9 دیدگاه

رمان هم دانشگاهی جان پارت ۸۶

5
(1)

.

 

 

 

_زندگی،زندگیه سختیه..!

یه روز عاشق میشی..یه روز فارغ

اما من از عشق تو یه روزم فارغ نشدم آریا‌..

یه روز میخندی یه روز گریه میکنی‌.

اما من تمام روزایی که عاشق تو بودم گریه کردم آریا‌‌..

یه روز قهقهه میزنی و روز دیگری زار میزنی

اما من فقط زار زدم آریا..فقط زار

یه روز دست روی زانوهات میزنی و بلند میشی از سرجات

اما من فقط زانو زدم آریا..

زانو زدم اما کسی دلش برام نسوخت

ضجه زدم اما به چشم کسی نیومد

ناز پرورده بودم اما بیش از هرکسی دلتنگ بودم

زندگی خوبی داشتم اما فقط تا وقتی که تو رو ندیده بودم

بعد از اینکه تو رو دیدم زندگیم به باد فنا رفت

شب و روز نداشتم

اصلا شب و روز چی بود؟

زندگی چی بود؟

خواب چی بود؟

هیچی به جز تو به چشمم نمیومد

میخندیدماا اما تا قبل از اینکه تو رو دست تو دست یکی دیگه ببینم..حس میکردم عاشق شدم..عاشق شدم و دلمو دادم بهت خدا هم کمکم می‌کنه بهت میرسم

چه شبایی که با رویای کنار تو بودن خوابیدم

اون روزی که کنار اون زنه نشسته بودی و میخندیدی و دستاشو گرم میفشردی زندگیم رنگ دیگه ای گرفت

تیره و تار شد

میخواستم فراموشت کنم آریا

اما دوست داشتن زورکی نیست

دوست نداشتن هم زورکی نیست

من تمام زورمو برای فراموش کردن تو زده بودم

تمام سعیم بر این بود که تو برام تموم شی

اما دوباره دیدمت

دوباره زندگیم خراب شد آریا..

یه روز اومدی و به زندگیم جون دادی

یه روزم رفتی و جون از زندگیم گرفتی

جون من دست توعه آریا

دست تو..!

تو اگه بری جون منم میبری..

باید منم‌ با خودت ببری

گور بابای خیانت

گور بابای سنگ دلی

تو فقط خوب شو من همه چیزو درست میکنم آریا..

تو اگه از روی این تخت پا نشی

زندگی منم همراه خودت میکشونی روی همین تختا

تو که اینو نمیخوای آریا میخوای؟

در به در میگردم تا برات قلب پیدا کنم

پیدا نشد قلب خودمو میدم

قلب می‌خوام چیکار وقتی تو رو تختی؟

کمکم کن آریا..الان بیش از هر چیزی به کمک تو نیاز دارم

دستشو بالا آوردم و بوسیدم و از سر جام بلند شدم و به سمت در رفتم

آخرین نگاهمو بهش انداختم و درو باز کردم و بیرون رفتم

بیرون رفتنم همانا و کشیده شدنم توی بغل مهیار همانا..

+ چرا چیزی نگفتی دختر؟

چرا نگفتی عاشق یکی دیگه ای؟

چرا انقد زجر کشیدی و کسی رو خبر دار نکردی؟

ها؟

تو چیکار کردی با خودت دلوین؟

تو با خواهر خندون من چیکار کردی؟

گریه میکرد؟

مهیار..داداش من گریه میکرد؟

دستامو دور گردنش انداختم

با تمام وجودم عطر تنشو استشمام کردم

_ من خوبم داداشی..خوبم..

دستمو از روی گردنش برداشتم و از بغلش بیرون اومدم

چشمم به علی خورد.‌.

بمیرم براش..

دلم بیش از حد میسوخت

حال بدی داشتم

بی توجه به صدای مامان و بابا کنار علی رفتم..

رو به رویش وایسادم

سرش را پایین انداخته بود و نگاهم نمیکرد..

بغضم ترکید

پریدم و بغلش کردم

پسر عمویم بود..مثل مهیار بود..!

شکه شد

اما دستانش را روی شانه ام گذاشت و محکم فشرد

گریه اجازه ی حرف زدن بهم نمیداد

_ منو ببخش علی..تو رو خدا منو ببخش..

من در حقت بدی کردم..

خیلی بدی کردم نه؟

ازم دلگیر نباش علی..خودمم پشیمونم

دستشو روی شنل لباسم گذاشت و به حرف آمد

+ گریه نکن دلوین..گریه نکن قربونت برم

چیزی نشده

یه عقد ساده بوده که بهم خورده

خوب کردی دلوین..کارت خیلی خوب بود

احساس کرده بودم منو به عنوان همسر قبول نداری..

میخواستم عقدو بهم بزنم

اما از ترس آبروی تو اینکارو نکردم

کارن که انجامش داد خدارو هزار مرتبه شکر کردم

شکر کردم بخاطر اینکه نمی‌خواستم زندگیتو بدون دوست داشتن شروع کنی

من تو رو دوست داشتم دلوین

اما دوست داشتن یه طرفه نمیشه

از بغلش بیرون اومدم

لبخندی به رویش زدم

چقدر مرد بود و من نمیدونستم..

چقدر همه درک و شعور داشتن و من نمی دونستم حتی پدر مادر علی هم اومده بودن

نه پدر علی سرد بود باهام نه مادرش

خداروشکر کردم از اینهمه کمکی که بهم میکرد

آخرین بغلی که نیاز داشتم بغل مادرم بود

به سمتش رفتم و محکم بغلش کردم

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 1

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
c87425f0 578c 11ee 906a d94ab818b1a3 scaled

دانلود رمان به سلامتی یک شکوفه زیر تگرگ به صورت pdf کامل از مهدیه افشار 3.7 (3)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   سرمه آقاخانی دختری که بعد از ورشکستگی پدرش با تمام توان برای بالا کشیدن دوباره‌ی خانواده‌اش تلاش می‌کنه. با پیشنهاد وسوسه‌انگیزی از طرف یک شرکت، نمی‌تونه مقاومت کنه و بعد متوجه می‌شه تو دردسر بدی افتاده… میراث قجری مرد خوشتیپی که حواس هر زنی رو…
aks darya baraye porofail 30 scaled

دانلود رمان یمنا به صورت pdf از صاحبه پور رمضانعلی 2.6 (5)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:     چشم‌ها دنیای عجیبی دارند، هزاران ورق را سیاه کن و هیچ… خیره شو به چشم‌هایش و تمام… حرف می‌زنند، بی‌صدا، بی‌فریاد، بی‌قلم… ولی خوانا… این خواندن هم قلب های مبتلا به هم می خواهد… من از ابتلا به تو و خواندن چشم‌هایت گذشته‌ام… حافظم تو را……
aks gol v manzare ziba baraye porofail 43

دانلود رمان بانوی رنگی به صورت pdf کامل از شیوا اسفندی 3.7 (3)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:   شایلی احتشام، جاسوس سازمانی مستقلِ که ماموریت داره خودش و به دوقلوهای شمس نزدیک کنه. اون سال ها به همراه برادرش برای این ماموریت زحمت کشیده ولی درست زمانی که دستور نزدیک شدنش، و شروع فاز دوم مأموریتش صادر میشه، جسد برادرش و کنار رودخونه فشم…
55e607e0 508d 11ee b989 cd1c8151a3cd scaled

دانلود رمان سس خردل به صورت pdf کامل از فاطمه مهراد 3.7 (3)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:     ناز دختر فقیری که برای اینکه خرجش رو در بیاره توی ساندویچی کوچیکی کار میکنه . روزی از روزا ، این‌ دختر سر به هوا به یه بوکسور معروف ، امیرحافظ زند که هزاران کشته مرده داره ، ساندویچ پر از سس خردل تعارف میکنه…
porofayl 1402 04 2

دانلود رمان آرامش پنهان به صورت pdf کامل از سمیرا امیریان 3.5 (6)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:       دلارا دختری است که خانواده خود را سال ها پیش از دست داده است و به تنهایی زندگی می گذراند. روزی آگهی استخدام نیرو برای یک شرکت مهندسی کامپیوتر را در اینستا مشاهده می کند و برای مصاحبه پا به این شرکت می گذارد…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

9 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
سپیده و قاسم
سپیده و قاسم
1 سال قبل

چقدر علی خوبه
خدایا من خیلی علی روفوش دادم منو ببخش😂💔

هیشکی
هیشکی
1 سال قبل

می تونست خیلی زیبا تر تموم بشه طوری که علی هم خوشحال باشه من بهش فکر کرده بودم اما امیدوارم اخر رمان مثل این پارت نباشه ولی احساس می کنم در کل رمانش بیشتر ضعف دختر خانم ها رو نشون میداد
فقط و فقط گریه!
این تعریف واقعیه یک دختر نیست…

سپیده و قاسم
سپیده و قاسم
پاسخ به  هیشکی
1 سال قبل

ضعف کجا بود..تو رمان دلارای رو خوندی همش داره دخترا رو کوچیک میکنه

Mohii
Mohii
1 سال قبل

واقعا تو واقعیت اینجوری درک کردننن:)

mahsa
1 سال قبل

چه الکی

بی نام
بی نام
1 سال قبل

این مال تو رمان ها و تو فیلم هاست فقط🤣🤣

ثنا
ثنا
1 سال قبل

این همه با شعوریییی محال وتقعا محاللل عالییی بود مرسیی

برف
برف
1 سال قبل

الان واکنش همه شخصیتای داستان:دلوین مظلوم! چقدر زجر کشید
سر اعتراف دلوین فکر میکردم الانه که علی داد و بیداد راه بندازه درواقع میتونست،حق داشت اینکارو کنه ولی چقدر مرد بود…..

Maede.F
Maede.F
1 سال قبل

هعی ، قشنگ بود🥺❤️

دسته‌ها

9
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x