5 دیدگاه

رمان مانلی پارت 18

4.5
(17)

#پارت_18

 

•┄┄┄┄┄┅•🦋•┅┄┄┄┄┄•

 

نامی

 

پایش را روی گاز فشرد و با اخم کمرنگی به سمت خانه به راه افتاد.

 

ذهنش پر از زنگ خطر بود و حس می‌کرد غفلت و دوری این مدت قرار است کار دستش دهد.

 

همه چیز تقصیر مادرش و مادر مانلی بود و اگر جوری که می‌خواست پیش نمی‌رفت حسابی از کارهایشان پشیمان می‌شدند.

 

این همه وقت صبر نکرده بود که مزدش را اینگونه از مانلی بگیرد.

 

از کودکی در گوشش خوانده‌ بودند مانلی مال اوست و نافش را به نام او بریده‌اند…

 

این جمله جوری در وجودش ریشه دواند که تمام زندگی‌اش را صرف مراقبت و حمایت از فرشته‌ی کوچکش کرد.

 

آنقدر که با علاقه‌ای جنون‌آمیز مجبورش کردند در نوجوانی از دخترک ناف بریده‌اش فاصله بگیرد تا دست از پا خطا نکند!

 

بالاخره قرعه به نامش چرخید و بعد از چندسال با عملی کردن به قول‌هایی که به مادرش داده بود توانسته بود شرایط را مهیا ساخته و به دخترکش نزدیک شود.

 

دریغ از آن که مانلی حتی سایه‌ای از گذشته را نیز به یاد نداشت!

 

آنقدر فکر و خیال و چشمانش از مانلی و عکس‌هایش پر شده بود که از یاد برده بود دخترک از وجود او در زندگی‌اش بی‌خبر است.

 

که نباید با مردی جز او احساس نزدیکی کند، که نباید دست رد به سینه‌اش بکوبد، که همان‌طور که دخترک اولویت زندگی اوست خودش هم باید اولویت زندگی دخترک باشد.

 

آهی کشید و کلافه سر تکان داد.

 

با رفتاری که از مانلی سرکش و فراری می‌دید انگار سالها طول می‌کشید تا او را با خود همراه کند و همه‌ی این‌ها تقصیر این دوری اجباری و اصرارهای مادرش بود!

 

نمی‌دانست چه‌قدر درحال فکر کردن بود که صدای مادرش در گوشش پیچید.

_این چه رفتاری بود که از خودت نشون دادی نامی؟ واقعا ازت انتظار نداشتم.

 

خودش هم انتظار نداشت!

 

نمی‌خواست میان جمع چیزی بروز دهد ولی صمیمیت بیش از حد مانلی با باربد و حرف‌های در گوشیشان عصبی‌اش کرده بود.

_چه رفتاری؟ ازم انتظار نداشتی بخوام بعد از این همه سال نامزدم رو ببینم؟

 

مهسا نچی کرد و دست روی بازوی پسرش گذاشت.

_یه آدم متمدن با محبت و آرامش از نامزدش درخواست می‌کنه نه این که توی جمع داد و بیداد راه بندازه. مشکل تو اینه که هیچوقت یاد نگرفتی صبور باشی نامی!

 

گوشه‌ی چشمش نبض گرفت.

_با من از صبوری حرف نزن مادر من!

با منی که این همه سال منتظر مانلی موندم، از دور نگاهش کردم و به احترام شماها دم نزدم حرف از صبوری نزن!

 

حرص‌زده تر از قبل ادامه داد: این همه وقت منو ازش دور کردی گفتی نزدیکش نباش بذار بزرگ بشه عقلش برسه بعد پا پیش بذار.

ازش دور موندم چیشد؟ دختره انگار اصلا منو یادش نمیاد!

یادش نمیاد کی از بچه‌گی آدم اول زندگیش بوده، کی همیشه مراقبش بوده و نذاشته خش به تنش بیفته. کل روز داشت جفتک می‌نداخت!

 

 

‌‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎

‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‌‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‌‌•𝗚𝗢𝗜𝗡•࿐l🦋‌⃤

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.5 / 5. شمارش آرا 17

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG ۲۰۲۴۰۴۲۰ ۲۰۲۵۳۵

دانلود رمان نیل به صورت pdf کامل از فاطمه خاوریان ( سایه ) 1 (1)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:     بهرام نامی در حالی که داره برای آخرین نفساش با سرطان میجنگه به دنبال حلالیت دانیار مشرقی میگرده دانیاری که با ندونم کاری بهرام نامی پدر نیلا عشق و همسر آینده اش پدر و مادرشو از دست داده و بعد نیلا رو هم رونده…
IMG ۲۰۲۳۱۱۲۱ ۱۵۳۱۴۲

دانلود رمان کوچه عطرآگین خیالت به صورت pdf کامل از رویا احمدیان 5 (2)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان : صورتش غرقِ عرق شده و نفسهای دخترک که به لاله‌ی گوشش می‌خورد، موجب شد با ترس لب بزند. – برگشتی! دستهای یخ زده و کوچکِ آیه گردن خاویر را گرفت. از گردنِ مرد خودش را آویزانش کرد. – برگشتم… برگشتم چون دلم برات تنگ…
رمان شولای برفی به صورت pdf کامل از لیلا مرادی

رمان شولای برفی به صورت pdf کامل از لیلا مرادی 4.1 (9)

7 دیدگاه
خلاصه رمان شولای برفی : سرد شد، شبیه به جسم یخ زده‌‌ که وسط چله‌ی زمستان هیچ آتشی گرمش نمی‌کرد. رفتن آن مرد مثل آخرین برگ پاییزی بود که از درخت جدا شد و او را و عریان در میان باد و بوران فصل خزان تنها گذاشت. شولای برفی، روایت‌گر…
IMG ۲۰۲۴۰۴۱۲ ۱۰۴۱۲۰

دانلود رمان دستان به صورت pdf کامل از فرشته تات شهدوست 4 (4)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   دستان سپه سالار آرایشگر جوانی است که اهل محل از روی اعتبار و خوشنامی پدر بزرگش او را نوه حاجی صدا میزنند دستان طی اتفاقاتی عاشق جانا، خواهرزاده ی بزرگترین دشمنش میشود چشم روی آبروی خود میبندد و جوانمردانه به پای عشق و احساسش می…
aks gol v manzare ziba baraye porofail 33

دانلود رمان نا همتا به صورت pdf کامل از شقایق الف 5 (2)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:         در مورد دختری هست که تنهایی جنگیده تا از پس زندگی بربیاد. جنگیده و مستقل شده و زمانی که حس می‌کرد خوشبخت‌ترین آدم دنیاست با ورود یه شی عجیب مسیر زندگی‌اش تغییر می‌کنه .. وارد دنیایی می‌شه که مثالش رو فقط تو خواب…
IMG 20240405 130734 345

دانلود رمان سراب من به صورت pdf کامل از فرناز احمدلی 4.7 (10)

2 دیدگاه
            خلاصه رمان: عماد بوکسور معروف ، خشن و آزادی که به هیچی بند نیست با وجود چهل میلیون فالوور و میلیون ها دلار ثروت همیشه عصبی و ناارومِ….. بخاطر گذشته عجیبی که داشته خشونت وجودش غیرقابل کنترله انقد عصبی و خشن که همه مدیر…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

5 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
🙃...یاس
🙃...یاس
10 ماه قبل

گشنگه🙂
مرسی نداجون

Fateme
Fateme
10 ماه قبل

ووووووووووووووووووووووووووووخ من عاشق این رمان شدم ک 🥺 عشق از بچگی
دختر زبون دراز که عاشق این خصوصیت یه دخترم
ووووووووووووووووووو سرکشی اصن من اینارو دوست دارم 😂❤️ خیلی قشنگه ممنون

🙃...یاس
🙃...یاس
پاسخ به  Fateme
10 ماه قبل

😂😂😂😂

دسته‌ها

5
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x