسیدم
با صدای زنگ تلفن خونه که دم دستم بود سریع جواب دادم و صدای هامون باعث شد کمی از ترسم کم بشه
حالت خوبه چیزی نیاز داری دارم میام بخرم
مشکلی که پیش نیومده ن
میدونم صدام چی داشت که اون مشکوک پرسید
صدات چرا میلرزه با دودلی زمزمه کردم اینجا یه جوریه
همه چی سر و صداهایی میاد من خیلی میترسم
حتی نخواست آرومم کنه فقط گفت دارم میام خونه راجبش حرف میزنی
همین ترس من ناراحتی من برای این آدم هیچ اهمیتی نداشت
اون فقط و فقط به خواسته های خودش فکر می کرد
نیم ساعتی تا اومدنش طول کشید وقتی وارد خونه شد من هنوز روی مبل نشسته بودم
کیف و کفش او کنار دیوار گذاشت و نزدیکم شد گفت
چه اتفاقی افتاده
که اشاره کردم و گفتم وقتی توی کتابخونه بودم احساس کردم کسی داره روی پله ها راه می رهه
اما وقتی نگاهی انداختم هیچ کس نبود نگاهش را به سمت پله ها داد و گفت اشتباه کردی که میخواد روی پله ها راه بره میرم به سر بزنم ناهار آماده کن خیلی گرسنه جلوی دیدم که دور شد به سمت آشپزخونه رفتم و با خودم زمزمه کردم بدبختی داره انگار همه چیز دست به دست هم داده
به این رمان امتیاز بدهید
روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!
میانگین امتیاز 3.5 / 5. شمارش آرا 4
تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.
چرا پارت جدید رو نمیذارین؟😐
چرا پارت جدیدو نمیذارین؟؟
چرا نمیذارین پارت جدیدو؟؟؟
اه اه اه من پالت میخاممممم
دوستان پارتگذاری چند وقت یه باره؟
بعضی وقتا سه روز بعضی وقتا پنج روز و بیشتر وقتها هم هفت روز یبار و اینکه تا حالا بیشتر از 7 روز نشده
اها این خوبه رمان تدریس عاشقانه هزار روز دو خط😶😐
عجب!
عجب کمه!
👏👏👏👏👏واقعان عالی امیدوارم همیشه موفق باشی عزیزم من هم یکی از آرزوهام داشتن یک موسسه خیریس
سلام .رومانتون عالیه وواقعیت زندگی فقیرانه واز روی اجبار را به زیبایی به تصویر کشیدین
با صحبتهای بعضی از دوستان موافقم.
طعم تلخ نداری .بیکاری.بی پولی.وفقر را تجربه کردم.درسته که دردوره ما صیغه شدن دختر عادی نبود ولی ازدواج را بهترین گزینه
برای فرار از فقر انتخاب کردم
البته ازدواج با کسی که تقریبا هم طبقه خودم بود .فقر خانواده ما بخاطر ورشکستگی پدرم بود ..
وهمسرم هم خانواده خوبی بودن.درسته سنم یکسال زیر سن قانونی بود .اما با پذیرفتن ازدواج تونستم به خانواده بی سرپرستم
کمک کنم .بعداز بزرگ کردن 5 فرزند دختر .درس خوندم.دیپلم گرفتم ولیسانس گرفتموالان موسس یه آموزشگاهی هستم که آرزوم بود/
برای شما دوست عزیز و بچه ها
( دختران گلتون ) آرزوی خوشبختی و کامیابی دارم 🙏😘😇💓💗
اما من امیدوارم روزی برسه که دیگه هیچ کسی از سره بدبخت بیچارگی و•••••••••• مسائل دیگه مثل رسمورسومات دخترکوچیکش شوهر نده😯🤐🤒🤕😳😵😖😢 [ یسری پدر مادر ها متاسفانه متاسفانه متاسفانه متاسفانه بچه۱۲ساله رو هم شوهر میدن😨😱 ] فقط همین نیست خیییییییلی مسائل باید تغئیرات اساسی بکنن
به قول مهرناز جان شما قابل تقدیر و تحسین هستید عزیزم 😘😇👌👍✌💓
واقعا باعث افتخارین
کمتر کسی پیدا میشه که اینقدر قوی باشه من خودم مشکل زیادی توی زندگیم ندارم و نمیتونم واقعا درک کنم که چه سختی های رو کشیدین و آرزو میکنم همیشه هم خودتون هم بچه هاتون موفق باشید
اسم دختراتون چی چیه؟🤨🤨😢😢
ببین خودت هم داری می گی زندگی واقعی رمان نیست…
آدمی که صیغه می شه نه تنها مشکلات شو حل نمی کنه بلکه به اون ها اضافه می کنه. همتون شنیدید که می گن ماه هیچوقت پشت ابر نمی مونه. حقیقت خیلی زود معلوم می شه و می دونید وقتی اطرافیانتون بدونند چقدر برای اون دختر بد می شه حتی همون خانوادتم حتی دیگه حاضر نیستند باهات حرف بزنند….
متاسفانه ما توی ایران زندگی می کنیم و اینجا فرهنگ مردم اینجوریه کاریشم نمی شه کرد. شاید بگیم صیغه بوده گناه نکرده اما همه با یه دید بد بهت نگاه می کنند.
خب وقتی مدت صیغه تموم شد اون طرف که صیغت کرده تو رو خیلی راحت از زندگیش حذف می کنه و اون موقع دیگه حتی نمی تونی راحت ازدواج کنی چون هیچ مردی سراغ یه زن صیغه ای نمی یاد….
تا حالا با خودتون گفتید چرا توی ایران به زن های بیوه بد نگاه می کنند؟
چون اون ها دیگه دختر نیستند و هیچ مردی هم به عنوان همسر در کنارشون نیست پس خیلی راحت می تونند گناه کنند چون ترس از دست دادن چیزی رو ندارند.
دیگه شما فکر کنید یه زن صیغه ای حتی امنیتش توی جامعه هم می یاد پایین شاید اون دختر که صیغه شده واقعا آدم پاکی باشه و بعد از صیغه سراغ گناه نره اما مرد های هوس باز خیلی بیشتر و راحت تر به این دختر ها نزدیک می شن و این دختر ها توی جامعه مورد آزار و اذیت بیشتری قرار می گیرند.
پس صیغه شدن نه تنها راه حل نیست بلکه مشکلات و هم بیشتر می کنه.
برای همینه که می گم آدما حتی توی بدترین شرایط هم نباید سراغ همچین کاری برن.
عزیزم وقتی اونقدر اذیت بشی و دچار مشکلات مختلف باشی دیگه نظر و حرف مردم برات مهم نیست چون معمولا مردم برای دختری که تنها و بی کس و بی پول باشه خود به خود حرف میزنن حتی اگه اون دختر پاک پاک باشه. و از یه جایی به بعد دیگه نظر مردم برات مهم نیست چون میدونی هرکاریم انجام بدی بازم مردم حرف برای گفتن دارن. و من میگم شما از دور به این قضیه نگاه میکنی و هیچ وقت نمیتونی خودتو جای اون ادمی که زیر بار مشکلات شونش در حال خم شدنه بزاری و در مورد داستان دوستتون هم که گفتین باید بگم این یک مورد هست که شما گفتی خیلی خوبه که دوستتون تا این حد قوی هستش ولی باید بگم بعضی افراد همون شغل رو هم نمیتونن پیدا کنن حتی خدمتکاری توی خونه مردم. چون کار دیگه یا تحصیلات بالا میخاد یا شرایط دیگه. و مهمتر از همه اینکه معمولا کمتر کسی پیدا میشه که به این افراد کار بده چون پدری بالای سرشون نبوده و مجرد هستن البته هرکسی همچین طرز فکری نداره ولی بعضی افراد میترسن بعدا براشون دردسر درست بشه و خب تا حدودی حق دارن که نگران باشن. در ضمن من نمیگم که تا مشکلی پیش اومد طرف بره صیغه یکی بشه اول باید تلاش کرد و تا آخرین لحظه ای که جای امید واری هست نباید ناامید شد. ولی یه وقتی میبینی به هر دری میزنی بستس نه کاری برات پیدا میشه نه میتونی زندگیتو جمع کنی یا مثلا در شرایط اضطراری مثل همین ساغر که اونم با وجود مشکلات مالی سریع قبول نکرد که صیغه استادش بشه وقتی رفت خونه شون و دید که صاحب خونه میخاد اثباباشونو بریزه تو کوچه و دیگه سرپناهی ندارن مجبور شد این کارو انجام بده یا شرایط دیگه مثل پول عمل یکی از عزیزانت مثلا پدر و مادر که باید سریع عمل بشن و اگه سریع عمل نشن موجب مرگشون میشه مجبور میشی یه کاری انجام بدی چون در این شرایط قوی بودن و تسلیم نشدن در برابر مشکلات کارساز نیست و باید دست جنبوند. بازم میگم که کاری مثل صیغه شدن بستگی به شرایط موجود داره وگرنه هیچ کس از اینکه صیغه بشه راضی نیست. این هم بگم که در بعضی مواقع انقدر از هجوم مشکلات خسته میشی که تنها آرزوت یه آرامشه که دیگه دغدغه خرج و مخارج مالی رو نداشته باشی و یه شب بتونی با آرامش بخوابی و به این مسائل فکر نکنی. یه جورایی دیگه آب از سر طرف میافته. زنان بیوه هم کسی در موردشون بد فکر نمیکنه که اگه بد نگاه میکردن کسی باهاشون ازدواج نمیکرد یا زنایی که طلاق گرفتن هم همینطور. ایران هم بالاخره یه کشور اسلامیه و مملکت هم اونقدر بی قانون نیست که هرکسی هر غلطی دلش خواست انجام بده البته ممکنه همچین اتفاقاتی بیافته ولی امنیت کشور ما تو اینجور مسائل نسبت به سایر کشور ها بیشتره.
دقیقا ریحانه جان باهت موافقم
کاملا موافقم با حرفتون.متاسفانه نمیشه کاری کرد این نوع اتفاقات عادی شده
قبول دارم ولی بعضی وقتا درد بی پولی خیلی بیشتراز حرف های مزخرف مردم ادمو تحت فشار میزاره انقدری که فکر نمیکنی داری چیکار میکنی
من گفتم دخترا باید قوی باشند همتون اومدید گفتید من فقر و بی پولی و تجربه نکردم نمی فهمم…
اما من داستان زندگی دوست عزیزم رو براتون تعریف کردم من فقر و تجربه نکردم ولی اون تجربه کرده.
باورتون نمیشه مادرش سرطان داره همتون خوب می دونید هزینه های یه بیمار سرطانی چقدر زیاده….
پس اونم باید بگه چون من هزینه های درمان مادرم بالاست من باید صیغه طرف بشم…. نه اون هیچوقت این حرف و نزد اتفاقا کار کرد و زحمت کشید. تا هزینه های درمان و جور کنه.
وضعیت مالی شون افتضاح هیچ پدر یا بزرگتری بالای سرش نیست ولی هیچوقت حتی به صیغه شدن با وجود پیشنهاداتی خوبی که نداشته فکر نکرده.
من می گم صیغه شدن هیچوقت راه حل درستی نیست همیشه حتی توی بدترین شرایط چون دوست من توی بدترین شرایط هم تن به این کار نداد.
آخه مگه چیزی ارزشمند تر از جون مادر هم هست؟؟؟؟؟؟
اون حتی توی شرایطی که پای جون مادرشم وسط بود تن به این کار نداد. و خدارو شکر خدا کمک کرد و هزینه های درمان مادرش جور شد.
گلم ما نگفتیم صیغه شدن کار درستی هست گفتیم تو جای اون فرد نیستی دوستی ازش نام میبری برو ازش بپرس اونم بهت میگه چون اگه تو دوستت داری حرف میزنی من از اقوام داشتیم که پدرش معتاد بود ودختر برای در آوردن پول خانوادم دنبال کار میگشت هرجا فهمیدن بیچاره پدرش اینجوری یا خاموادش مشکل دارن بعد از یه مدت اذیتش میکردم حلا چه از نظر جنسی وغیررر فکر کردین به همین راحتی کار کردن بین یه مشت گرگ که تا بفهمم نداری توان مقابله با اونارو میدرنت اونم چه دختر در هر صورت اذیت میشود دوست ۲۱سالیه شما من ندیدم ولی دوست شما هم نمی تونه کار وهمه چیش رو با هم داشته باشه به هر حال نظر من اینه که تا فقر نباشه هیچ کی دلش نمی خواد ضیغه بشه
عزیزم هرچقدرم قوی باشی یه جاهای کم میاری دیگه نمیکشی نمی تونی وگرنه هیچ دختری علاقه نداره که جسمشو به حراج بزاره وقتی فقر بهت فشار بیاره وقتی عزیزات جلو چشمت داران زجر میکشم بخاطر اونا هم که شده از خودت میگذری باحرفتونم موافقم ما نباید زود جا بزنیم ولی همیشه هم همه چی به این خوبی نیست مجبور میشه این کار بخاطر خانوادت انجام بدی این داستانم هم الکین که طرف عاشق دختر میشه اینا این دخترر خدا میدونه بعد از اینکه مدت ضغیه تمام شد چه اتفاقات دیگه ممکن براش پیش بیاد زندگی خیلی سخته خیلی از دخترا هستن قربانی این روزگار زندگی بی رحم میشن
نویسنده عزیز میخوای بنویسی درست بنویس هیچی نفهمیدم جمله بندیا خیلی قاطی پاتی بود. و همین طور بعد از یک هفته واقعا کم بود.
چقدر بد یعنی گیتی سالمه داره جالب میشه!
تو پارت های قبل هم مشخص بود که گیتی سالمه….
به نظر تنها بخش جالب این رمان همین سالم بودن گیتی که به رمان هیجان می ده….
ولی اصلا خارج از این رمان به نظرم هیچ وقت تن فروشی راه خوبی برای بدست آوردن پول نیست درسته ساغر صیغه هامون بود و به اون محرم ولی بازم این کارش برای پول بود و اصلا بنظرم کار درستی نبود. خیلی ها می گن وقتی بی پولی به آدم فشار بیاره آدم هر کاری می کنه. اما من مخالفم.
شاید من توی خانواده ای بزرگ شدم که از نظر مالی هیچ مشکلی نداشتم و می تونم بگم هیچوقت فقر و بی پولی رو حتی ذره ای حس نکردم اما… توی زندگیم آدمای زیادی دیدم زنا و دخترای زیادی که با تلاش و پشت کارشون یه خانواده رو اداره می کنند. مثلاً یه دختر می شناسم که مادرش بیمار پدرش و سال هاست از دست داده دو تا برادر دوقلو ۸ ساله داره خودش ۲۱ سالشه و داره خرج خانوادشو می ده صبح تا شب توی خونه مردم خدمتکاری می کنه غذا درست می کنه می فروشه و خلاصه … خیلی کارای دیگه ولی پول حلال بدست می یاره. باورتون نمی شه وقتی برای اولین بار خونشونو دیدم اصلا باورم نمی شد که آدم بتونه توی همچین جایی زندگی کنه. یه خونه که نه یه اتاق سه در چهار قدیمی توی یه جای دور افتاده که کسی اون اطراف زندگی نمی کنه….
درسته پول ندارن اما این دختر زیبایی فوق العاده ای داره واقعا زیباست. باورتون نمی شه تا الان چقدر پیشنهاد داشته حتی خیلی ها حاضر شدن برای یه سال صیغش کنن و در عوضش زندگی شو از نظر مالی تامین کنند. ولی حتی یه بارم به پیشنهادای این آدما حتی فکر نکرده.
می دونید چرا……
چون برای خودش جسمش ارزش قائله چون ارزش خودش و می دونه.تازه با این اوضاع درس هم می خونه باورتون می شه دانشجوی رشته پزشکی توی دانشگاه شهید بهشتی!
این داستانی که گفتم واقعی بود داستان زندگی یکی از دوستای عزیزمه.
پس دخترایی مثل ساغر و امثال ساغر خودشون خواستن که زندگی شون اینجوری باشه وگرنه مشکلات هیچوقت نمی تونه ما رو مجبور به انجام کاری کنه این خود ما هستیم که مسیر زندگی خودمونو مشخص می کنیم.
متاسفانه چند مدته که توی اکثر رمان های که می خونم شخصیت دختر رمان و ضیف و مظلوم نشون می دن که این اصلا چیز خوبی نیست. وقتی رمان هایی می خونم که شخصیت دختر رمان یک دختر قوی واقعا لذت می برم.مثل رمان سخت چون فولاد که واقعا بهار که شخصیت دختر رمان بود درست برعکس ساغر یک دختر قوی بود و با مشکلات جنگید و هیچوقت تسلیم مشکلات نشد. واقعا لذت می برم وقتی می بینم یه نویسنده آنقدر دختر قصه شو قوی نشون می ده.
می دونم که بیشتر خواننده های این رمان دختر های جوان و یا نوجوان هستند. پس اینو یادتون باشه که شما زیباترین و برترین آفریده خداوندید. پس قدر خودتونو بدونید هیچوقت تسلیم مشکلات نشید…
مشکلات همیشه هستند باید باهاشون مبارزه کرد اگه تسلیمشون بشیم می شیم یه دختر ضیف مثل ساغر…. و فکر نکنید زندگی واقعی مثل رمان های عاشقانه که می خونید که آخرش همه چی قشنگه…
نه زندگی این جوری نیست توی زندگی اگه ضعیف باشی آخرش نه تنها همه چی خوب نمی شه بلکه مثل یه تیکه دستمال دور انداخته می شی
پس همیشه بجنگ قوی باش چون تو ارزشت بالا تر از این حرفاست چون تو دختری…این بزرگ ترین ویژگیه…. اره دختر بودن یکی از بهترین اتفاقای دنیاست❤️
من باهات موافقم
ببین این چیزایی که گفتی رو قبول دارم ولی میدونی خودت داری میگی تا حالا بی پولی و زجر نکشیدی منم مکشیدم برا همین ما نمیتونیم اون دخترا رو درک کنیم قوی بودن خوبه ولی ادما که خودشون تصمیم نمیگیرن زندگیشون چجوری باشه وگرنه همه دوس دارن بچه ی روحانی یا ترامپ یا هر ادم پولداری باشن ولی زندگی خیلی سخته بعضی وقتا زندگی ادمای قوی رو تبدیل به یه ادم ضعیف میکنه این بخاطره مشکلات زندگیه تن فروشی بله درسته اصلا کار صحیحی نیس و منم مخالف این کارم ولی یه ذره بجای اینکه به این دخترا انقدر بگیم کارتون اشتباهه کمکشون کنیم چون اینا قربانی مشکلات زندگیشون میشن فقط همین گناهه دیگه ای ندارن باید درکشون کرد….
منم باهات موافقم
منم باهاتون موافقم
به نظرم درسته که آدما باید قوی باشن و با مشکلاتشون بجنگن. اما خب هر آدمی یه جوریه. یکی انقد تو زندگی بهش فشار میاد که توانش نمیرسه قوی باشه و بعضیا هستن که ذاتا نمیتونن قوی باشن مخصوصا دخترا و یا زنها که روح لطیف تری نسبت به مردها دارن و شکننده تر هستن. در ضمن ما که خودمون حرف از قوی بودن میزنیم معلوم نیست اگه تو اون شرایط قرار بگیریم بتونیم قوی باشیم یا نه؟ یا حتی بتونیم تصور کنیم ممکنه در اون شرایط چه کارها و یا عکسالعملی نشون بدیم؟ و من فکر نمیکنم اینکه صیغه یه نفر بشی برای تامین نیاز های مالیت اسمش تسلیم شدن در برابر مشکلات باشه بعضی وقتا برخی کارا شاید بتونه یه راه حل باشه نه تسلیم شدن. هرچقدرم که این کار از نظر بقیه نادرست باشه مهم اینه که از نظر شرعی مشکلی نداره و ما چون تو اون شرایط نبودیم نمیتونیم خوب درک کنیم. درسته که اینا همش یه رمانه و طبیعتا قصه واقعی زندگی نیست ولی بعضیا هستن که واقعا زیر بار مشکلات نمیتونن دووم بیارن و به هزار و یک گناه می افتن همینکه بتونی در شرایط بد سالم بمونی و به گناه نیفتی واقعا جای شکر داره.
خب شما ک میگی سختی و فشار مالی نکشیدی
توهم اگه بکشی این حرفو نمیزنی
خدایی بی پولی و فقر یکی از بدترین گرفتاریای جهانه حالا فک کن ی دختر بی پول باشه که دیگه هیچی
نابود میشه✨😔☁️
سلام کاربر Niyaz🖐🏻
باهات به شدت موافقم
راستش من تاحالا رمانیو که کاملا به مزاقم خوش بیاد رو پیدا نکردم و هر کدومشون یه ایراد هایی داشتن…
مرسی که رمان سخت چون فولاد رو معرفی کردی حتما میخونمش❤
کاملا موافقم با حرفات
سلام واقعا گیتی سالمه؟؟؟!از کجا فهمیدین؟ پارت ۳۱ رو کجا میتونم بخونم؟
گلم پارت 31 هنوز نیموده
هیچی مشخص نیس که گیتی سالمه یا نه شاید نویسنده میخواد شما اینطور فک کنین اینکه ما الان فک کنیم گیتی سالمه امکان داره حقه نویسنده باشه وگرنه هر کسی امکان داره بعد این اتفاقات به این فک کنه که گیتی سالمه شاید نویسنده همچین فکری نکنه