15 دیدگاه

فصل سوم رمان استاد و دانشجو (استاد خلافکار )

3.5
(2)

رمان استاد خلافکار

 

رمان استاد خلافکار 

نویسنده ترنم 

#پارت1
چند تقه به در کلاس زدم و وارد شدم.
با ورودم همه ی نگاه ها به سمتم برگشت و رشته ی کلام استاد از دستش در رفت.
فوری شروع به آنالیز صورتش کردم.
چشمای سبز،صورت شش تیغ… خودش بود.امیر کیان فرهمند.

خیلی سریع دست و پام و جمع کردم و در غالب یه دانشجوی سال اولی فرو رفتم و گفتم
_می تونم بشینم؟
می دونست قراره امروز یه دانشجوی انتقالی داشته باشه برای همین پرسید :
_لیلا سماوات؟
سری تکون دادم که گفت
_بفرمایید!
تشکری کردم و میز اول نشستم. عمدا این کار و کردم تا ریز ریز رفتارش رو زیر نظر بگیرم.
مشغول تدریس شد و من فقط نگاهم پی رفتار و نوع حرف زدنش بود.
توی کارش مهارت داشت،طوری که هیچ احدی شک نکنه شغل واقعی این استاد چیه!
به همین دلیل من برای این مأموریت انتخاب شدم. چون تنها کسی که می تونست نقش مقابل این استاد عوضی هیچی ندار باشه یه بازیگر ماهر مثل خودشه!
به محض تموم شدن کلاس از جام بلند شدم و زودتر از بقیه به سمتش رفتم.باید خودم و بهش نشون میدادم باید گزینه ی بعدیش من می بودم.
یه دانشجوی به اصطلاح بی کس که خانواده ای نداره.. یه طعمه ی خیلی خوب.
با دیدنم لبخند کوتاهی زد و گفت
_تدریس چطور بود؟
سعی کردم حسابی توی نقشم فرو برم و گفتم
_عالی استاد منتهی من به مبحث و نفهمیدم میشه دوباره برام توضیح بدید؟
سری تکون داد… کم کم کلاس داشت خلوت میشد.
جزوه مو جلوش باز کردم و یه بخشی و نشون دادم.
وقتی خم شد روی میز دستم رو کنار دستش گذاشتم و با خم شدن صورتم رو نزدیکش بردم.
تا اونجایی که می دونستم دخترای بی کس و کاری و انتخاب می کنه که در وهله ی اول اندام خوبی داشته باشن.
وسط توضیح دادن برگشت و نگاه خاصی به صورتم انداخت و نگاهش سر خورد روی دکمه ی مانتوم که به عمد باز شده بود.

دیگه کسی توی کلاس نمونده بود. بدون اینکه به روی خودش بیاره دوباره نگاهش رو روی برگه انداخت و ادامه ی توضیحش رو از سر گرفت

اگه تمام اطلاعاتش رو نمی دونستم فکر می کردم این استاد دانشگاه جز تدریس فکر دیگه ای نداره.
توضیحش که تموم شد خودکار و به سمتم گرفت و گفت
_متوجه شدین؟
سری تکون دادم و گفتم
_بله استاد ممنون.
کیفش رو برداشت و گفت
_مانتو تون مناسب دانشگاه نیست.
با تعجب ساختگی نگاهی به سر تا پای خودم انداختم و گفتم
_واقعا؟ایرادش چیه؟
موقع رد شدن از کنارم نگاهی به صورتم انداخت و پچ زد
_ایرادش رو یه مرد می فهمه
نموند که جوابی بشنوه و از کلاس بیرون رفت.
* * * * *
امروز که بارون میومد بهترین موقعیت برای نزدیک شدن بهش بود.
یک هفته می گذشت و من هنوز کاری نکرده بودم.در واقع اون اصلا توجهی به من نمی کرد….
ده دقیقه ای بود که زیر بارون توی مسیری که ازش رد میشد ایستاده بودم و کم کم داشت لرزم می گرفت که بالاخره ماشینش رو از دور دیدم.
دستام و به هم مالیدم و خودم رو حواس پرت نشون دادم.
طبق انتظارم ماشینش کنار پام ایستاد. شیشه رو پایین داد و گفت
_چرا زیر بارونی؟
با خجالت ساختگی گفتم
_تاکسی گیرم نیومد.
عینکش رو از چشم برداشت و با نگاه خیره ای به صورتم گفت
_سوار شو می رسونمت.
خودم و زدم به موش مردگی و گفتم
_مرسی استاد مسیرم بهتون نمیخوره.
_مگه کجا میری؟
اسم محله رو که گفتم چند لحظه ای مات صورتم موند..اسم فقیر نشین ترین محله ی تهران و آوردم.
با جدیت حرفش رو تکرار کرد
_سوار شو

ادامه پارت ها     http://roman-doni.xyz

 

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.5 / 5. شمارش آرا 2

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG ۲۰۲۳۱۱۲۱ ۱۵۳۱۴۲

دانلود رمان کوچه عطرآگین خیالت به صورت pdf کامل از رویا احمدیان 5 (2)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان : صورتش غرقِ عرق شده و نفسهای دخترک که به لاله‌ی گوشش می‌خورد، موجب شد با ترس لب بزند. – برگشتی! دستهای یخ زده و کوچکِ آیه گردن خاویر را گرفت. از گردنِ مرد خودش را آویزانش کرد. – برگشتم… برگشتم چون دلم برات تنگ…
رمان شولای برفی به صورت pdf کامل از لیلا مرادی

رمان شولای برفی به صورت pdf کامل از لیلا مرادی 4 (8)

7 دیدگاه
خلاصه رمان شولای برفی : سرد شد، شبیه به جسم یخ زده‌‌ که وسط چله‌ی زمستان هیچ آتشی گرمش نمی‌کرد. رفتن آن مرد مثل آخرین برگ پاییزی بود که از درخت جدا شد و او را و عریان در میان باد و بوران فصل خزان تنها گذاشت. شولای برفی، روایت‌گر…
IMG ۲۰۲۴۰۴۱۲ ۱۰۴۱۲۰

دانلود رمان دستان به صورت pdf کامل از فرشته تات شهدوست 3.7 (3)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   دستان سپه سالار آرایشگر جوانی است که اهل محل از روی اعتبار و خوشنامی پدر بزرگش او را نوه حاجی صدا میزنند دستان طی اتفاقاتی عاشق جانا، خواهرزاده ی بزرگترین دشمنش میشود چشم روی آبروی خود میبندد و جوانمردانه به پای عشق و احساسش می…
aks gol v manzare ziba baraye porofail 33

دانلود رمان نا همتا به صورت pdf کامل از شقایق الف 5 (2)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:         در مورد دختری هست که تنهایی جنگیده تا از پس زندگی بربیاد. جنگیده و مستقل شده و زمانی که حس می‌کرد خوشبخت‌ترین آدم دنیاست با ورود یه شی عجیب مسیر زندگی‌اش تغییر می‌کنه .. وارد دنیایی می‌شه که مثالش رو فقط تو خواب…
IMG 20240405 130734 345

دانلود رمان سراب من به صورت pdf کامل از فرناز احمدلی 4.7 (9)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: عماد بوکسور معروف ، خشن و آزادی که به هیچی بند نیست با وجود چهل میلیون فالوور و میلیون ها دلار ثروت همیشه عصبی و ناارومِ….. بخاطر گذشته عجیبی که داشته خشونت وجودش غیرقابل کنترله انقد عصبی و خشن که همه مدیر…
149260 799

دانلود رمان سالوادور به صورت pdf کامل از مارال میم 5 (2)

1 دیدگاه
  خلاصه رمان:     خسته از تداوم مرور از دست داده هایم، در تال طم وهم انگیز روزگار، در بازی های عجیب زندگی و مابین اتفاقاتی که بر سرم آوار شدند، می جنگم! در برابر روزگاری که مهره هایش را بی رحمانه علیه ام چید… از سختی هایش جوانه…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

15 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
ترانه
4 سال قبل

لطفا پارت بزار ادمین جان

Blue~
Blue~
4 سال قبل

ببخشيد ميشه سؤال منو جواب بدين: اين رمان چن شخصيت داره اگ فقط دوشخصيته بخونم؟

.....
.....
پاسخ به  Blue~
4 سال قبل

این رمان تا الان چهار تا فثله فکر کنم که اولیش استاد دانشجوعه دومیش عروس استاد و سومیش استاد خلافکار و تو هر فصل مبهوم فصلای قبل مشخص میشه و چهارمیشو نمیدونم هست و اسمش چیه

sanaz
sanaz
4 سال قبل

سلام ادامشو کی میزارید؟؟؟؟
میشه لطفا داستان هانا و ارمینم مشخص کنید اخرش معلوم نشد اصلا چی میشهه خواهشششش👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻

sanaz
sanaz
4 سال قبل

سلام ادامشو کی میزارین؟؟
و یه چیزه دیگه میشه داستان ارمین و هانارو لطفا توی این قسمت مشخص کنید چون همونطور که خودتون گفته بود اخر رمان عروس استاد اون بحثش ادامه داره پس ادامشو بزارید لطفااااااااااااااااااا

جانت
جانت
4 سال قبل

چرا اخه 5 روز یبار؟؟؟

A.gh
4 سال قبل

سلام من تقریبا دوماهه که این سایت رو پیدا کردم و امروز اولین ایمیلم رو دادم و شماهم به مشکلم رسیدگی کردین ممنون که اینقدر وظیفه شناسین
باتشکر فراوون ادمین جان

آنیتا
آنیتا
پاسخ به  A.gh
4 سال قبل

لطفا آیدی کانال تلگرامتونو بگید

فاطمه
فاطمه
4 سال قبل

ادمین جون پارت می شه بگی چه زمان های پارت می ذارییی
رمان خوبی به نطر می یاد

پرناز
پرناز
پاسخ به  admin
4 سال قبل

ببخشید این رمان کاملشم اومده؟
میتونم خریداری کنم؟

Atena
Atena
4 سال قبل

کی به کی میزارین از اولش مشخصه که رمان باحالیه

دسته‌ها

15
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x