609 دیدگاه

رمان گرگها پارت ۱۵

5
(3)

۳۹)
عصر بود و بعد از دو ساعت درس خوندن بی وقفه برای امتحان فردا، سردرد گرفته بودم و رفتم توی حیاط پیش نگار جون و منیره..
یه تخت چوبی توی حیاط داشتن که روش فرش انداخته بودن و بعضی وقتا می نشستیم اونجا و چایی میخوردیم.. منیره سوهان عسلی و گز اصفهانش رو که انگار هیچ وقت از بساطشون کسر نمیشد با چایی خوش رنگ و روش گذاشت جلومون..

چقدر آرامش داشت این حیاط سبک قدیم.. خونه بازسازی شده بود و هیچ چیز قدیمی نداشت ولی سبکش با اون حوض بزرگ و مجسمه آب نمای وسطش و درختای میوه چندین ساله، قدیمی و دلنشین بود..

_کاش کامیارم از چهاردیواریش خارج میشد و میومد از این هوای آزاد استفاده میکرد و یه چایی میخورد با ما

مادرش با اینکه بالاخره دلش آروم گرفته بود که کامیار برگشته به خونه، ولی بازم حسرت یه چای خوردن توی حیاط با پسرشو داشت..
گفتم
_نگار جون نمیدونم چیکار کنم که از اونجا بکشمش بیرون
_منم دیگه خسته شدم مادر.. دلم پوسید تو این خونه از بسکه نشستم و فکر کردم که با کامیار چیکار کنم

با حرفی که زد چیزی به ذهنم رسید..
_نگار جون شما همیشه خونه این، نه؟.. منکه از وقتی اومدم ندیدم جایی برین
_کجا برم لیلی.. قبل از اون اتفاق نحس و تا وقتی خدابیامرز کیان بود مثل همه ی آدما عادی بودیم و میرفتیم بیرون، گردش، مهمونی، فک و فامیل میومدن و میرفتن.. ولی بعد از فوت کیان از دل و دماغ افتادم، بعدشم که قضیه ی کامیار شد، کلا از زندگی سیر شدیم هممون.. طفلی بچه م نتونست تاب بیاره و راهی تیمارستان شد

_نگار جون اگه ناراحت نمیشین میشه برام تعریف کنین اون حادثه چطور اتفاق افتاد.. از خود آقا کامیار که هیچوقت نمیتونم بپرسم که مبادا یادآوری بشه و حالش بازم بد بشه

زن بیچاره آهی از ته دلش کشید و گفت
_ما هم نمیدونستیم.. کامیار در وضعی نبود که بتونه تعریف کنه که چی شده.. فقط اون مردی که توی جاده کامیارو پیدا کرده بود گفته بود که شب بوده و توی جاده ی خلوت و برفی، دیده که مردی خونین و مالین افتاده کنار جاده.. رفته کمکش کنه دیده بدن پاره پاره شده یه آدم دیگه که به زور میشده تشخیص داد که زن بوده یا مرد کمی اونطرفتر روی زمینه.. سریع زنگ میزنه به پلیس و آمبولانس و میان باقیمانده جسد مهتاب بیچاره و کامیار زخمی رو میبرن

زن بیچاره آنچنان با درد جریانو تعریف میکرد و اشک از چشماش میریخت که پشیمون شدم و از خودم بدم اومد که به یادش آوردم..
دستاشو گرفتم و گفتم
_معذرت میخوام نگار جون ناراحتتون کردم، دیگه ادامه ندین

اشکاشو پاک کرد و گفت
_نه مادر مگه فراموش کردم که تو یادم بندازی، مگه سایه این اتفاق از زندگی ما کنار میره؟.. هر روز و هر شب تو ذهنمه

دلم میخواست بقیه شو هم بگه ولی نمیتونستم ازش بخوام.. تا اینکه خودش ادامه داد

_وقتی با خواهرم و شوهرش رفتیم بیمارستان و به اونا گفتن که دخترشون در اثر حمله گرگها فوت کرده، خون توی رگامون یخ بست.. گفتن که مردی که با خانم بوده بشدت زخمیه و خون زیادی ازش رفته و توی اتاق عمله.. از ناحیه پهلو بهش حمله کرده بودن و کامیارم یه کلیه شو از دست داد توی اون اتفاق.. حیوونای لعنتی خواسته بودن گلوشو هم بگیرن و کارشو تموم کنن ولی کامیار خوشبختانه همیشه نیروی بدنی زیاد و قوی داشت و مقاومت کرده مقابلشون.. ولی کتفش و پاش و پهلوشو داغون کرده بودن

دیگه خودمم نمیتونستم تحمل کنم که نگار جون ادامه بده..؛برای کامیار و اتفاقی که براشون افتاده بود دلم از درد تیر کشید..

_من و خواهرم از حال رفتیم و لابد عمرمون به دنیا بود که با اونهمه فشار عصبی درجا سکته نکردیم و وقتی به خودمون اومدیم پرسیدیم بچه چطوره.. تعجب کردن و گفتن بچه ای نبوده پیششون

دیگه با این حرف نگار جون هر سه مون گریه میکردیم.. دلم داشت میترکید.. بچه کامیارو گرگها کاملا خورده بودن و اثری ازش نبوده..
دلم میخواست تنها باشم و راحت و بلند گریه کنم..

منیره هم با گریه گفت
_فدات بشم خاتون الان قلبت میگیره بسه دیگه
_نترس منیر، خوبم، گریه کنم سبک میشم.. بزار لیلی هم بدونه حقشه بدونه چی گذشته به کامیارم

سرمو بین دستام گرفتم و تازه درک کردم که چرا کامیار همیشه سرشو فشار میاد با دستاش..
یاد و خاطره این اتفاق باعث میشد حتی بعد از گذشت پنج سال و اونهمه داروی کرختی و فراموشی، بازم به مغز آدم فشار شدیدی بیاد..

_خود کامیار وقتی بعد از دو سال حالش بهتر شده بود، دکتر محمدی بهش اصرار کرده بود که تعریف کن بزار خالی بشه درونت از اون سم مهلک.. تعریف کرده بود کل جریانو.. داشتن از مسافرت برمیگشتن و نصف شب بوده، بچه قشنگم گفته دستشویی داره و ماشینو نگه داشتن.. کامیار به مهتاب گفته تو پیاده نشو من میبرمش، ولی مهتاب گفته تو نمیتونی، لباساشو کثیف میکنه و خودش پیاده شده.. کامیار گفته با هم پیاده میشیم تاریکه، و تا خواسته یه سیگار از داشبورد برداره و روشن کنه و پیاده بشه صدای جیغ مهتابو شنیده..
سریع پیاده شده و توی تاریکی دیده سه تا گرگ به مهتاب حمله کردن و یه گرگ هم داره بچه رو میبره.. ندونسته دنبال بچه بره یا مهتابو از دست گرگا در بیاره.. عقلشو از دست داده پسر بیچاره م و حمله کرده به گرگای گرسنه و باهاشون درگیر شده.. وقتی دیده گلوی مهتاب پاره ست و دیگه مقاومتی نمیکنه و صداش درنمیاد فهمیده دیره و دویده دنبال بچه ش.. ولی فقط یه تکه گوشت بی جان توی دهن اون گرگ که دور میشده دیده و بعدشم دو تا از گرگها به خودش حمله کردن، ولی طوری با نفرت بهشون ضربه زده که فرار کردن و خودشم از شوک عصبی و خونریزی شدید بیهوش شده..
طوری غرق خون بوده که اگه اون مرد نمیدیدش خیلی زود از خونریزی زیاد از دست میرفته.. وقتی از اتاق عمل آوردنش و چند ساعت بعد به هوش اومد انقدر فریاد زد و گفت گرگها که پشت سر هم بهش آرامبخش زدن و خوابوندنش.. ولی بازم وقتی بیدار میشد خودشو به اینور و اونور میکوبید و میگفت گرگا و اسم بچه شو داد میزد.. عاشورا بود اون قسمت بیمارستان و پرستارا و همراهای بیمارا هم با ما گریه میکردن برای ضجه های کامیار..
وقتی زخماش کمی بهتر شد دکترش گفت که دیگه نمیشه بیشتر از این بهش خواب آور تزریق کرد و همش خوابوندش.. باید تحت نظر روانپزشک باشه حتما..
شبی رو که بردیمش خونه هرگز فراموش نمیکنم.. بدترین شب عمرم بود.. کامیار انقدر فریاد کشید و سرشو کوبید به دیوار که خون از سر و روش جاری بود.. با اون هیکلش نتونستیم با شوهر خواهرم و برادر مهتاب جلوشو بگیریم و مجبور شدیم زنگ بزنیم به آمبولانس و کمک بخوایم.. توی بیمارستان با دیدن وضعش منتقلش کردن به تیمارستان و زندگی جدید و دردناک پسر بیچاره م شروع شد

با حرفای نگار جون حالم بقدری بد بود که دلم میخواست منم مثل کامیار فریاد بزنم تا شاید اون توده ای که روی دلم سنگینی میکرد از بین بره..

این مرد چه دردی کشیده بود.. حق داشت که بعد از پنج سال هنوزم از حمله گرگها به مغز و فکرش بترسه و نخواد که از تیمارستان و داروهای کرخت کننده دور بشه..

با صدایی که از توی خونه اومد فهمیدیم که کامیار اومده پایین و زود به هم اشاره کردیم که اشکامونو پاک کنیم و عادی باشیم..
یکم بعد اومد توی حیاط و یه نگاهی به ما کرد و دستاشو گذاشت توی جیباش و نگاهی به باغچه و گلایی که کاشته بودیم انداخت..
مادرش نتونست چیزی بگه چون هنوز به حالت عادی برنگشته بود و احتمالا بغض داشت..
منیره صداش کرد و گفت
_بیا بشین یه چایی و گز بخور قربون قد و بالات برم

برگشت به منیره نگاهی کرد و با دودلی اومد طرف ما و نشست گوشه تخت..
انگار تردید داشت که بیاد یا نه.. طوری نشست که تقریبا پشتش به من بود..

دلم گرفت از کارش.. چرا این آدم از من خوشش نمیومد..
ولی از اینکه بالاخره اومده بود توی حیاط خوشحال بودم.. راضی بودم با من دشمن باشه ولی حالش خوب بشه..

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 3

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
c87425f0 578c 11ee 906a d94ab818b1a3 scaled

دانلود رمان به سلامتی یک شکوفه زیر تگرگ به صورت pdf کامل از مهدیه افشار 3.7 (3)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   سرمه آقاخانی دختری که بعد از ورشکستگی پدرش با تمام توان برای بالا کشیدن دوباره‌ی خانواده‌اش تلاش می‌کنه. با پیشنهاد وسوسه‌انگیزی از طرف یک شرکت، نمی‌تونه مقاومت کنه و بعد متوجه می‌شه تو دردسر بدی افتاده… میراث قجری مرد خوشتیپی که حواس هر زنی رو…
aks darya baraye porofail 30 scaled

دانلود رمان یمنا به صورت pdf از صاحبه پور رمضانعلی 3 (4)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:     چشم‌ها دنیای عجیبی دارند، هزاران ورق را سیاه کن و هیچ… خیره شو به چشم‌هایش و تمام… حرف می‌زنند، بی‌صدا، بی‌فریاد، بی‌قلم… ولی خوانا… این خواندن هم قلب های مبتلا به هم می خواهد… من از ابتلا به تو و خواندن چشم‌هایت گذشته‌ام… حافظم تو را……
aks gol v manzare ziba baraye porofail 43

دانلود رمان بانوی رنگی به صورت pdf کامل از شیوا اسفندی 5 (2)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:   شایلی احتشام، جاسوس سازمانی مستقلِ که ماموریت داره خودش و به دوقلوهای شمس نزدیک کنه. اون سال ها به همراه برادرش برای این ماموریت زحمت کشیده ولی درست زمانی که دستور نزدیک شدنش، و شروع فاز دوم مأموریتش صادر میشه، جسد برادرش و کنار رودخونه فشم…
55e607e0 508d 11ee b989 cd1c8151a3cd scaled

دانلود رمان سس خردل به صورت pdf کامل از فاطمه مهراد 5 (2)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:     ناز دختر فقیری که برای اینکه خرجش رو در بیاره توی ساندویچی کوچیکی کار میکنه . روزی از روزا ، این‌ دختر سر به هوا به یه بوکسور معروف ، امیرحافظ زند که هزاران کشته مرده داره ، ساندویچ پر از سس خردل تعارف میکنه…
porofayl 1402 04 2

دانلود رمان آرامش پنهان به صورت pdf کامل از سمیرا امیریان 4 (5)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:       دلارا دختری است که خانواده خود را سال ها پیش از دست داده است و به تنهایی زندگی می گذراند. روزی آگهی استخدام نیرو برای یک شرکت مهندسی کامپیوتر را در اینستا مشاهده می کند و برای مصاحبه پا به این شرکت می گذارد…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

609 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Atoosa
Atoosa
3 سال قبل

نویسنده جانم آیا پارت نداریم؟😄

ناشناس
ناشناس
پاسخ به  Atoosa
3 سال قبل

منم خیلی منتظرم

ناشناس
ناشناس
3 سال قبل

سلاام

Artamis
Artamis
پاسخ به  ناشناس
3 سال قبل

سلام…

ناشناس
ناشناس
پاسخ به  Artamis
3 سال قبل

خوبی؟

Artamis
Artamis
پاسخ به  ناشناس
3 سال قبل

مرسی عزیزم …

شما خوبید

Yasiii
Yasiii
پاسخ به  Artamis
3 سال قبل

یاسمین
تو یاسوجی هستی ؟؟؟

ناشناس
ناشناس
پاسخ به  Artamis
3 سال قبل

خیلی ممنون به خوبیت

Artamis
Artamis
پاسخ به  ناشناس
3 سال قبل

عزیزم یه اصل بده اشنا شیم گل جانم

ناشناس
ناشناس
پاسخ به  Artamis
3 سال قبل

رعنا ۱۵ شیراز
عزیزی❤

Atoosa_80
Atoosa_80
3 سال قبل

میگم دیشب اینجا عروسی بوده؟؟؟؟😂

Artamis
Artamis
پاسخ به  Atoosa_80
3 سال قبل

اره عروسی بوده …..

Mory
Mory
پاسخ به  Artamis
3 سال قبل

سلام نسی خوبی؟؟؟
خوش گذشت

Artamis
Artamis
پاسخ به  Mory
3 سال قبل

سلام گلم ……

خوبم …

تو خوبی ..

چی خوش گذشت…

Mory
Mory
پاسخ به  Artamis
3 سال قبل

عروسی رو میگم

ناشناس
ناشناس
پاسخ به  Atoosa_80
3 سال قبل

عروسی کی؟

Artamis
Artamis
پاسخ به  ناشناس
3 سال قبل

من …

ناشناس
ناشناس
پاسخ به  Artamis
3 سال قبل

آهاااااااا
چه خوب

Artamis
Artamis
پاسخ به  ناشناس
3 سال قبل

اره …

شوهرم ماراله …

یعنی اسمش ماری هست …

دورگه هست یه رگ ایرانی یه رگ اماراتی ‌…

پزشکی مغز واعصاب میخونه ….

داخل کار جواهراتم هست

ناشناس
ناشناس
پاسخ به  Artamis
3 سال قبل

خیلیم خوب به سلامتی

Artamis
Artamis
پاسخ به  ناشناس
3 سال قبل

سلامت باشی..

Dorsa
Dorsa
3 سال قبل

اینجا از ۶۰۰ رد کرده برین زندگی شیرین و مبهم من پارت ۲۲

pouryaaaaaa
pouryaaaaaa
پاسخ به  Dorsa
3 سال قبل

بگو بقران

Dorsa
Dorsa
پاسخ به  pouryaaaaaa
3 سال قبل

😜😝 به خودا

pouryaaaaaa
pouryaaaaaa
پاسخ به  Dorsa
3 سال قبل

خودا نمیگن میگن خدا

Dorsa
Dorsa
پاسخ به  pouryaaaaaa
3 سال قبل

چشم اقای معلم پوریا امروز غمت برا چیه؟؟؟؟

pouryaaaaaa
pouryaaaaaa
پاسخ به  Dorsa
3 سال قبل

غم ندارم خستمه.

Dorsa
Dorsa
پاسخ به  pouryaaaaaa
3 سال قبل

برو بخواب به چشمات استراحت بده

pouryaaaaaa
pouryaaaaaa
پاسخ به  Dorsa
3 سال قبل

وللش

Atoosa_80
Atoosa_80
3 سال قبل

گلناز از بچه ها دیگه با کیا در ارتباطی؟؟؟؟؟

Go1naz
Go1naz
پاسخ به  Atoosa_80
3 سال قبل

Just یاسی
ولی اگ بخوای از یاسی احوال بقیه رو میپرسم😎

Atoosa_80
Atoosa_80
پاسخ به  Go1naz
3 سال قبل

ممنون عزیزم!🌹🌹🌹

Go1naz
Go1naz
پاسخ به  Atoosa_80
3 سال قبل

خواهش میکنم دوست عزیز🤗

Go1naz
Go1naz
3 سال قبل

پوریا😐🤐
قبلا یه سلامی میکردی🤦‍♀️😉

pouryaaaaaa
pouryaaaaaa
پاسخ به  Go1naz
3 سال قبل

سلام.
حس و حال ندارم.
نمیبینی چقدر کم حرف شدم.

Go1naz
Go1naz
پاسخ به  pouryaaaaaa
3 سال قبل

ای بابا شاعریتو دیده بودم کم حرفیتو نه
آدم نمیره همه چی میبینه
جمع کن خودتو بچه واسه من فاز برداشته🤦‍♀️

pouryaaaaaa
pouryaaaaaa
پاسخ به  Go1naz
3 سال قبل

خستمه فاز چیه.
جمعه بیا اسفالتت میکنم.

Go1naz
Go1naz
پاسخ به  pouryaaaaaa
3 سال قبل

تو؟منو آسفالت میکنی؟توهم فانتزی زدی؟بابا خسته چرا هیجان بالاس
ال کلاسیکو رو دیدی🤩امشب رئال و مونشن گلادباخِ😎

pouryaaaaaa
pouryaaaaaa
پاسخ به  Go1naz
3 سال قبل

من چی میگم تو چی میگی.
هیچی وللش.
شاید نگاه کردم.

Go1naz
Go1naz
پاسخ به  pouryaaaaaa
3 سال قبل

من میگم اون چیزی ک میگی و وللش🤦‍♀️
زندگی زیباست
بیخیال غم و غصه😎🤙🏻

pouryaaaaaa
pouryaaaaaa
پاسخ به  Go1naz
3 سال قبل

اره بیقیال غم.

Atoosa_80
Atoosa_80
3 سال قبل

به شهاب خان!!!!
سلام جناب!
خوبی؟!؟!
باجناق؟؟؟
ینی داره شوهر میکنه؟؟؟😂😂

Shahab
Shahab
پاسخ به  Atoosa_80
3 سال قبل

سلام
خوبم
تو خوبی؟
اخرین بار گفت تو فکر باجناق برا منه

Atoosa_80
Atoosa_80
پاسخ به  Shahab
3 سال قبل

مرسی منم خوبم!
موفق باشه😂😂😂
میگم خبری از خانومت نداری!؟؟!؟

Shahab
Shahab
پاسخ به  Atoosa_80
3 سال قبل

ایلین داره درس میخونه خانوم دکترشه😉
اون وسطا شیطونی هم می کنه از درس در میره

Atoosa_80
Atoosa_80
پاسخ به  Shahab
3 سال قبل

انشالله ‌ک ب آرزوش برسه!!
موفق باشه!
شیطونیاش ک خیلی خوبه!!😁

Artamis
Artamis
پاسخ به  Atoosa_80
3 سال قبل

اتوسااااااااااااااااا…..

Atoosa_80
Atoosa_80
پاسخ به  Artamis
3 سال قبل

جاااااااااااانم؟؟؟؟

Maede
Maede
3 سال قبل

پوری یادته اون شب داشتی بهم میگفتی قهرم هی من میگفتم نه بعد یهو دیگه جواب ندادم!؟
ادمین برای سایت ورود گذاشت نشد بیام😕😕😂
خواستم یه وخ ناراحت نباشی

pouryaaaaaa
pouryaaaaaa
پاسخ به  Maede
3 سال قبل

نه بابا راحت باش.
فدا سرت

Maede
Maede
پاسخ به  pouryaaaaaa
3 سال قبل

اوخی!
چه مهربون شدن بعضیا😂😂😂

pouryaaaaaa
pouryaaaaaa
پاسخ به  Maede
3 سال قبل

حال ندارم.
جمعه میام سایت اسفالتتون میکنم.

Maede
Maede
پاسخ به  pouryaaaaaa
3 سال قبل

چرااااا؟
چیشده؟
😕😕😕

pouryaaaaaa
pouryaaaaaa
پاسخ به  Maede
3 سال قبل

خستمه.

Go1naz
Go1naz
3 سال قبل

سلام بچه ها🖐🏻😎
مائده تولدت پیشاپیش مبارک ایشالا ۱۰۰۰ساله شی💙💙💙💙😎

Nikan
Nikan
پاسخ به  Go1naz
3 سال قبل

سلامم گلی جاااانم
خوبی؟؟؟

Go1naz
Go1naz
پاسخ به  Nikan
3 سال قبل

سلام نیکا خوبم خداروشکر تو چطوری؟🤩

Nikan
Nikan
پاسخ به  Go1naz
3 سال قبل

منم خوبم شکر
چه خبرا؟؟؟؟

Maede
Maede
پاسخ به  Go1naz
3 سال قبل

مرسیییییی گلی جوونم💙💙💙💙💙😍😃

Go1naz
Go1naz
پاسخ به  Maede
3 سال قبل

فدات😎🖐🏻💙💙💙💙⭐⭐

Maede
Maede
پاسخ به  Go1naz
3 سال قبل

نشی که تاجیم💙💙💙💙

Go1naz
Go1naz
پاسخ به  Maede
3 سال قبل

عشقی🤩💙💙💙💙

Go1naz
Go1naz
پاسخ به  Go1naz
3 سال قبل

سلام مهرناز🤩🖐🏻
خوبم به مبلا قسم😎🖐🏻🤣🤣

Mory
Mory
پاسخ به  Go1naz
3 سال قبل

علیک سلام
خوبی

Go1naz
Go1naz
پاسخ به  Mory
3 سال قبل

اگ با منی که خوبم من🖐🏻😎تو خوبی؟🧐

Atoosa_80
Atoosa_80
3 سال قبل

پوریا؟؟؟😐😐😐😐

pouryaaaaaa
pouryaaaaaa
پاسخ به  Atoosa_80
3 سال قبل

بله

Atoosa_80
Atoosa_80
پاسخ به  pouryaaaaaa
3 سال قبل

عجباااااا😐😐😐😐

pouryaaaaaa
pouryaaaaaa
پاسخ به  Atoosa_80
3 سال قبل

چرا؟؟

Atoosa_80
Atoosa_80
پاسخ به  pouryaaaaaa
3 سال قبل

تو چطور میتونی هم اونور باشی هم اینور؟؟؟؟😐😐😐😐

pouryaaaaaa
pouryaaaaaa
پاسخ به  Atoosa_80
3 سال قبل

راحته.
دوتا صفحه بازه.
در جیک ثانیه عوض میکنم.

pouryaaaaaa
pouryaaaaaa
پاسخ به  Atoosa_80
3 سال قبل

گرفتی؟؟

Atoosa_80
Atoosa_80
پاسخ به  pouryaaaaaa
3 سال قبل

فتبارک الله!
احسنت برتو!
یس یس گرفتم!
موفق باشی فرزندم!😂

pouryaaaaaa
pouryaaaaaa
پاسخ به  Atoosa_80
3 سال قبل

ممنون

Maede
Maede
پاسخ به  Atoosa_80
3 سال قبل

مگه کجایین شما؟

Atoosa_80
Atoosa_80
3 سال قبل

زهرا چی؟؟؟
مامان آریا؟؟؟؟؟؟

Atoosa_80
Atoosa_80
3 سال قبل

الناز چی؟؟؟
میدونین کجاس؟!؟!
الناااااازززز؟؟؟؟؟

(:
(:
پاسخ به  Atoosa_80
3 سال قبل

درست میبینم این آتوسا خوشگل خودمه چطوری جیگر

Atoosa_80
Atoosa_80
3 سال قبل

سلام!
بچه ها یاسی هست؟!؟!؟
اگه کسی خبری ازش داره بم بگه لطفا

Go1naz
Go1naz
پاسخ به  Atoosa_80
3 سال قبل

سلام من از یاسی خبر دارم خوبه و مشغول کلاس و درس و ایناست

Atoosa_80
Atoosa_80
پاسخ به  Go1naz
3 سال قبل

تو تل ؟؟؟؟؟؟

Go1naz
Go1naz
پاسخ به  Atoosa_80
3 سال قبل

آره تل😁

Shahab
Shahab
پاسخ به  Atoosa_80
3 سال قبل

داره برا من باجناق پیدا می کنه

Mory
Mory
3 سال قبل

سلام سلام
اونی ک براش رگ میزدید جون میدادین 😂😂
اومد به به
خوبین دوستان

Mory
Mory
پاسخ به  Mory
3 سال قبل

خیلی خفن مهری نمیشه ولش کرد
😀😀خوبی مهری جووون

Mory
Mory
پاسخ به  Mory
3 سال قبل

اگه امروز کارای خونه رو حذفش کنی
عالیم
😁😁😁

Nikan
Nikan
پاسخ به  Mory
3 سال قبل

سلا هانی جااان
هانی عشقم من یه بار بزنم بیخیال شی😂😂😂

Mory
Mory
پاسخ به  Nikan
3 سال قبل

سلام نیکایی خوبی؟؟؟
نه تونه اونی ک میخوامش نمیزنه
توام نزن 😁😅

Maede
Maede
پاسخ به  Mory
3 سال قبل

اووفففففف😂😂😂💙

Nikan
Nikan
پاسخ به  Mory
3 سال قبل

هانی میخوای من رگشو بزنم 😂😂

Mory
Mory
پاسخ به  Nikan
3 سال قبل

نه الان از دل درد میمیره

Maede
Maede
3 سال قبل

بچه هااااا!
یه خبر خوب دارم براتون!
فردا تولدمه😁💃💃💃💃💃💃😂

pouryaaaaaa
pouryaaaaaa
پاسخ به  Maede
3 سال قبل

مبارک باشه

Maede
Maede
پاسخ به  pouryaaaaaa
3 سال قبل

مرسی پوریا!
مبارک توهم باشه😁💃

pouryaaaaaa
pouryaaaaaa
پاسخ به  Maede
3 سال قبل

خخخخخخ.
خواهش.

Nikan
Nikan
پاسخ به  Maede
3 سال قبل

ایی جونن
تولدتتت مبارک خوشگلممم

Maede
Maede
پاسخ به  Nikan
3 سال قبل

مرسی عشقم!
ایشالا تولد خودت😂😂😂😂💙💙💙💙💙

Nikan
Nikan
پاسخ به  Maede
3 سال قبل

اوووو کو تا تولد من
فعلا تولد تو مبارک🥰😘😘

Mory
Mory
پاسخ به  Maede
3 سال قبل

مبارکه مبارکه
💃💃💃

Maede
Maede
پاسخ به  Mory
3 سال قبل

جون جون!
هانی جون😂💃💃💃💃💃💃💃💃

Maede
Maede
پاسخ به  Maede
3 سال قبل

مرسی مهری جوووووونم💙💙💙💙💙💙

زهرا
زهرا
3 سال قبل

سلام امروز پارت داریم؟…

Nikan
Nikan
3 سال قبل

اهالی
داشم اهنگ گوش میدادم دوتاشو من خیلی دوس دارم گفتم که به شماهم بگم شاید دوس داشتین
یکیش پوبون قرمز
با یونا یعنی میشه
😉😘

Maede
Maede
3 سال قبل

سلام!
خوبید؟
شهاب عکست و دیدم فک کردم مومویی!😑😂
فک کنم فکرم زیاد درگیر موموئه😕😂

Shahab
Shahab
پاسخ به  Maede
3 سال قبل

چرا هرکی منو یه جور میبینه😐
یکی کنت می بینه
یکی مومو
یکی مو فرفری

fatemehg-h
fatemehg-h
پاسخ به  Shahab
3 سال قبل

چون قیافت به اصطلاح چوله س خخخخخخخخ

Nikan
Nikan
پاسخ به  fatemehg-h
3 سال قبل

ِ😂😂😂شهاب داداش اشکال ناده غصه نخور چشاشون ایراد داره
سلاااام یگانههه مادر خودمممم خوبی عشقم؟؟؟؟؟

Shahab
Shahab
پاسخ به  Nikan
3 سال قبل

قطا ایراد از چشاشونه😂

Nikan
Nikan
پاسخ به  Shahab
3 سال قبل

شک نکنن اگه ایراد از تو بود همه یه جور میدیدین😂😂
بچه به این کیوتی😒😂😂

Shahab
Shahab
پاسخ به  fatemehg-h
3 سال قبل

قیافه خودت خیلی خوبه😒😒

Maede
Maede
پاسخ به  Shahab
3 سال قبل

خخخ
من که الان ذهنم در گیر موموئه شاید از اونه!😂
چون کلا تم عکست سیاهه برا همین ذهنمون میره طرف چیزای ترسناک!

Shahab
Shahab
پاسخ به  Maede
3 سال قبل

👻👻
😂😂

Nikan
Nikan
پاسخ به  Shahab
3 سال قبل

نیگا شبحشم کیوته😂😂

Shahab
Shahab
پاسخ به  Shahab
3 سال قبل

ومپایر رو که خودم میدونم😎😎
نه تو حرف بد به من نمیزنی

Nikan
Nikan
پاسخ به  Shahab
3 سال قبل

اون کنت دراکولا که مهری خدایی عجب چیزی بود نامرد😍😂😂😂😂😂

Asall
Asall
3 سال قبل

پوووورررییی

pouryaaaaaa
pouryaaaaaa
پاسخ به  Asall
3 سال قبل

جوووووونم

Asall
Asall
پاسخ به  pouryaaaaaa
3 سال قبل

مرسی داداشی

pouryaaaaaa
pouryaaaaaa
پاسخ به  Asall
3 سال قبل

خواهش قربونت

Asall
Asall
پاسخ به  pouryaaaaaa
3 سال قبل

میدونی خوبی این که شدی تایید کننده چیه میتونم هر حرفی رو که دلم می خواد بهت بزنم پورررییی خودمون دوتایی بفهمیم

pouryaaaaaa
pouryaaaaaa
پاسخ به  Asall
3 سال قبل

یس

Asall
Asall
پاسخ به  pouryaaaaaa
3 سال قبل

پوووورررررریییی داداش من برم می خوام اماده بشم برم زاهدان فدات بشم فعلاااا بای عزیز دل

حالا شهابک هم اومد یا هر که هرچی گفت هر وقت اومدم بهم بگو عزیز

pouryaaaaaa
pouryaaaaaa
پاسخ به  Asall
3 سال قبل

چشم.
سلامت باشی گلم خدافس

pouryaaaaaa
pouryaaaaaa
پاسخ به  Asall
3 سال قبل

اره عسلی واسه ما برعکس

Asall
Asall
پاسخ به  pouryaaaaaa
3 سال قبل

اره واقعاااا بر عکس هست ولی خیلی خوش حالم که تو رو پیدا کردم داداشی واقعااا حس میکنم داداشم کناره
فقط این جا خودمون دوتایی هستیم پس قدر همو بدونیم

pouryaaaaaa
pouryaaaaaa
پاسخ به  Asall
3 سال قبل

ساچ اِ واو!!
یس خودمو خودت

سایه
سایه
3 سال قبل

مهرناز من مامان بابام تفاهم ندارن اصلاااااان😂
ینی دریق در یک موضوع🤣
اصلا نمیفهمم چجوری عاشق هم شدن چجوری تا الان با عشق زندگی کردن
اصلاااااان درک نمی کنم چون خیلی اختلاف نظر دارن😂😂

دسته‌ها

609
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x