رمان نغمه دل پارت29 - رمان دونی

(محمد علی)

تو اشپزخونه داشتم وسایل صبحانه رو میزاشتم رو میز که صدای جیغ مائده اومد

ترسیده و سراسیمه وارد اتاق شدم

وقتی منو دید بیشتر جیغ کشید و گریه کرد

_برید بیرون

برعکس رفتم سمتش

_چیشده قربونت بشم؟ درد داری

_برین

پتو رو مچاله کرده بود دور خودش و با لکنت میگفت:

_ب.. برین

پتو رو محکم کشیدم که گریه ش اوج گرفت

_خون… خو… خون

اولین بارش بود و این خونریزی طبیعی بود ولی برای مائده ترسناک و خجالت اور

_مائده جانم نترس قربونت برم طبیعیه

_توروخدا برین… خجالت میکشم

_خجالت چی اخه؟ من دیشب همه چیو دیدم

همینطور داشت هق میزد رفتم تو حمام و وان رو پر کردم

اروم بغلش گرفتم و گذاشتمش تو وان

چشماشو بست، فکر کردم خابیده ولی دیدم صورتش شد گچ دیوار

ترسیده زنگ زدم به مادرم

_الو مامان

_جانم سلام چیشده؟

_مامان مائده…..

مامان با دکتر خانوادگیمون اومده بود قبل اینکه اونا بیان اروم مائده رو از وان اوردم بیرون و لباس تنش کردم

(مائده)

چشامو وا کردم تو اتاق بودم رو تخت

سوزن رفت توی پوستم و پوستم رو سوزوند

دیدم علی وارد اتاق شد با یه سینی

_سلام وروجک نازنازیم

با صدای گرفته گفتم:

_چیشده؟

_هیچی اتیش پارم یکم زیادی لوسه حالش بد شد دکتر خبر کردم

متعجب گفتم:

_دکتر؟

_اهوم دکتر، الان مامانم برات کاچی درست کرده باید بخوریش

خجالت زده گفتم:

_وای مامانم فهمید؟

خندید

_اون وقتی تورو با اون صورت فرستاد پیش من همه چیو میدونست

_وای

در باز شد

_سلام دخترم

با خجالت گفتم:

_سلام مامان ببخشید افتادین تو زحمت

_این چه حرفیه، بشین صبحانت رو بخور، جون داشته باشی نوه ام رو بدنیا بیاری

 

محمدعلی خندش رفت به هوا و من سرم بیشتر رفت تو یقه لباسم

_مامان جان من از خدامه ولی مائده خانوم رو نمیدونم

نگاهش رنگ شیطنت گرفت که مامان گفت:

_بفرما برو سرکارت شما

متعجب گفت:

_کجا برم؟

_سرکار، همرو سپردی دست رضای بدبخت، پاشو برو من با عروسم کار دارم

_حالا شد عروستتت؟

_محمد علی بلند شو و علا از گوش میگیرمت میندازمت بیرونا

با چشای گرد شده گفت:

_هرچی ابهت بود زدی با خاک یکسان کردی که مادر من

_محمد علی

_چشم بانو رفتم نزن

اومد بغلم کرد و روی سرمو بوسید

_مراقب خودت باش وروجکم

رفت و منو خجالت زده تر از قبل کنار مادرجون گذاشت

_واقعا بعد دیشب هنوزم ازش خجالت میکشی؟

_ب.. بله

خندید

_پس یه عروس خجالتی گیرم اومده

مسکوت لبخندی زدم

_بیا این کاچی رو بخور جون بگیری

_دوست ندارم کاچی

_بخور باعث میشه درد دلت کمتر شه

به زور نصفه شو خوردم

_استراحت کن یکم

_اخه…

_اخه نداره دخترم استراحت کن من پیش ماهگلم

دردم کمتر شده بود ولی هنوزم بدنم خسته بود، دکتر گفته بود بدنم ضعیفه و باید تقویت شم

چند ساعتی گذشته بود و بلند شده بودم مادرجون داشت میرفت و هرچی اصرار کردم نموند

_مراقب خودت باش دخترم

_چشم

_خداحافظت

بعد رفتنشون محمد علی هم رسید

_ به سلام خانوم فکر کردم هنوز تو رختخوابی

_نه حالم خوبه

_بیا برو بشین بهتر بشه

نشسته بودم رو تخت که بازم سینی به دست اومد داخل

_این چیه؟

_جیگر بخور جون بگیری

_نه توروخدا من دوست ندارم

اخم کرده گفت:

_اگر میخای نخوری به مریم بانو خبر بدم؟

برای اینکه با مادرشوهر در نیوفتم به اجبار چند تا سیخ خوردم

_اییی بسه دیگههه مگه معدم چقد جا داره؟

وقتی دید دیگه نمیتونه چیزی به خوردم بده رضایت داد و سینی رو گذاشت رو میز عسلی و اومد کنارم دراز کشید و منو گرفت تو بغلش و شکمم رو ماساژ داد

_ببخشید

_برای چی؟

_بخاطر من اینطوری شدی

_نه… من خودمم میخاستم

یهو نیم خیز شد و با چشای گرد شده نگام کرد که تازه فهمیدم چی گفتم

_یعنی.. یعنی نمیخاستم شمارو اذیت کنم

خندید

_بله بله شوهرتو دوست داری نمیخای اذیت شه

با خجالت خندیدم

_فقد مائده خانم گفته باشم من اینقدر اروم نیستما؟ ایندفعه باهات مراعات کردم دفعه بعد تا جیغ و دادتو در نیارم ولت نمیکنم

با خجالت سرمو گذاشتم بین سینه ش و خابیدیم

سه هفته بعد….

(محمد علی)

روزا میگذشت و وسعت عشق ما بیشتر میشد تا یک ماه دیگه طلاق میگرفتم دادگاه به نفع من جلسه رو اعلام کرد و خداروشکر کارا افتاد رو غلتک

میخاستم مائده رو به همه نشون بدم

با مادر مشورت کردم و قرار شد اخرین ماه یه مهمونی تو خونش ترتیب بده

(مائده)

_امروز مادرت گفن برم پیشش

_خوب عروس مادرشوهر گرم گرفتین ها

_بله پس چی؟

_وروجک باز داری انگولکم میکنی ها اینطوری سرتقانه جواب منو نده

به قول خودش دلبرانه خندیدم

_زود نهارتو بخور بریم

_چرا خودت نمیخوری؟

_من.. من میل ندارم شکلات خوردم سیرم

_مثه اینکه شکلات رو باید برات جیره بندی کنم، هزار بار بهت گفتم شکلات جای نهارو نمیگیره

حرفی نزدم ولی دروغ گفتم بهش

چند وقتی بود حالت تهوع داشتم و بیحال بودم هردفعم ازم میپرسید حالم خوبه یا نه میگفتم خوبم و بخاطر کار خونه خستم

_بدوو دیگهه

_باشه اتیش پاره وایسا کت مو بردارم کشتی منو

تا ماشین ترمز نگه داشت درو باز کردم تند گفتم:

_خدافظ

دستمو گرفت

_وایسا ببینم کجا؟ خشک خشک میخای بری؟

_علی میدونستی خیلی پرویی؟

شونه ای بالا انداخت

_خب انرژی ندارم

خیلی زود بوسه ای رو گونش کاشتم و پریدم بیرون

تا به خودش بیاد درو زدم و مادرجون درو باز کرد

_سلام مادرجون

بغلش کردم

_سلام دخترم خوبی؟

_بشین یه دمنوش بیارم بخوریم

دمنوشو برداشتم تا بخارش خورد به بینیم عوق زدم و سریع رفتم دستشویی

با هر عوق زدنم نصف جونم میومد بالا

_خوبی دخترم؟

_ب… بله

_تازگی ها اینجوری؟

_دو سه روزه همش حالم بده

نشوندتم رو مبل و برام اب قند اورد

یکم حالم بهتر شده بود و مادرجون تو فکر بود

_پاشو بریم یه ازمایش بده

_ازمایش چی؟

_بارداری

متعجب گفتم:

_چی؟

_بیا بریم خودت میفهمی

با هزار ترس و لرز خون دادم و یه عالمه منشی زیر میزی گرفت تا یه ساعته جوابشو بدن بهمون

جوابو که به دکتر نشون دادیم از جوابی که دکتر بهمون داد قلبم از حرکت افتاد

من…من حامله بودم؟

یعنی داشتم ارزوی علی رو براورده میکردم؟

من قرار بود مادر بشم

فقد از خوشحالی گریه میکردم

مادرجونم گریه میکرد و خدا رو شکر میکرد

_خدایا شکرت علی بفهمه بال در میاره

_نه مادرجون لطفا بهش نگین

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.3 / 5. شمارش آرا 11

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان عزرایل pdf از مرضیه اخوان نژاد

  خلاصه رمان :   {جلد دوم}{جلد اول ارتعاش}     سه سال از پرونده ارتعاش میگذرد و آیسان همراه حامی (آرکا) و هستی در روستایی مخفیانه زندگی میکنند، تا اینکه طی یک تماسی از طرف مافوق حامی، حامی ناچار به ترک روستا و راهی تهران میشود. به امید دستگیری داریا دامون ( عفریت). غافل از اینکه تمامی این جریانات

جهت دانلود کلیک کنید
رمان هتل ماهی
دانلود رمان هتل ماهی به صورت pdf کامل از بهاره حسنی

    خلاصه رمان هتل ماهی :   فارا و فاطیما که پدر و مادرش رو توی تصادف از دست دادن، تحت سرپرستی دو خاله و تک دایی خودشون بزرگ شدن..  حالا با فوت فاطیما، فارا به تهران میاد ولی مرگ فاطیما طبیعی نبوده و به قتل رسیده.. قاتل کسی نیست جز…………     به این رمان امتیاز بدهید روی

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان اغیار pdf از هانی

  خلاصه رمان :     نازلی ۲۱ ساله با اندوهی از غم به مردی ده سال از خود بزرگتر پناه میبرد، به سید محمد علی که….   به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 1 تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید

جهت دانلود کلیک کنید
رمان اشرافی شیطون بلا

  دانلود رمان اشرافی شیطون بلا خلاصه : داستان درباره ی دختریه که خیلی شیطونه.اما خانواده ی اشرافی داره.توی خونه باید مثل اشرافیا رفتار کنه.اما بیرون از خونه میشه همون دختر شیطون.سعی میکنه سوتی نده تا عمش متوجه نشه که نمیتونه اشرافی رفتارکنه.همیشه از مهمونیای خانوادگی فرار میکنه.اما توی یکی از مهمونی ها مجبور به شرکت کردن میشه و سوتی

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان گرایلی
دانلود رمان گرایلی به صورت pdf کامل از سرو روحی

    خلاصه رمان گرایلی :   کاپیتان دلان گرایلی، دختری خانزاده که ناچار می‌شود بين انتخاب جان برادر و عشق، ارتباط خود را با پاشا مهراز تمام کند. به هر حال پاشا از دلان دست نمی‌کشد و در این بین خاندان گرایلی بخاطر مسئله کهنه‌ نشده‌ی خونبس، دچار تحولی شگرف می‌شود.       به این رمان امتیاز بدهید

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان عبور از غبار pdf از نیلا

  خلاصه رمان :           گاهی وقتها اون چیزایی رو ازدست می دیم که همیشه کنارمون بوده وگاهی هم ساده ساده خودمونو درگیر چیزایی میکنیم که اصلا ارزششو ندارن وبودونبودشون توزندگی به چشم نمیان . وچه خوب بودکه قبل از نابودشدنمون توی گرداب زندگی می فهمیدیم که داریم چیاروازدست می دیم و چه چیزایی را بدست

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
86 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Yas
Yas
1 سال قبل

آخی🙃
گلبممم🥺
اکلیلی شد🥺

Tamana
Tamana
1 سال قبل

کلا رمانها یه جوری شده زود حامله میشن… خداروشکر زندگی طبیعی و نرمال اینطوری نیس ، وگرنه من هیچوقت ازدواج نمیکردم، بچه دوست دارماااا اما انقدر زود نح😐😂😂😂😂

خواننده ناشناس
خواننده ناشناس
پاسخ به  Tamana
1 سال قبل

زندگی طبیعی هم اگر رعایت نشه پیشگیری نشه
همین قدر زود اتفاق میوفته مخصوصا اگر دختر رابطه اولش باشه

Tamana
Tamana
پاسخ به  خواننده ناشناس
1 سال قبل

👌🏻🤦‍♀️
اوهه آره🤦‍♀️🤦‍♀️

Maedeh
پاسخ به  Eda
1 سال قبل

میگم اتفاقا باید با یکی حرف بزنم مگر ن میترکم

خواننده ناشناس
خواننده ناشناس
پاسخ به  Maedeh
1 سال قبل

مائده جان عزیزمن حرف بزن هم خودت آروم بشی هم من بدونم خواهرم داره بازندگیش چیکار میکنه
چرا آدم رو جون بسر میکنی

خواننده ناشناس
خواننده ناشناس
1 سال قبل

آبجی ادا
داخل داستانت دوتا از خواسته های محال من رو اجابت کردی من رو بهشون رسوندی
سپاسگزارم دردونه

آخرین ویرایش 1 سال قبل توسط خواننده ناشناس
Maedeh
پاسخ به  خواننده ناشناس
1 سال قبل

یکیش بچه بود دومیش وی بود ؟

خواننده ناشناس
خواننده ناشناس
پاسخ به  Maedeh
1 سال قبل

فکر کنی متوجه میشی
بچه آرزوی محال نیست ولی با شرایط من انصاف نیست یک موجود بی گناه تو این دنیا بیاد

Maedeh
پاسخ به  خواننده ناشناس
1 سال قبل

نشدم میشه بگی

خواننده ناشناس
خواننده ناشناس
پاسخ به  Maedeh
1 سال قبل

نه

خواننده ناشناس
خواننده ناشناس
پاسخ به  Eda
1 سال قبل

بهت میگم دردونه آبروت میره؟
باشه آبجی دیگه بهت نمیگم

خواننده ناشناس
خواننده ناشناس
پاسخ به  Eda
1 سال قبل

😂😂😂خوندم دردونه
من راحتم آبجی
دوستندارم اذیت بشی عزیزم با من تعارف نکن راحت باش از این به بعد رعایت میکنم بهت نمیگم عمو خوبه؟😂

خواننده ناشناس
خواننده ناشناس
1 سال قبل

◦•●◉✿Nava✿◉●•◦

پاسخ به Aramesh

 ۴ ساعت قبل

وایییییی حاملسس 😂 اره اره
ادا ی چندتا از اخلاقای مائده واقعی رو بنویس قشنگ شرح بده تا همشون ب غلط کردن بیوفتن
.
.
.
میخوای من اخلاق های واقعی مائده رو بگم؟

آخرین ویرایش 1 سال قبل توسط خواننده ناشناس
Maedeh
پاسخ به  خواننده ناشناس
1 سال قبل

بگو😐

خواننده ناشناس
خواننده ناشناس
پاسخ به  Maedeh
1 سال قبل

آتیش پاره
دلبر
لجباز
بلای جون
شیطنت از سر روش میباره ولی به وقتش مظلوم حتی مواقعی هم که مظلوم میشی سرتقی
اینقدر شیطنت میکنه که آبرو برات نمیزاره
بازم بگم یا کافیه؟
میخوای موارد رو شرح بدم تا برات سوالی نمونه هی خودتو به اون راه نزنی

Maedeh
پاسخ به  Eda
1 سال قبل

گوبخور بزار ببینم چی میگه علی بگو

Maedeh
پاسخ به  Maedeh
1 سال قبل

ب درک بابا حوصلع بحث ندارم علی خواستی بگو نخواستی هم ولش

خواننده ناشناس
خواننده ناشناس
پاسخ به  Maedeh
1 سال قبل

چرا شما دوتا اینقدر بی ادب شدین هی بهم فحش میدین🤨 قدیم اینطوری نبودین الان چی شده؟

خواننده ناشناس
خواننده ناشناس
پاسخ به  Eda
1 سال قبل

گفتم آبجی😉

Ftm
Ftm
1 سال قبل

این رمان رو دور تنده😂

آدلن
آدلن
پاسخ به  Ftm
1 سال قبل

حق انگار فقط میخواد پارت بده

Niki
Niki
پاسخ به  آدلن
1 سال قبل

سرعت رمان به اندازه هست و خواننده های رمان رو خسته نمی کنه ، داستان رو خیلی کش نمی ده و جذاب تره !
و اگر شما علاقه ای با داستان هایی با سرعت لاک‌پشتی داری و دوست داری یک پات بخونی که فقط صحبت آقای X با خانم Y باشه ، پیشنهاد می کنم که رمان دیگه ای رو بخونی و خوندن این رمان رو متوقف کنی !

آدلن
آدلن
پاسخ به  Niki
1 سال قبل

#حق_گفتم

شما حرص نخور یه انتقاد از نویسنده کردم تو چیکاره ای؟
بعدشم نه اینکه انقدر زود پیش بره و قبل از این محمد و زهره از هم طلاق بگیرن مائده حامله شه یا مثلا مادر محمد علی زود نباید با ازدواج این دوتا موافقت میکرد و حداقل یکم سرسخت میبود

Niki
Niki
پاسخ به  Eda
1 سال قبل

مرسی از حمایتت عشقم 😍🥰

خواننده ناشناس
خواننده ناشناس
پاسخ به  آدلن
1 سال قبل

بانو این رمان از شخصیتهای حقیقی استفاده کرده
تقریبا اخلاقای همه افراد همینی هست که بیان شده

Maedeh
پاسخ به  خواننده ناشناس
1 سال قبل

همینی که هست از فردا همینم نی 😂

خواننده ناشناس
خواننده ناشناس
پاسخ به  Maedeh
1 سال قبل

وروجک

خواننده ناشناس
خواننده ناشناس
پاسخ به  Eda
1 سال قبل

🥀🥀خواهش خواهششش

Niki
Niki
پاسخ به  آدلن
1 سال قبل

منم به عنوان خواننده نظرم دادم
بعدشم شما وقتی نظرت میدی ، نباید انتظار داشته باشی همه باهات موافق باشن
#لطفا از خواب بچگی بیدارشو😏
۱.درمورد بارداری مائده ، دست آدم نیست که هر وقت دلش بخواد باردار بشه ! بلکه بارداری یکسری فاکتور ها و شرایطی داره که اگر مهیا بشه ، خانم باردار میشه ! بعضی وقت ها با یک بار تلاش بچه دار میشی و بعضی وقت ها بیشتر !
۲. درمورد طلاق علی و زهره ، این تقصیر علی که دیر اقدام کرد ، فرایند طلاقم خیلی زود تموم نمیشه و بلکه خیلی هم طولانی هست مثلا اگر دو نفر توافقی از هم جدا بشن ، کلی جلسه ی دادگاه و مشاوره دارن تا بالاخره از هم جدا بشن که خودش چند ماه طول میکشه!
۳. درمورد مامانش ، کدوم مامان رو دیدی که به فکر بچه اش نباشه و به فکر عروسش باشه ! مطمئن باش که مامان علی دیده که زهره و علی طلاق عاطفی گرفتن و دیده علی با مائده خیلی خوشحال هست ، قبول کرده و بعدشم پسرش اون رو رسما در عمل انجام شده قرار داده و دختر مردم رو به عقد خودش در آورده! در آخر مجبور قبل کنه چون آخرش مائده زن علی بود !

Niki
Niki
پاسخ به  Eda
1 سال قبل

خواهش میکنم 😍🥰

آدلن
آدلن
پاسخ به  Niki
1 سال قبل

#شما_خودت_از_خواب_بیدار_شو_بعد_نظر_بده

بعله معلومه هیچکس با انتقاد من موافق نیست چون تنها کسایی که زیر این رمان کامنت میزارن دوستای نویسنده که اگه عنم بنویسه میگن عالیه

neda
عضو
پاسخ به  Eda
1 سال قبل

انتقاد پذیر باش فرزندم 😂 😂 😂
تازه بعضیا فحشم میدن 😂🤣

✞ΛƬΣПΛ✞
پاسخ به  آدلن
1 سال قبل

نمیدونم تو چرا میسوزی خخ

Aneyeta
Aneyeta
پاسخ به  Eda
1 سال قبل

اوکی ، خواهش ولی منم اینجا اصل نمیدم بیب بازم معذرت .💚

.........Aramesh..
.........Aramesh..
1 سال قبل

ویییییی خدا حاملس😍 چقدر خوشحال شودم ادا جون یه پارت دیگه بده

آخرین ویرایش 1 سال قبل توسط .........Aramesh..
.........Aramesh..
.........Aramesh..
پاسخ به  Eda
1 سال قبل

باشه عزيزم مرسی هروقت داشتی بزار 😊

Maedeh
پاسخ به  .........Aramesh..
1 سال قبل

وایییییی حاملسس 😂 اره اره
ادا ی چندتا از اخلاقای مائده واقعی رو بنویس قشنگ شرح بده تا همشون ب غلط کردن بیوفتن

Maedeh
پاسخ به  Eda
1 سال قبل

الان تو اوج جهنمی شمااا؟😐

Maedeh
پاسخ به  Eda
1 سال قبل

گمشو جلو چشمم نباش

.........Aramesh..
.........Aramesh..
پاسخ به  Maedeh
1 سال قبل

م که میگم دیگه مائده دیگه مائده سابق نمیمونه دیگه خجالت حالیش نیست 😂

Maedeh
پاسخ به  .........Aramesh..
1 سال قبل

جررر

Maedeh
1 سال قبل

۱۳۴ دیدگاه ها
تازه‌ترین
خواننده ناشناس
خواننده ناشناس
۱ روز قبل
ℰ𝒹𝒶

نویسنده

پاسخ به Aramesh

۱۳ ساعت قبل

اونکه بعله 😌
میرم پیش شوخرم 😌 😂 😂
ولی بازم حق ندارین بیاین
.
.
‌.
بلههههههه؟؟؟

میبینیی؟اخرشم هعی نوا بگه نکن ببینم کوش اون دوتا گوش بیصاحاب😐

Maedeh
پاسخ به  Eda
1 سال قبل

اصلا فکرشم نکن

خواننده ناشناس
خواننده ناشناس
پاسخ به  Maedeh
1 سال قبل

خودش که درست توضیح نمیده تو بگو داره بازندگیش چیار میکنه؟

Maedeh
پاسخ به  خواننده ناشناس
1 سال قبل

گند میزنههههههه

خواننده ناشناس
خواننده ناشناس
پاسخ به  Maedeh
1 سال قبل

خب بگو داره چیکار میکنه
اونو که میدونم داره گند میزنه درست حرف بزن ببینم داره چیکار میکنه

Maedeh
1 سال قبل

ی محصولی هست ک نمیزارع انسان ها انقد زود بدبخت شن😐😂آخه لامصب هنوز عقد نکرده حامله شدی؟؟سذعتتتتت محمد علی

Maedeh
پاسخ به  Eda
1 سال قبل

حیف حال ندارم مگر ن ی فصل کتک داشتی پیشم

Maedeh
پاسخ به  Eda
1 سال قبل

تو همه کاره ای همه اتیشا از گور تو بلند میشه

Tamana
Tamana
پاسخ به  Maedeh
1 سال قبل

🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣نوااااا بسههههه🤣🤣🤣

Maedeh
پاسخ به  Tamana
1 سال قبل

ععی چی بگویم😂 حالا ک اینجوریه چشم

Tamana
Tamana
پاسخ به  Maedeh
1 سال قبل

😂😂😂بی بلا

Niki
Niki
1 سال قبل

هوراااااا💃🏻🕺🏻🥳
نی نی دارن😍
دستت مرسی ادایی 💋

بانو
بانو
پاسخ به  Eda
1 سال قبل

بازم پارت بده🤷🤤

بهار
بهار
پاسخ به  بانو
1 سال قبل

یک پارتدیگه غروب بده

آیوکاوا
آیوکاوا
پاسخ به  Eda
1 سال قبل

پارت بده تروخداااا

.........Aramesh..
.........Aramesh..
پاسخ به  Eda
1 سال قبل

یه پارت دیگه بده خواهشن ادا جون
وای مائده میخاد خودش به علی بگه سوپرایز شه چقدر عاشقانه 😍❤

دسته‌ها
86
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x