"خدمتکار عمارت درد " پارت 67 - رمان دونی

 

 

ماهان: خواهرم کجاست؟!

 

همین طور داشت میخندید

 

متین: تو قلبت

 

مرتیکه بیشعور همین طور داشت میخندید

 

+ بیارین پایین

 

وقتی متین آوردن پایین یه مشت محکم کوبیدم تو صورتش

 

+ چرا زبون وا نمیکنی ؟!

 

متین: چیزی ندارم بگم که…

 

+ جونتو دوس داری؟!

 

متین: بزار یه چیز بهت بگم

منو که با خودتون آوردین ولی آدم اشتباهی رو گرفتین

 

صدای خندیدنش خیلی رو مخ بود

 

متین: الان فرهاد مارالو با خودش برده فکر کنم تو راه شمالن

 

+ مرتیکه مگه تو قرار نبود اونو با خودت ببری؟!

 

متین: حالا اون میبره میبینه من نیستم اون میبره

 

تو تونستم با مشت تو صورتش میزدم

با زور عرفان و بهرام جدا شدم

 

ماهان: آقا عرفان این پست فطرت پیشت باشه

 

دیگه چیزی به ذهنم نمیرسیدم

نمیدونستم چجوری مارالو پیدا کنم

 

+ دانیال این بیشرف چیزی در مورد خونه یا ویلایی تو ویلاش نگفته

 

دانیال تو فکر رفت

 

دانیال: فرهاد چی بهم نگفت ولی مارال میگفت یه خونه قدیمی تو یه روستا دارن

یه خونه نقلی و روستایه

 

ماهان: اینجام باید یه سر بزنیم

کوروش شماره پلاک ماشین فرهادو میخوام

 

+ من ندارم اصن نمیدونم ماشین زیر پاش چیه؟!

 

متین باز خندید

 

شیطونه میگه دندوناشو بریزم تو حلقش

 

متین: بزار ماهان خان چون فامیلیم یه کمک بهت کنم

بنظرت فرهاد خنگه ماشین زیر پاشو با خودش ببر

فکر کن بفهمی …

 

ماهان : بهرام ی۶ استلام بگیر ببین کدوم ماشین شرکت کمه

 

بهرام تلفن به دست شد و داشت میپرسید

 

و حدس ماهان درست بود یکی از ماشینای شرکت کم بود

 

بهرام شماره پلاک گیر آورد

به دوستی که تو آگاهی داشت خبر داد

 

منم با ماهان و دانیال رفتیم

 

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 2 / 5. شمارش آرا 1

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان مارتینگل

    خلاصه رمان:         من از کجا باید می‌دونستم که وقتی تو خونه‌ی شوهرم واسه اولین بار لباس از تنم بیرون میارم، وقتی لخت و عور سعی داشتم حرف بزرگترهارو گوش کنم تا شوهرم رو تو تخت رام خودم کنم؛ یه نفر… یه مرد غریبه تمام مدت داشت منو از دوربین‌های تعبیه شده تو خونه، دید

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان آسو pdf از نسرین سیفی

  خلاصه رمان :       صدای هلهله و فریاد می آمد.گویی یک نفر عمدا میخواست صدایش را به گوش شخص یا اشخاصی برساند. صدای سرنا و دهل شیشه ها را به لرزه درآورده بود و مردان پای¬کوبان فریاد .شادی سر داده بودند من ترسیده و آشفته میان اتاق نیمه تاریکی روی یک صندلی زهوار دررفته در خودم مچاله

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان در حسرت آغوش تو pdf از نیلوفر طاووسی

  خلاصه رمان :     داستان درباره ی دختری به نام پانته آ ست که عاشق پسری به نام کیارشه اما داستان از اونجایی شروع میشه که پانته آ متوجه میشه که کیارش به خواهرش پریسا علاقه منده و برای خواستگاری از پریسا پا به خونه ی اونها میذاره اما طی جریاناتی کیارش مجبور میشه که پانته آ رو

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان هشت متری pdf از شقایق لامعی

  خلاصه رمان: داستان، با ورودِ خانواده‌ای جدید به محله آغاز می‌شود؛ خانواده‌ای که دنیایی از تفاوت‌ها و تضادها را با خود به هشت‌متری آورده‌اند. “ایمان امیری”، یکی از تازه‌واردین است که آیدا از همان برخوردِ اول، برچسب “بی‌اعصاب” رویش می‌زند؛ پسری که نیامده، زندگی اعضای محله‌ و خصوصاً خانواده‌ی آیدا را به چالش می‌کشد و درگیر و دار این

جهت دانلود کلیک کنید
رمان شهر بازي
رمان شهر بازي

  دانلود رمان شهر بازي   خلاصه: این دنیا مثله شهربازی میمونه یه عده وارد بازی میشن و یه عده بازی ها رو هدایت میکنن یه عده هم بازی های جدید طراحی میکنن، این میون یه عده بازی می خورن و حالشون بد میشه و یه عده سرخوش از هیجانات کاذبی که بهشون دست داده بلند بلند می خندن و

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان جانان

    خلاصه رمان :     جانان دختریه که در تصادفی در سن 17 سالگی به شدت مجروح می شه و صورتش را از دست می دهد . جانان مادر و برادرش را مقصر این اتفاق می داند . پزشک قانونی جسد سوخته دختری را به برادر بزرگ و مادرش می دهد و آنها فکر می کنند جانان را

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
دسته‌ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x