"خدمتکار عمارت درد" پارت 69 - رمان دونی

“خدمتکار عمارت درد” پارت 69

 

 

فرهاد: پسرخاله بیا جلو

فقط 5 دقیقه وقت داری با خواهرت خدافزی کنی

 

میخواستم برم سمتش که فرهاد دستمو کشید

 

+ وایسا عزیزم کجا

بایر اول پسرخاله رو بگردن

 

فرهاد یکی از نوچه هاشو فرستاد تا ماهان بگردن با خودش چیزی نیورده باشه

 

بعد گشتن ماهان چیزی پیدا نکردن

 

+ ولم کن فرهاد بزار برم

دیدی که چیزی باهاش نبود

 

فرهاد دستمو ول کرد با تموم جونی که داشتم به سمت ماهان دوییدم

ماهان ام همین طور

انگار هر دو مشتاق تر از یکی دیگه بودیم

 

دستامو باز کردم خودمو انداختم تو بغل ماهان

اینقدر محکم بغلش کردم که نمیخواستم ازش جدا بشم

حس قشنگی تو تو بغلش داداشت باشی

همین طور اشکام میومدن پایین

 

+ داداش باورم نمیشه الان بغلت کردم

 

ماهان: چرا مارالم باورت بشه

الان تو بغل منی

 

+ چرا دنبالم نبودی؟! میدونی هر جا رفتم نبودی

 

ماهان همین طور موهامو نوازش می کرد

 

ماهان: مگه میشه من دنبال تو نباشم

تو پاره تن منی

امانت مامان و بابایی

 

+ کاش مامان و بابام بودن

 

ماهان: اونا الان مارو میبینن

مارال خواهری گریه نکن

 

+ داداش بزار تو بغلت باشه

دیگه نمیبینمت

داداش قول بدی مواظب خودت باشی

 

ماهان: هیس اینجوری نگو

 

من از خودش جدا کرد یه نگاه بهم کرد

 

ماهان: چقدر خانم شدی مثل مامان شدی میدونی؟!

 

+ داداش اینطوری نگو گریه ام میگیره

 

ماهان با شصت دستش گریه هامو پاک کرد

 

ماهان : مارال اینجوری نگفتم گریه کنی گفتم بدونی

 

+ باید زنت بدم آدم شی

 

تو گریه هام همین جور خندم میگیرفت

 

ماهان: تو این لباس چه خوشگل شدی خواهری

 

میخواستم  جوابش بدم که فرهاد مانع شد

 

فرهاد: فرهاد بسه دیگه وقتتون تموم شد

 

از بغل ماهان داشتم جدا میشدم که نزاشت

 

+ داداش بزار برم

 

ماهان: تو جایی نمیری

 

+ چی؟!

 

ماهان: اینجا کلاً تو محاصره اس

فرهاد کاری نمیتونه

 

فرهاد: بیا اینجا مارال

 

ماهان : مارال جایی نمیاد

 

فرهاد: خودش گفت هر کاری که گفتم انجام میده

پس مارال معطل نکن بیا

 

نمیدونستم باید چیکار کنم بمونم یا برم

 

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 1 / 5. شمارش آرا 1

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان روزگار جوانی

    خلاصه رمان :   _وایسا وایسا، تا گفتم بریز. پونه: بخدا سه میشه، من گردن نمیگیرم، چوب خطم پره. _زر نزن دیگه، نهایتش فهمیدن میندازی گردن عاطی. عاطفه: من چرا؟ _غیر تو، از این کلاس کی تا حالا دفتر نرفته؟ مثل گربه ی شرک نگاهش کردم تا نه نیاره. _جون رز عاطییی! ببین من حال این رو نگرفتم

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان شوماخر به صورت pdf کامل از مسیحه زادخو

        خلاصه رمان:   داستان از جایی آغاز میشود که دستها سخن میگویند چشم هاعشق میورزند دردها زخم بودند و لبخند ها مرهم . قصه آغاز میشود از سرعت جنون از زیر پا گذاشتن قوائد و قانون بازی …. شوماخر دخترک دیوانه ی قصه که هیچ قانونی برایش معنا ندارد .     به این رمان امتیاز

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان جوزا جلد دوم به صورت pdf کامل از میم بهار لویی

  خلاصه رمان:     برای بار چندم، نگاهم توی سالن نیمه تاریک برای زدن رد حاجی فتحی و آدمهایش چرخید، اما انگار همهی افراد حاضر در جلسه شکل و شمایل یکجور داشتند! از اینجا که نشسته بودم، فقط یک مشت پسِ سر معلوم بود و بس! کلافه بودم و صدای تیز شهردار جدید منطقه، مثل دارکوب روی مغزم منقار

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان جوزا جلد اول به صورت pdf کامل از میم بهار لویی

      خلاصه رمان:     برای بار چندم، نگاهم توی سالن نیمه تاریک برای زدن رد حاجی فتحی و آدمهایش چرخید، اما انگار همهی افراد حاضر در جلسه شکل و شمایل یکجور داشتند! از اینجا که نشسته بودم، فقط یک مشت پسِ سر معلوم بود و بس! کلافه بودم و صدای تیز شهردار جدید منطقه، مثل دارکوب روی

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان به چشمانت مومن شدم

    خلاصه رمان :     این رمان راجب یه گروه خوانندگی غیرمجازی با چند میلیون طرفدار در صفحات مجازی با رهبری حامی پرتو هستش، اون به خاطر شغل و شمایلش از دوستان و خانواده طرد شده، اکنون او در همسایگی ترنج، دختری چادری که از شیراز جهت تحصیل در دانشگاه تهران آمده قرار گرفته با عقاید و دنیایی

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان اوژن pdf از مهدیه شکری

    خلاصه رمان :       فرحان‌عاصف بعد از تصادفی مشکوک خودخواسته ویلچرنشین می‌شه و روح خودش رو به همراه جسمش به زنجیر می‌کشه. داستان از اونجایی تغییر می‌کنه که وقتی زندگی فرحان به انتقام گره می‌خوره‌ به طور اتفاقی یه دخترسرکش وارد زندگی اون میشه! جلوه‌ی‌ بهار یه دختر خاصه… یه آقازاده‌ی فراری و عصیانگر که دزدکی

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
10 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Mhsa
Mhsa
1 سال قبل

نویسنده جون وارد کانال تلگرامت شدیم میشه تا پارت ۶۹ رو اونجا هم بزارید ما از این ببعد از تلگرام بخونیم ؟؟

Mhsa
Mhsa
1 سال قبل

یا ابلفزژزز فرهاد؟ گرفتش ؟ چیشد اصن پشمامممم چ خفنن عالی بودد و ماجراجویی

الہہ افشاری
الہہ افشاری
1 سال قبل

وای تو رو خدا یه پارت دیگه هر چقدر رمان می‌ره جلو آدم بیشتر علاقه مند میشه بخونه یه پارت دیگه هم بزار لطفا

الہہ افشاری
الہہ افشاری
پاسخ به  fershteh mohmadi
1 سال قبل

لطفاً یه پارت جدید هم بده دیگه خواهش میکنم من تا چند روز دیگه که پارت جدید بدی دق میکنم

Mobina Moradi
Mobina Moradi
پاسخ به  fershteh mohmadi
1 سال قبل

مرسییی ازت خیلی قشنگ بوددددد

Mobina Moradi
Mobina Moradi
پاسخ به  الہہ افشاری
1 سال قبل

وای دقیقا

آخرین ویرایش 1 سال قبل توسط Mobina Moradi
دسته‌ها
10
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x