رمان عشق با چاشنی خطر پارت 79

5
(1)

 

 

دوباره به آراد نگاه کردم که با ناراحتی گفت:اگه عجله نکنم مهشید ازدواج میکنه

_چی داری میگی با خودت مهشید مگه عاشق تو نیست؟

اراد:چرا عاشقمه اما پسر عموش رفته خواستگاریش از اونجایی که پسر خوبیه و همه میشناسنش جواب خانوادش مثبته و تا الان مهشید مقاومت کرده ولی اگه من دست نجونبونم مال یکی دیگه میشه

و با تمام کردن جملش یه قطره اشک از چشمش افتاد. تا حالا اینقدر ناراحت ندیده بودمش و از ناراحتیش ناراحت شدم سریع بلند شدم و کنارش نشستم

_این که ناراحتی نداره میریم خواستگاریش

اراد:اون مهناز عوضی اینقدر در گوش مامان حرف مفت زده که مامان ندیده از مهشید متنفره

_من راضیش میکنم

آراد:واقعا؟

_آره

آراد خندید بلند و از ته دل که عسل گفت:اگه خانواده مهشید قبول نکنند چی؟

آراد دوباره ناراحت شد که گفتم:حرف نزن بابا مگه داداشم چی کم داره هان؟ بعدم مهم مهشیده که عاشق آراد هست و بقیشم با خدا

آراد:پس بپوش بریم

_کجا؟

آراد:خونه دیگه تا با مامان حرف بزنی

_الان که نمیشه این موقع ظهر بیام خونه بعد ناهار ندارم نکنه سهم تو را بخورم

آراد:مگه فرقیم داره تو الانم ناهار نداری چون تا الان خواب بودی

_ولی….

آراد:دیشب به مامان گفتم فردا آرام و اشکان میخوان بیان خونه بخاطر همین به اندازه همه هست بلند شو آرام

از جام بلند شدم و رفتم تو اتاقم لباسم رو عوض کردم و یه برق لب هم زدم و بعد اومدم بیرون.

از خونه اومدیم بیرون و نشستیم تو ماشین و آراد راه افتاد که رو به عسل گفتم:تو هم میای؟

عسل:آره فکر نکنم عرضه داشته باشی مادرتو راضی کنی پس منم میام کمک

_خودت عرضه نداری زنبور

آراد:زنگ بزن اشکی هم بیاد

_اوکی

گوشیمو برداشتم و بهش زنگ زدم که برنداشت. دوباره زنگ زدم و دیگه داشتم ناامید میشدم که

خانم:بله

با شنیدن صدای دختره اخمام رفت تو هم و سریع گفتم

_گوشی شوهر من دست تو چیکار میکنه؟

با این حرفم آراد سریع برگشت سمتم که دختره گفت

خانم:اشتباه برداشت نکنید من منشی شرکتم و رئیس الان تو جلسه هستن و من دیدم چند بار زنگ زدید بخاطر همین جواب دادم

_دیگه نبینم از این کار ها بکنی فهمیدی؟

دختره به زور گفت

خانم:باشه

_نشنیدم بگی چشم

دختره با تشر گفت

خانم:چشم

هیچ کس حق نداشت به اشکی نزدیک بشه چه بشه که به تماس هاش جواب هم بده گفتم

_حالا هم برو گوشی رو بده به اشکان

خانم:ولی الان تو جلسه هستن

_گفتم برو

خانم:باشه

و بعد صدای کفش هاش تو گوشم پیچید که آراد گفت

آراد:این دختره کیه که گوشیه اشکان رو جواب داده؟

_منشی شرکته چون اشکی تو جلسه هست این گوشی رو جواب داده

آراد سرشو تکون داد که صدای دختره تو گوشم پیچید

خانم:رئیس همسرتون هستن بهشون گفتم جلسه دار……

اشکی:بدش من

از این که اشکی حرف دختره رو قطع کرد و جلوی همکاراش گفت بدش من غرق در لذت شدمو لبخند عمیقی روی لبم نشست

اشکی:جانم

و این دومین باری بود که با جانم جوابم رو میداد و همین یک کلمه باعث شد تا دوباره گر بگیرم

اشکی:آرام؟

_سلام

اشکی:سلام کارم داشتی؟

_آره بیا ناهار خونه مامانم اینا

اشکی:باشه کار دیگه؟

_نه خدافظ

اشکی:خدافظ

نسبت به دفعه ی اولی که ازش خواستم بیاد خونه مامان چه راحت قبول کرد یعنی بخاطر اینکه همکاراش بودن اینقدر راحت قبول کرد؟ البته که یکمشم بخاطر من بوده نه؟

گوشی رو از کنار گوشم فاصله دادم و بهش نگاه کردم

کوه غرور همون اسمی که اون اولا سیوش کردم اما الان فرق داشت، قلبم آنقدر از (اشکان)پر شده بود که به سختی میتونم بگم قلب منه و اشکی شد مالک وجودم و تمام چیز های خوب و بد من. بخاطر همین اسمشو به مالک مغرورم تغییر دادم و گوشی رو انداختم تو کیفم.

آراد:اشکان مگه تو جلسه نبود؟

_چرا بود

آراد:پس واقعا دلم میخواد ببینم جلوی اون همه آدم چی به تو گفت که اینجوری از خود بی خود شدی

_به تو ربطی نداره حواست به جلوت باشه

و چه عجیب که عسل حرفی نمیزد

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 1

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG ۲۰۲۴۰۴۲۰ ۲۰۲۵۳۵

دانلود رمان نیل به صورت pdf کامل از فاطمه خاوریان ( سایه ) 1 (1)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:     بهرام نامی در حالی که داره برای آخرین نفساش با سرطان میجنگه به دنبال حلالیت دانیار مشرقی میگرده دانیاری که با ندونم کاری بهرام نامی پدر نیلا عشق و همسر آینده اش پدر و مادرشو از دست داده و بعد نیلا رو هم رونده…
IMG ۲۰۲۳۱۱۲۱ ۱۵۳۱۴۲

دانلود رمان کوچه عطرآگین خیالت به صورت pdf کامل از رویا احمدیان 5 (2)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان : صورتش غرقِ عرق شده و نفسهای دخترک که به لاله‌ی گوشش می‌خورد، موجب شد با ترس لب بزند. – برگشتی! دستهای یخ زده و کوچکِ آیه گردن خاویر را گرفت. از گردنِ مرد خودش را آویزانش کرد. – برگشتم… برگشتم چون دلم برات تنگ…
رمان شولای برفی به صورت pdf کامل از لیلا مرادی

رمان شولای برفی به صورت pdf کامل از لیلا مرادی 4.1 (9)

7 دیدگاه
خلاصه رمان شولای برفی : سرد شد، شبیه به جسم یخ زده‌‌ که وسط چله‌ی زمستان هیچ آتشی گرمش نمی‌کرد. رفتن آن مرد مثل آخرین برگ پاییزی بود که از درخت جدا شد و او را و عریان در میان باد و بوران فصل خزان تنها گذاشت. شولای برفی، روایت‌گر…
IMG ۲۰۲۴۰۴۱۲ ۱۰۴۱۲۰

دانلود رمان دستان به صورت pdf کامل از فرشته تات شهدوست 4 (4)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   دستان سپه سالار آرایشگر جوانی است که اهل محل از روی اعتبار و خوشنامی پدر بزرگش او را نوه حاجی صدا میزنند دستان طی اتفاقاتی عاشق جانا، خواهرزاده ی بزرگترین دشمنش میشود چشم روی آبروی خود میبندد و جوانمردانه به پای عشق و احساسش می…
aks gol v manzare ziba baraye porofail 33

دانلود رمان نا همتا به صورت pdf کامل از شقایق الف 5 (2)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:         در مورد دختری هست که تنهایی جنگیده تا از پس زندگی بربیاد. جنگیده و مستقل شده و زمانی که حس می‌کرد خوشبخت‌ترین آدم دنیاست با ورود یه شی عجیب مسیر زندگی‌اش تغییر می‌کنه .. وارد دنیایی می‌شه که مثالش رو فقط تو خواب…
IMG 20240405 130734 345

دانلود رمان سراب من به صورت pdf کامل از فرناز احمدلی 4.7 (10)

2 دیدگاه
            خلاصه رمان: عماد بوکسور معروف ، خشن و آزادی که به هیچی بند نیست با وجود چهل میلیون فالوور و میلیون ها دلار ثروت همیشه عصبی و ناارومِ….. بخاطر گذشته عجیبی که داشته خشونت وجودش غیرقابل کنترله انقد عصبی و خشن که همه مدیر…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

4 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Zizi
Zizi
1 سال قبل

پارت بعدی نمیزاری؟ 😕

آخرین ویرایش 1 سال قبل توسط zeinab asrae
M.h
M.h
1 سال قبل

مالک مغرور چه جالب🤪

yegane
yegane
پاسخ به  M.h
1 سال قبل

خاهر میم مالکیتش رو جا گذاشتی

M.h
M.h
پاسخ به  yegane
1 سال قبل

راس میگیا

دسته‌ها

4
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x