رمان عشق صوری پارت 196

4
(2)

 

این جواب بی رحمانه اش چنان کفریم کرد که یه آن فراموش کردم احتمالا پنهونی اینجاست و با بالا بردن صدام گفتم:

-خیلی پستی شهرام…خیلی….

چیزی نگفت.انگشتشو زیر بینیش کشید و گفت:

-هر حرفی پیش اومد دلیل زدنش خودت بودی!

انکشتامو مشت کردم و گفتم:

-آره مقصر همچی منم…اصلا..درست میگی…خودم خواستم.
خود احمقم خواستم چون یه جور دیگه تصورت میکردم اما الان دیگه هیچکدوم از تصورات قبل رو بهت ندارم و مثل چی پشیمونم که چرا اجازه دادم تو همچون چیزی رو ازم بگیری!
کاش با هرکس دیگه ای جز تو اینکارو انجام میدم!
کاش با همون دیاکو انجامش میدادم اما با تو…

حرفم تموم نشده بود که دستش محکم کوبوند به شیشه و گفت:

-خفه شووو ! خفه شو تا من خودم خفه ات نکردم

عصبانیتش منو توی یه حالت ساکت و صامت نگه داشت.
مگه جرات داشتم حرفهام رو ادامه بدم که بچزونمش و آزارش لذت ببرم و حس خنکی رو تجربه کنم؟
تو اون حالت فوق العاده عصبی سیگارشو به دهنش نزدیک کرد.
چند کام تند و سربع ازش گرفت و بعد هم درحالی که هی پشت سرهم دود رو بیرون میفرستاد گفت:

-هی من میخوام مثل آدم باهات رفتار کنم هی یه گوهی میخوری که باز این دسته رو بلند کنم و بکوبم تو دهنت!

اینو گفت و اینبار واسه بیرون فرستادن دود سیگارش عاجزانه سرش رو کج کرد…

اینو گفت و اینبار واسه بیرون فرستادن دود سیگارش سرش رو کج کرد.
لبهاش جمع شدن و دود غلیظ از بینشون خارج شد.
یه چنددقیقه ای رو ترجیح داد صم بکم بمونه!
شاید میخواست آروم بشه و خشمش فروکش بشه.
و توی اون فاصله من باز مثل یه نادون دیدش زدم.
مثل یه عاشق که میدونه از این به بعد فرصت نگاه کردن به محبوبش رو نداره.

چه شمایلی!
چه شمایل دلنشینی!
چطور میشد تقسیمش کرد با کس دیگه ای ؟
نه!
یا باید مال خود من میشد یا همون ژینوس و حالا که انتخابش اون بود اصلا اهمیت نداشت که قراره یه بخشی از عمرمو بخاطر نداشتنش مثل زندگی تو جهنم بگذرونم.
یکم آرومتر که شد باز سرش رو چرخوند سمتم.
خیره شد تو چشمهام و گفت:

-من خیلی خاطرتو میخوام شیوا…من حتی با اون یارو هم می پریدی میخواستمت لامصب!
من همیشه دوستش داشتم.
الانم دارم…بیشتر از قبل!

و بهم نزدیک تر شد.
جوری که دیگه فاصله ای بینمون باقی نمونده بود.
بازومو رها کرد و دستش رو خیلی آروم روی موهای خیسم کشید و پیشونیش رو به پیشونیم تکیه داد.
اول صدای نفسهاش به گوشم رسید و بعد هم صدای خودش:

-شیوا…

جوابی ندادم.
نذاشت وقفه ای بین حرفهاش ایجاد بشه و ادامه داد:

-هر حرفی که تاحالا در مورد احساسم بهت زدم درست بوده!
همشون…تک به تکون اون کلمات اون حرفها…
همشون!
من دوست دارم…

جمله ی آخرو گفت و سرش رو کج کردو آروم آروم پایینش آورد.
لحظه به لحظه نزدیک شدن لبهاش رو به لبهام احساس میکردم درحالی که دست راستش از لا به لای پاهام داره عبور میکنه…

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4 / 5. شمارش آرا 2

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG ۲۰۲۳۱۱۲۱ ۱۵۳۱۴۲

دانلود رمان کوچه عطرآگین خیالت به صورت pdf کامل از رویا احمدیان 5 (2)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان : صورتش غرقِ عرق شده و نفسهای دخترک که به لاله‌ی گوشش می‌خورد، موجب شد با ترس لب بزند. – برگشتی! دستهای یخ زده و کوچکِ آیه گردن خاویر را گرفت. از گردنِ مرد خودش را آویزانش کرد. – برگشتم… برگشتم چون دلم برات تنگ…
رمان شولای برفی به صورت pdf کامل از لیلا مرادی

رمان شولای برفی به صورت pdf کامل از لیلا مرادی 4 (8)

7 دیدگاه
خلاصه رمان شولای برفی : سرد شد، شبیه به جسم یخ زده‌‌ که وسط چله‌ی زمستان هیچ آتشی گرمش نمی‌کرد. رفتن آن مرد مثل آخرین برگ پاییزی بود که از درخت جدا شد و او را و عریان در میان باد و بوران فصل خزان تنها گذاشت. شولای برفی، روایت‌گر…
IMG ۲۰۲۴۰۴۱۲ ۱۰۴۱۲۰

دانلود رمان دستان به صورت pdf کامل از فرشته تات شهدوست 3.7 (3)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   دستان سپه سالار آرایشگر جوانی است که اهل محل از روی اعتبار و خوشنامی پدر بزرگش او را نوه حاجی صدا میزنند دستان طی اتفاقاتی عاشق جانا، خواهرزاده ی بزرگترین دشمنش میشود چشم روی آبروی خود میبندد و جوانمردانه به پای عشق و احساسش می…
aks gol v manzare ziba baraye porofail 33

دانلود رمان نا همتا به صورت pdf کامل از شقایق الف 5 (2)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:         در مورد دختری هست که تنهایی جنگیده تا از پس زندگی بربیاد. جنگیده و مستقل شده و زمانی که حس می‌کرد خوشبخت‌ترین آدم دنیاست با ورود یه شی عجیب مسیر زندگی‌اش تغییر می‌کنه .. وارد دنیایی می‌شه که مثالش رو فقط تو خواب…
IMG 20240405 130734 345

دانلود رمان سراب من به صورت pdf کامل از فرناز احمدلی 4.7 (9)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: عماد بوکسور معروف ، خشن و آزادی که به هیچی بند نیست با وجود چهل میلیون فالوور و میلیون ها دلار ثروت همیشه عصبی و ناارومِ….. بخاطر گذشته عجیبی که داشته خشونت وجودش غیرقابل کنترله انقد عصبی و خشن که همه مدیر…
149260 799

دانلود رمان سالوادور به صورت pdf کامل از مارال میم 5 (2)

1 دیدگاه
  خلاصه رمان:     خسته از تداوم مرور از دست داده هایم، در تال طم وهم انگیز روزگار، در بازی های عجیب زندگی و مابین اتفاقاتی که بر سرم آوار شدند، می جنگم! در برابر روزگاری که مهره هایش را بی رحمانه علیه ام چید… از سختی هایش جوانه…
اشتراک در
اطلاع از
guest

10 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
رویا
رویا
1 سال قبل

نه فقط مامانش میاد

نیلو
نیلو
1 سال قبل

این شیوا چقد بیشرفه اینکه باز داده بخدا خیلی مسخره شده همش جندگیه یعنی چی یکم سیاست ندارن واقعا متاسفم برای این جور خانوما ایش کلا س.. کس شده این رمان معلوم نیس واسه چی باید شهرام ژینوس رو بگیره شیدا چرا نمیتونه از فرهاد طلاق بگیره و هزار جور حرفای دیگه شهرام ک مثلا با غیرت بود یعنی اینقد سست عنصره نمیتونه خودشو نگهداره دوتا حرف تو دعوا میزنن بعد ختم میشه ب لاب لای پا و عقب و جلو و لب تو لب و خیمه و تلمبه😂😂

پری
پری
1 سال قبل

مسخره شده واقعا باز دوباره با ی بوس رام میشه و تکرار پارتای قبلی .. دیگه هیچکس هیچ هیجانی واسه خوندنش نداره اوایل رمان خوب بود فقط

علی
علی
1 سال قبل

مزخرف مزخرف

زهرا
زهرا
1 سال قبل

و مامی و ددی و ژینوس گوزو وارد میشن

Narges
پاسخ به  زهرا
1 سال قبل

اینو خوب اومدی😂😂

من منم
من منم
1 سال قبل

الان درحال کردن ننه‌ی جند*ه‌تر از خودش وارد میشه

Bahareh
Bahareh
پاسخ به  من منم
1 سال قبل

و بعد ننش میگه ا شهرام چراااا تنها تنها پس من چی🤣🤣

aram
aram
پاسخ به  Bahareh
1 سال قبل

جررررررر😂😂😂

اتنا
اتنا
1 سال قبل

که در این لحظه مادر و پدرشون وارد میشود😙

دسته‌ها

10
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x