33 دیدگاه

رمان صیغه استاد پارت 31

3.3
(4)

 

انگار همه چیز دست به دست هم داده که نذاره من یه لحظه آرامش داشته باشم وقتی پایین برگشت توی آشپزخونه پشت میز نشست لباساشو عوض کرده بود نگاهی به من انداخت و گفت
_چرا نگاه میکنی بشین

پشت میز نشستم شروع کردم به بازی کردن با قاشق توی دستم

_چت شده چرا توی خودتی؟

بی حوصله جواد دادم
چیزی نیست
حوصلم سر رفته بود دلم گرفته

بشقاب پر از برنج کرد و گفت
_چرا گرفته نمی خوای بگی چه اتفاقی افتاده ؟
چی میشد این همه اون دستور میداد منم یه بار حرف دلمو بزنم شاید فرجی شد

کمی منو من کردم و گفتم
قراره بعد از عقد مونم کل در و دیوار این خونه پر از عکسهای عروسی شما دو نفر باشه

چنان بهم نگاه کرد که گفته خودم پشیمان شدم
اما حرفی بود که توی دلم بود و باید میزدم
تا کی می خواستم همه چیز رو توی خودم بریزم

منم مثل خودش بهش خیره موندم و اصلاً نترسیدم و نگاه ازش نگرفتم
با دستمالی که کنارش بود دور لبش رو پاک کرد و گفت

انتظار نداری که من خاطراتمو از خونم پاک کنم
دست به سینه نشستم و گفتم وقتی منو مجبور می کنی که زنت بشم اونم برای همیشه ، باید به این چیزها فکر کنی

منم یه آدم یه زنم چطور می تونم تحمل کنم که کل خونه پر از عکس های شوهرم باشه
نمیگم گیتی دختر بدی من دوسش دارم واقعا بهش حس خوبی دارم

اما نمیتونم تحمل کنم نقطه به نقطه این خونه پر از خاطرات شوهرم زن اولش باشه
حداقل این عکسها را جمع کنم بذار توی اتاق خودتون

حداقل این عکسها را جمع کن بذار توی اتاق خودتون اونجا بمونه نه اینکه همه جا جلو چشمای من باشه
کمی هم به من فکر کن خوب منم یه ادمم منم دلم میشکنه منم ناراحت میشم و غصه میخورم

اصلاً من آدم نمی بینی؟
منو یه ادمه زنده که دل داره و ممکنه ناراحت بشه نمیبینی اره ؟

قاشق و به دست گرفت و گفت
_ بعدا راجبش حرف می‌زنیم الان برای این حرفا زوده

اما من ادامه دادم و گفتم کجا این حرفا زوده فردا پس فردا می‌خوایم عقر کنیم اما راجع به هیچ چیزی حرف نزدیم من این عقد اجباری و نمی خوام

مجبورم کردی با تهدیداتی که کردی با مادرم با حرفات و زیر بار رفتم و سکوت کردم به خاطر آبروم به خاطر اینکه دل مادرم نشکنه اما نمیتونی مجبورم کنی که اینجا مثل یه زندانی باشم

من می خوام اگر قراره با تو ازدواج کنم یه نقشی توی خونه و زندگی داشته باشم بتونم به خودم اطمینان بدم که من زن این خونم نه خدمتکارو ابزار جنسی که قراره فقط و فقط ازم استفاده بشه…

عصبی وبشقاب و کنار زد و گفت
_ معلوم هست چه مرگت شده فکر می کنی چون قراره زنم بشی زن دائمم بشی همه کار این خونه و زندگی من میشی از این خبرا نیست!

از پشت میز بلند شدم و گفتم اگر از این خبرا نباشه منو بکشیم بله نمیدم حتی اگه قرار باشه قلب مادرم بشکنه دیگه برام اهمیتی نداره من نمیتونم سراینده و زندگیم ریسک کنم

مادرم ایشالله عمرش طولانی باشه اما معلوم نیست تا کی زنده است و من نمیتونم خودمو فدای دل مادرم کنم خودم
میرم و همه چیز رو بهش میگم

حتما درک میکنه و راضی نمیشه که من توی این زندانی که تو قراره برای من بسازی زندگی کنم

بهش پشت کردم و از آشپزخونه بیرون رفتم اما با صدای افتادن صندلی فهمیدم که داره پشت سرم میاد
خودشو بهم رسوند ومنو چنان و به دیوار کوبید که آخه بلندی گفتم احساس کردم مهره های کمرم جابجا شد

با عصبانیت به صورتم نگاه کرد و گفت
_هیچ غلطی نمی کنی فهمیدی هیچ جایی نمیری حقشون نداری تو زن منی زن منم میمونی

سعی می‌کردم خودم از چنگالش رها کنم
سعی میکردم از خودم دورش کنم اما چنان محکم و سفت گرفته بود که حتی یک سانتیمتر نمیتونستم جابجاش کنم

الان تنها کاری که می تونستم بکنم و همیشه بلای جون ما دخترا بود گریه بود اشک چشمام روی صورتم مثل سیل سرازیر شده و گفتم

تو چه بلایی بودی که سر زندگیم اومدی چرا دست از سرم برنمی داری چرا انقد عذابم میدی به خدا دیگه نمیتونم دیگه طاقت ندارم شب و روزم با عذاب میگذره میگم چرا اینکارو کردم یعنی پول ارزششو داشت که خودمو بفروشم به آدمی که اصلا منو آدم نمیبینه

منو یه وسیله یا اسباب بازی می بینه که قراره هر وقت دلش بخواد بهم نزدیک بشه هر وقت دلش بخواد منو بندازه دور و هر وقت که دلش میخواد تحقیرم کنه

من نمیخوام این زندگی را هزار بار دیگه گفتم من ترجیح میدم یه زندگی بی سروصدا فقیرانه داشته باشم اما عزت و احترامم سر جاش باشه میفهمی من یه دخترم یه دختر که قلب داره که قلبش میشکنه و تو اینو نمیدونی…

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.3 / 5. شمارش آرا 4

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG ۲۰۲۳۱۱۲۱ ۱۵۳۱۴۲

دانلود رمان کوچه عطرآگین خیالت به صورت pdf کامل از رویا احمدیان 5 (2)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان : صورتش غرقِ عرق شده و نفسهای دخترک که به لاله‌ی گوشش می‌خورد، موجب شد با ترس لب بزند. – برگشتی! دستهای یخ زده و کوچکِ آیه گردن خاویر را گرفت. از گردنِ مرد خودش را آویزانش کرد. – برگشتم… برگشتم چون دلم برات تنگ…
رمان شولای برفی به صورت pdf کامل از لیلا مرادی

رمان شولای برفی به صورت pdf کامل از لیلا مرادی 4 (8)

7 دیدگاه
خلاصه رمان شولای برفی : سرد شد، شبیه به جسم یخ زده‌‌ که وسط چله‌ی زمستان هیچ آتشی گرمش نمی‌کرد. رفتن آن مرد مثل آخرین برگ پاییزی بود که از درخت جدا شد و او را و عریان در میان باد و بوران فصل خزان تنها گذاشت. شولای برفی، روایت‌گر…
IMG ۲۰۲۴۰۴۱۲ ۱۰۴۱۲۰

دانلود رمان دستان به صورت pdf کامل از فرشته تات شهدوست 3.7 (3)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   دستان سپه سالار آرایشگر جوانی است که اهل محل از روی اعتبار و خوشنامی پدر بزرگش او را نوه حاجی صدا میزنند دستان طی اتفاقاتی عاشق جانا، خواهرزاده ی بزرگترین دشمنش میشود چشم روی آبروی خود میبندد و جوانمردانه به پای عشق و احساسش می…
aks gol v manzare ziba baraye porofail 33

دانلود رمان نا همتا به صورت pdf کامل از شقایق الف 5 (2)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:         در مورد دختری هست که تنهایی جنگیده تا از پس زندگی بربیاد. جنگیده و مستقل شده و زمانی که حس می‌کرد خوشبخت‌ترین آدم دنیاست با ورود یه شی عجیب مسیر زندگی‌اش تغییر می‌کنه .. وارد دنیایی می‌شه که مثالش رو فقط تو خواب…
IMG 20240405 130734 345

دانلود رمان سراب من به صورت pdf کامل از فرناز احمدلی 4.7 (9)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: عماد بوکسور معروف ، خشن و آزادی که به هیچی بند نیست با وجود چهل میلیون فالوور و میلیون ها دلار ثروت همیشه عصبی و ناارومِ….. بخاطر گذشته عجیبی که داشته خشونت وجودش غیرقابل کنترله انقد عصبی و خشن که همه مدیر…
149260 799

دانلود رمان سالوادور به صورت pdf کامل از مارال میم 5 (2)

1 دیدگاه
  خلاصه رمان:     خسته از تداوم مرور از دست داده هایم، در تال طم وهم انگیز روزگار، در بازی های عجیب زندگی و مابین اتفاقاتی که بر سرم آوار شدند، می جنگم! در برابر روزگاری که مهره هایش را بی رحمانه علیه ام چید… از سختی هایش جوانه…
اشتراک در
اطلاع از
guest

33 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
نرگس
3 سال قبل

سلام پارت بعدی رو بزارین اه حد اقل یه کاری کنین آدم تو کفش نمونه حالا چه زحمتیه به خودت خستگی ندی یک دفعه اخه مردی از بس تایپ کردی زود بعدی رو بزار جای حساسش بود

Tara
Tara
3 سال قبل

سلام پارت ۳۲ رو نمیذارین؟

Reyhaneh
Reyhaneh
3 سال قبل

نویسنده جون تروخداااا امشب پارتت طولانی باشه بعد یک هفته خواهش میکنم
❤️❤️

Reyhaneh
Reyhaneh
3 سال قبل

سلام میشه امشب پارت جدیدو بزاری؟
pppppplllllllleeeeeeesssssseeeeeee🙏🙏

علی رضایی
علی رضایی
3 سال قبل

مهرناز خانوم نویسنده خیلی خستش میشه بد بخت کاری به کارش نداشته باشین😂😂😂😆😆😆

فاطمه
فاطمه
3 سال قبل

بعد از یک هفته …..همینقدررررر!!!!!واقعا که
کاش اصلا وقتمو براش نمیزاشتم..

مهدیه
مهدیه
3 سال قبل

چه خبره چه خبرهههه من امروز خواستم رمان بخونم همین که سرچ کردم چند تا اومد من اینو برداشتم تا پارت 31 خوندم الان میبینم بقیش نیس دلم میخواد هم خودمو هم شما رو خفه کنم بزارین رمانتون تموم بشه بعد بزارین اصن اینطوری که آدم یادش نمیمونه خدایی کی از رمان نصفه نیمه تعریف میکنه ما دومی باشیم چند اصن این چند روز که رمان از گوگل میگیرم همین کثیف ماریا رو داره بازدید هم نداره

Reyhaneh
Reyhaneh
پاسخ به  مهدیه
3 سال قبل

خب عزیزم شما که از رمان نصفه نیمه بدت میاد رمان آنلاین نخون بیخودی ام حرص نخور

Donya
Donya
پاسخ به  مهدیه
3 سال قبل

عزیزم رمان نصفه و نیمه نیست…
این رمان آنلاین هفته ای یه پارت هم می یاد…
شما اگه از رمان آنلاین خوشتون نمی یاد خب نخونید…
برید رمان هایی که کامل هست و بخونید…

Tara
Tara
پاسخ به  مهدیه
3 سال قبل

عزیزم اگه از رمان نصفه نیمه خوشت نمیاد اول برو دنبال پارت آخر بگرد اگه بود بخون اگه نبود و دیدی نصفه نیمه س نخون . این که دیگه اعصاب خوردی نداره

ایلی
ایلی
3 سال قبل

واقعا که ‌‌‌…چرا اینجوری میکنید یک هفته وقت داشتی همیناروتحویلمون دادی ؟؟!شرم بر تو باد😐

👌🍩 𝔱𝔸𝓼ᶰ𝐈м 💔♔
👌🍩 𝔱𝔸𝓼ᶰ𝐈м 💔♔
3 سال قبل

خوب نوشته بودی نویسنده عزیز اما بعد از یک هفته واقعا کم بود.
لطفا سرعت پارت گذاری تون رو بیشتر کنید چون اگه به همین روال پیش بره فکر نمی کنم کسی دلش بخواد بخونه.

اردیبهشت
اردیبهشت
پاسخ به  👌🍩 𝔱𝔸𝓼ᶰ𝐈м 💔♔
3 سال قبل

موافقمممم

👌🍩 𝔱𝔸𝓼ᶰ𝐈м 💔♔
👌🍩 𝔱𝔸𝓼ᶰ𝐈м 💔♔
پاسخ به  اردیبهشت
3 سال قبل

میشه اصل بدی چون من جدیدن ایمیل زدم نمیشناسم کسی رو

Soha
3 سال قبل

چرا بعد یک هفته اینقدر کم آخه ؟

Sahar
Sahar
3 سال قبل

کمه😔😔😔 به نویسنده عزیز بگید یه ذره بیشتر فعالیت کنه اینجوری همه بیخیال رمانه میشن ادمین عزیز

Tina
Tina
3 سال قبل

خسته شدم از بس طولانی بود 😒😒

اردیبهشت41
اردیبهشت41
3 سال قبل

عالیه
خدا قوت

Sevin
Sevin
3 سال قبل

چقدر نظرات مثبت😂😂🤣🤣

Delvin
Delvin
پاسخ به  Sevin
3 سال قبل

این چه وضعشه چرا انقدر کم شماها مارو مسخره کردین یا خودتونو؟؟!!

Sahar
Sahar
پاسخ به  Sevin
3 سال قبل

کمه😔😔😔 به نویسنده عزیز بگید یه ذره بیشتر فعالیت کنه اینجوری همه بیخیال رمانه میشن ادمین عزیز

ROZA
3 سال قبل

زودتر بذار

مینا
مینا
3 سال قبل

فکر کنم رمان رو با سریال اشتباه گرفتی.. مسخره بازی چیه که هفته ای یکبار میزاری … تمومش کن مسخره بازی رو

به تو چه
به تو چه
3 سال قبل

خیلی خری.
چرا مردمو میزاری تو خماری؟؟
هفته ای ی بار ی جُسه پارت میزاری.
ینی چی آخه؟؟
لطفا ی ذره آدم باش.
وقتی رمان مینویسی درست بنویس.
حالشم نداری یا مغزت نمیکشه کلا ننویس.

مینا
مینا
پاسخ به  به تو چه
3 سال قبل

این رمان کامل نوشته شده… فقد اینا مسخره بازی در میارن که سایتشون بازدید داشته باشه

Reyhaneh
Reyhaneh
پاسخ به  مینا
3 سال قبل

منم تو سایت آوای خیس که رمان های کامل شده رو به صورت pdf میزاره چند ماه پیش یه رمانی رو دیدم که اسمش صیغه استاد بود و میخواستم بخونمش اما نویسنده لینکو برداشته بود ولی بازم نمیدونم همین رمانه یا یه رمانه دیگه س؟

Reyhaneh
Reyhaneh
پاسخ به  Reyhaneh
3 سال قبل

آره میدونم چند تا هست ولی من همشونو خوندم میدونم چی به چییه اما کلا صیغه استاد نداشتیم تا حالا

Tara
Tara
پاسخ به  Reyhaneh
3 سال قبل

دقیقا😂😂👌🏼
بعدم چرا اینقدر کم نویسنده عزیز؟ یه هفته ما رو منتظر گذاشتی اونوقت همین دو خط😐

نیوشا خاتوون
نیوشا خاتوون
پاسخ به  Reyhaneh
3 سال قبل

عاشقتم مهرناز جون😘😇
😉😀😁😂😂

Kacto0s
Kacto0s
پاسخ به  Reyhaneh
3 سال قبل

نکته نحیفی بود🖐😂😂😂😂😂

(:
(:
پاسخ به  مینا
3 سال قبل

😐
اتفاقا ادمین منتظره این رمانا تموم شه رمان جدید بزاره بعدم شما از کجا کامل خوندنش بگید ما کاملش کنیم

مینا
مینا
پاسخ به  (:
3 سال قبل

تو سایت رمان خیس بوده ولی برای اینکه سایتش فیلتر نشه حذفش کرده …

Reyhaneh
Reyhaneh
3 سال قبل

خیلی کم بود بعد از یک هفته انتظار پارت بیشتری داشتم

دسته‌ها

33
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x