15 دیدگاه

رمان چشمانی غرق در عسل پارت۲

1.5
(2)

چشمانے غرق בر عسل🧡

(کارن)

جانان غرق خواب بود….

صورت سفید…چشای عسلی….

گونه های سرخ و لباس قرمز….

بچه سن میزد…ولی خیلی زیبا بود….

خیلی زیاد…..برای بار هزارم به خودم لعنت فرستادم…که برای چی دیشب اون بلا رو سرش آوردم….

اون که تغصیری نداشت…قاتل اصلان..

کس دیگه ای بود…پدرش…

اصلان دوماد این خانواده بود..

یک شب که قرار بود من با دختری که دوستش داشتم ازدواج کنم….این اتفاق افتاد

سر سفره عقد بودیم….

قرار بود…ستایش بله رو بده که….

صدای داد یکی بلند شد….

هراسون داخل شد….

با لکنت گفت….اصلان خان رو کشتن…..

گفت می‌دونه کی کشتش

دیدتش….گفت منوچهر محمدیه

یکی از اهالی این روستا…

عقد من بهم خورد…و جای پارچه. سفید….کل عمارت رو پارچه سیاه پوشوند.دیشب تحت تاثیر حرفای عمه ملوک قرار گرفتم….

چشامو محکم فشار دادم و دستامو مشت کردم..

تقصیر خودشم بود…چون وقتی آوردنش عمارت خیلی زبون درازی کرد….و باعث شد…کنترل خودمو از دست بدم…

با صدای اخش روی تخت نیم خیز شدم ….و صداش زدم…

+جانان…جانان؟

_ابا…

چشاشو باز کرد…و با دیدن من تو چشاش اشک جمع شد….

_ا…ب

بلند شدم …و سمت میز رفتم…و با یه لیوان آب برگشتم سمتش…کمکش کردم آب رو بخوره…

+خوبی؟

قطره ی شفافی روی گونش نشست….

+پووووف…بلند شو….

_برای چی؟

+گفتم بلند شو

آروم از رو تخت بلند شه که صورتش کمی قرمز شد..و ناله ای کرد…

نگران سمتش رفتم….

+خوبی؟

_نه زیر دلم خیلی درد می‌کنه….

+ای بابا…

دستمو انداختم زیر زانوش و توی بغلم گرفتمش…..

_وای ارباب زاده الان میوفتم

+نترس سنگین نیستی….

آروم در حموم رو باز کردم….

و وارد شدم….همون‌طور که جانان تو بغلم بود…

وانو پر از آب کردم….و گذاشتمش داخل آب….

با دیدن بدن سفیدش چند تا نفس عمیق کشیدم….

و وانو پر از کف کردم

میدونم از دلش نمیشد در آورد…ولی یکم مهربونی….به جایی بر نمی خورد میخورد؟

بغل وان نشستم…و شامپو رو روی سرش ریختم که چند تا قطرش روی بدنش ریخت….

لرزید

+سرد بود؟

_اوهوم…ارب…اب زاده صبر کنید خودم می..

دستشو گذاشت روی سرش…که زدم پشت دستش…

+نوچ خودم میخام بشورم….

شروع کردم به کفی کردن سرش…..

موهای نرمی داشت….

بلند و نرم..درسته شستنش مشکل بود…ولی با حوصله شروع کردم…به شستن موهاش….

(جانان)

بند حوله تن پوش رو بستم و رفتم بیرون…

جلوی در داشت با یکی حرف میزد…

بعد از چند دقیقه سینی رو گرفت و آورد داخل…

گذاشتش روی تخت و گفت

+بیا صبحانه هم رسید…

ابروهام پرید بالا…

ازش نمی‌ترسیدم چون اصلا الان ترسناک نبود

ولی کافی بود اعصبی بشه….

این اونه؟یا یه داداش دوقلو داره…؟چه خبره؟

+پس چرا وایسادی اونجا بیا بشین دیگه….

آروم نشستم روی تخت…

+خب چی میخوری؟

به محتویاتی که داخل سینی بود نگاه کردم

_کره عسل رو ترجیح میدم…

+نوچ…اول کاچی

کاسه رو داد دستم..که بوش کردم و سرمو کشیدم عقب…

_نه…

تخص شده بودم…

کاسه رو ازم گرفت…

+مگه دست خودته…

باز کن دهنتو

به زور دهنمو باز کردم….

خیلی جلوی خودمو گرفته بودم چیزی نگم…

_ایییییییی

+چته؟

_بدمزس توروخدا ارباب زاده بیخیال شید….

من حالت تهوع گرفتم‌‌….

+نخیر….

به زورررر کل اون کاچی رو ریخت تو حولقومم

بعدشم دستش رفت سمت…سیخ جیگر

_وای نه!….

خنده ای کرد و گفت

+ی جوری میگی وای نه…انگار گفتم سوسک بخوری!

زار زدم و گفتم

_جیگر نه!

+بگیر..

چنگالو از دستش گرفتم….و گذاشتم دهنم

صورتم مچاله شد….

کاملا جم شد…

_ای خدااااا

خواست دومین جیگر رو بده…که گفتم

_نه این دفعه رو شرمندم

+جانان؟

با ترس گفتم

_ب..له؟

+باز کن دهنتو

خیلی جدی بود….

با بغض دهنمو باز کردم…و جیگر رو خوردم

احساس میکردم دارن کرم میریزن تو معدم…

چهار تا سیخ رو به خوردم داد..

دستش خواست سمت پنجمی بره

خودمو انداختم روی تخت….

_دیگه نمیخورم ترکیدم بابا

 

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 1.5 / 5. شمارش آرا 2

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG ۲۰۲۳۱۱۲۱ ۱۵۳۱۴۲

دانلود رمان کوچه عطرآگین خیالت به صورت pdf کامل از رویا احمدیان 5 (2)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان : صورتش غرقِ عرق شده و نفسهای دخترک که به لاله‌ی گوشش می‌خورد، موجب شد با ترس لب بزند. – برگشتی! دستهای یخ زده و کوچکِ آیه گردن خاویر را گرفت. از گردنِ مرد خودش را آویزانش کرد. – برگشتم… برگشتم چون دلم برات تنگ…
رمان شولای برفی به صورت pdf کامل از لیلا مرادی

رمان شولای برفی به صورت pdf کامل از لیلا مرادی 4 (8)

7 دیدگاه
خلاصه رمان شولای برفی : سرد شد، شبیه به جسم یخ زده‌‌ که وسط چله‌ی زمستان هیچ آتشی گرمش نمی‌کرد. رفتن آن مرد مثل آخرین برگ پاییزی بود که از درخت جدا شد و او را و عریان در میان باد و بوران فصل خزان تنها گذاشت. شولای برفی، روایت‌گر…
IMG ۲۰۲۴۰۴۱۲ ۱۰۴۱۲۰

دانلود رمان دستان به صورت pdf کامل از فرشته تات شهدوست 3.7 (3)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   دستان سپه سالار آرایشگر جوانی است که اهل محل از روی اعتبار و خوشنامی پدر بزرگش او را نوه حاجی صدا میزنند دستان طی اتفاقاتی عاشق جانا، خواهرزاده ی بزرگترین دشمنش میشود چشم روی آبروی خود میبندد و جوانمردانه به پای عشق و احساسش می…
aks gol v manzare ziba baraye porofail 33

دانلود رمان نا همتا به صورت pdf کامل از شقایق الف 5 (2)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:         در مورد دختری هست که تنهایی جنگیده تا از پس زندگی بربیاد. جنگیده و مستقل شده و زمانی که حس می‌کرد خوشبخت‌ترین آدم دنیاست با ورود یه شی عجیب مسیر زندگی‌اش تغییر می‌کنه .. وارد دنیایی می‌شه که مثالش رو فقط تو خواب…
IMG 20240405 130734 345

دانلود رمان سراب من به صورت pdf کامل از فرناز احمدلی 4.7 (9)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: عماد بوکسور معروف ، خشن و آزادی که به هیچی بند نیست با وجود چهل میلیون فالوور و میلیون ها دلار ثروت همیشه عصبی و ناارومِ….. بخاطر گذشته عجیبی که داشته خشونت وجودش غیرقابل کنترله انقد عصبی و خشن که همه مدیر…
149260 799

دانلود رمان سالوادور به صورت pdf کامل از مارال میم 5 (2)

1 دیدگاه
  خلاصه رمان:     خسته از تداوم مرور از دست داده هایم، در تال طم وهم انگیز روزگار، در بازی های عجیب زندگی و مابین اتفاقاتی که بر سرم آوار شدند، می جنگم! در برابر روزگاری که مهره هایش را بی رحمانه علیه ام چید… از سختی هایش جوانه…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

15 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Elham
Elham
1 سال قبل

میگم … رمان خیلی قشنگیه کاش بیشتر بنویسی، بعد میشه یکی بگه خونبس چیه ؟

آخرین ویرایش 1 سال قبل توسط Elham
sanaz
sanaz
1 سال قبل

کم بود نویسنده جون🥺💔
ولی خدایش رمانت قشنگه هاا❤🥺

sanaz
sanaz
پاسخ به  Maedeh
1 سال قبل

باشه عزیز دلم❤💋

anisa
anisa
1 سال قبل

نوا دیوث عالیههههههههههههههههههههه

آرادین
آرادین
1 سال قبل

بین تمام رمان هایی که عضو های اصلی سایت رمان دونی نوشتن این در رده ی دوم عالیه‌.
اول(نقض قانون) نارحت نشیاااا
رمان خیلی عالیه بیشتر پارت بده🥰😍

آرادین
آرادین
پاسخ به  Maedeh
1 سال قبل

♥♥

yegane
yegane
1 سال قبل

نویسنده جون رمانت عالیه ولی لطفا بیشتر پارت بدع

yegane
yegane
پاسخ به  Maedeh
1 سال قبل

دمت گرم  💋 

Eda
Eda
عضو
1 سال قبل

واییییی
خیلی قشنگع نوااا
توروخدا بیشتر پارت بده🥺🥺🥺

دسته‌ها

15
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x