رمان آتش شیطان پارت 91

🔥♥️♥️♥️🔥«آتش شیطان»🔥♥️♥️♥️🔥

 

 

پارت_91💥💫🔥

 

 

 

مشغول خوندن برگه های روی پام بودم، که صدای در اصلی بلند شد.

 

بغض توی‌ گلوم رو قورت داده و بعد از چند نفس عمیق، به سمتش رفته و در رو روی آزاد باز کردم.

 

وقتی وارد خونه شد انگار کمتر عصبی بود.

تنها اثر باقی مونده، چشمای قرمزش بود.

 

در رو بسته و هردو به سمت کاناپه حرکت کردیم.

وقتی جاگیر شدیم، پرسیدم:

 

– بهتری؟!

 

تازه متوجه شدم که صدام چقدر گرفته و خشداره.

سری به تایید تکون داد که مجدد پرسیدم:

 

– حالا میشه بگی این عکس العمل شدید مال چی بود؟!؟

 

دم عمیقی گرفت و جواب داد:

 

– من دایان رو خیلی وقته میشناسم.

تقریبا اولین مدل برندش بودم.

چه اون زمانی که کارگاه داشت چه اون زمانی که کارخونه رو راه انداخت.

سوای بقیه کارمنداش میشناسمش و میدونم حتی یه کلمه از حرفاشون هم درست نیست.

من زحمت شبانه روزیش رو دیدم، عرق ریختن و جون گذاشتنش رو دیدم!

نمی‌تونم این همه بی صفتی و حروم زاده بازی رو در قبالش تحمل کنم!

واقعا روانم بهم میریزه.

 

 

بار چندمی بود که تو این شب طویل‌ متعجب میشدم؟؟!

نظر واقعی آزاد این بود؟!؟

پس اون پیام ها و هشدار ها چه معنایی‌ داشت؟!

 

– فکر می‌کردم ازش بدت میاد!

 

کامل به سمتم چرخید و توضیح داد:

 

– دایان اسطوره منه تابش چطوری ازش بدم بیاد؟؟

یادته نسبتم رو پرسیدی و من گفتم یه دوست؟!

ما واقعا رفاقت داریم، اون پیام ها هم برای این بود که با دید باز وارد این ماجرا بشی!

من بعضی وقتا واقعا نمی‌فهمم تو ذهن دایان چی میگذره، مثل‌ همین که تورو برای این پرونده حساس انتخاب کرد!

قبل از اینکه باهات ملاقات کنه، تو دفترش یه پرونده قطور از اطلاعات تو پیدا کردم و از روش برای خودم کپی گرفتم.

اینطوری بود که من بهتر تورو شناختم و تصمیم گرفتم بهت نزدیک بشم.

بی احترامی نباشه، اما خیلی گزینه های بهتری میتونست انتخاب کنه!

اما منم به تصمیم و دلیلش اتکا کردم!

 

 

بی حرف فقط به چشماش خیره شدم.

نمی‌تونستم مخالفت کنم.

 

خیلی از من با تجربه تر و بهتر بودن که می‌تونستن وکالتش‌رو به عهده بگیرن؛ چرا من؟!؟!

 

– پس تو میدونستی دایان قاتله؟!

 

 

 

سری به نفی تکون داد و گفت:

 

– دایان قاتل نیست!

 

تقریبا داد زدم:

 

– چیی؟!؟!؟

 

– هیس دختر چه خبرته ساعت پنج صبح!

میگم دایان قاتل نیست!

 

– این همه مدرک رو نمی‌بینی؟!؟

چشمای منو عشق کور کرده بود، چشمای تورو چی؟!

 

– واقعیت!

من حدود شیش ماهه درگیر این موضوعم.

یه چیزی با عقل جور در نمیاد!

یه چیزی بدجوری لنگ میزنه!

 

کلافه گفتم:

 

– چی لنگ میزنه، چی میگی برای خودت؟!

 

– پدرزن دایان!

این آدم برای تو مشکوک نیست؟!

ببین حتی تو اون ویس های ضبط شده هم تیکه هایی که سحر راجع به پدرش حرف زده بود، وجود داشت.

یعنی یه چیزی برای دایان هم گنگه اون وسط!

یادته چند هفته پیش عکس یه مرد رو فرستادی و ازم خواستی بفهمم کیه؟!

 

یاد مردی که دائما تو فیلم های مدار بسته خونه دایان بود و از آزاد راجع بهش پرسیدم، افتادم!

 

سری به تایید تکون دادم که ادامه داد:

 

– اون یکی از آدمای پدرزن دایان بود!

 

متعجب تکرار کردم:

 

– آدمای پدرزنش؟!

مگه کیه؟

یه سرهنگ بازنشسته معروف نیست؟؟

 

– هست، اما معروفیتش به محبوبیتش ختم نمیشه!

این آدم یه سری کثافط کاری داره که هنوز نتونستیم بفهمم چیه.

 

دستم رو به سرم فشرده و گفتم:

 

– وای من دیگه نمی‌کشم.

امشب فهمیدم دایان قاتله، همه مدارک آتش سوزی که مقصرش بوده هم موجوده، اما حالا تو میگی کار اون نیست و از پدرزنش حرف میزنی؟

می‌خوای بگی اون آدم خودش بچه خودش رو کشته؟؟

پس نقش دایان و اون آتش سوزی چیه اون وسط؟!؟!

 

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 4

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان روشنایی مثل آیدین pdf از هانیه وطن خواه

  خلاصه رمان:   دختری که با تمام از دست رفته هایش شروع به سازش می کند… به گذشته نگریستن شده است عادت این روزهایم… نگاه که می کنم می بینم… تو به رویاهایت اندیشیدی… من به عاشقانه هایم…ع تو انتقامت را گرفتی… من تمام نیستی ام را… بیا همین جا تمامش کنیم…. بیا کشش ندهیم… بیا و تو کیش

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان اتانازی به صورت pdf کامل از هانی زند

  خلاصه رمان:   تو چند سالته دخترجون؟ خیلی کم سن و سال میزنی. نگاهم به تسبیحی ک روی میز پرت میکند خیره مانده است و زبانم را پیدا نمیکنم. کتش را آرام از تنش بیرون میکشد. _ لالی بچه؟ با توام… تند و کوتاه جواب میدهم: _ نه! نه آقا؟! و برای آن که لال شدنم را توجیه کرده

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان انار از الناز پاکپور

    خلاصه رمان :       خزان عکاس جوانی است در استانه سی و یک سالگی که گذشته سختی رو پشت سر گذاشته دختری که در نوجوانی به دلیل جدایی پدر و مادر ماندن و مراقبت از پدرش که جانباز روحی جنگ بوده رو انتخاب کرده و شاهد انتحار پدرش بوده و از پسر عمویی که عاشقانه دوستش

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان تقاص یک رؤیا

    خلاصه رمان:   ابریشم دختر سرهنگ راد توسط گرگ بزرگترین خلافکار جنوب کشور دزدیده میشه و به عمارتش برده میشه درهان (گرگ) دلبسته ابریشمی میشه که دختر بزرگترین دشمنه و مجبورش میکنه باهاش ازدواج کنه باورود ابریشم به عمارت گرگ رازهایی فاش میشه که… به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان قصه موج به صورت pdf کامل از خورشید _ شمس

            خلاصه رمان:   موج به اجبار پدربزرگش مجبور است با فریاد، هم بازی بچگی اش ازدواج کند. تا اینکه با دکتر نیک آشنا شده و در ادامه حقایقی را در مورد زندگی همسرش می‌فهمد…     به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان نارگون pdf از بهاره شریفی

  خلاصه رمان :       نارگون، دختری جوان و تنها که در جریان ناملایمتی های زندگی در پیله ی سنگی خودساخته اش فرو رفته و در میان بی عدالتی ها و ناامنی های جامعه، روزگار می گذراند ، بازیچه ی بازی های عجیب و غریب دنیا که حال و گذشته ی مبهمش را بهم گره و آینده اش

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
8 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
همتا
همتا
1 سال قبل

عالیه

علوی
علوی
1 سال قبل

یک‌دفعه یک پدرزن مهم مرموز اضافه شد.
اما با این حال چیزی از جذابیت‌های داستان کم نشد.
حالا سه احتمال داریم:1- دایان قاتله، یادگاری از انجام جنایتش جمع کرده و الان پیش وکیلش لو رفته
2- دایان قاتل نیست، قاتل مدارک جنایت رو توی گاوصندوق دایان گذاشته تا انگیزه و نحوه قتل رو به دایان مرتبط کنه. اگه اینه چرا آزاد این همه کاراگاه بازی در اورده و ورود غیر مجاز و تجاوز و …..اگه به وجود مدارک شک کرده، خوب با توجه به رفیق بودن با دایان حذفش می‌کرد.
3- دایان قاتله، هم‌دست آزاده، دارن برای خانم وکیل مسیر می‌سازند تا به جهتی که می‌خوان هدایتش کنند. بازی بزرگ‌تر این‌هاست. احتمالاً دامنه بازی به پدرزن دایان از یک طرف و حامد پدرخوانده تابش از طرف دیگه می‌رسه. تابش این وسط فقط یک مهره است.

P:z
P:z
پاسخ به  علوی
1 سال قبل

اگه اینطور باشه که شما میگی من فقط میتونم بگم تابشِ بیچارهه

اسم
اسم
پاسخ به  علوی
1 سال قبل

مورد۳ اگه باشه باحال میشه!!!

راحیل
راحیل
1 سال قبل

از این که پرونده‌ای پیچیده است خیلی حالم خوب میشه و این قلمت واقعا تحسین داره هیجانش بی نظیره عالی بود مثل همیشه کاپیتان بوس از راه دور خدا قوت ندا جون 🌹🌹🌹🥰🥰🥰🥰

مَسی
مَسی
1 سال قبل

سوال اینجاست اگه دایان این کارو کرده دیگه چرا مدارک نابود نکرده چه دلیلی داره مدارک گناهکار بودنش نگه داره ؟؟

بانو
بانو
1 سال قبل

خیلی جالب شده 😎

خواننده رمان
خواننده رمان
1 سال قبل

خیلی پیچیده شد ولی بهتر که دایان قاتل نیست

دسته‌ها
8
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x