رمان آرزوی عروسک پارت 84 - رمان دونی

 

احساس کردم اون حرفش یه کم خارج ازتحمل من بود و ممکن بود هر لحظه بپرم و مثل وحشی ها دونه دونه موهاشو بکنم!
گوشه ی چشمم رو چین دادم و متعجب پرسیدم:
_چی شد؟ متوجه نشدم!

انگار اونم عصبی بود و حرص داشت! اما واسه چی؟ یا اگرم هست به چه ربطی داشت که سر من خالی کنه؟
باحرص جواب داد؛
_من اونقدر واضح توضیح دادم که متوجه بشی!
دستشو به طرف خونه نشونه گرفت و ادامه داد:

_خواهش میکنم برگرد داخل.. فردا هم روز خداست و فردا هرکجا دلت خواست میتونی بری!
دستمو توی هوا واسش تکون دادم گفتم؛
_برو بابا..
وباقدم های بلند از خونه زدم بیرون!
صدایی از پشت سرم نشیدم و این نشون میداد به طور واضح بهش فهموندم که نه خودش ونه نظرش واسم مهم نیست!

بیخیال آژانس شدم و داشتم به خیابون اصلی میرسیدم که ماشین آرش باصدای ترمز خیلی بدی جلوتر ازمن پچیده شد!
باترس جیغ خفه ای کشیدم و دستم روی قلبم گذاشتم!
این پسره دیونه اس؟ چه مرگشه امشب؟

قبل از اینکه حرکتی کنم اومد پایین..
باصدای بلند اما کنترل شده گفتم؛
_دیونه ای؟ این چه کاریه؟ واسه چی….
باعصبانیت و صدای دورگه ای میون حرفم پرید وگفت؛
_برو بشین توماشین سارا منو دیونه نکن.. به حدکافی ازدستت عصبی هستم!

_چی میگی تو؟ اولا سارا خانوم! دوما من باتو چیکاردارم که بخوام عصبیت کنم؟ اصلا واسه چی نامزدت رو تنها گذاشتی افتادی دنبال من؟
یه دفعه بازوم رو توی دستش گرفت و به طرف ماشینش کشیدم و همزمان گفت:
_اولا تو نه شما! دوما وقتی میگم سوار شو مثل بچه آدم سوار شو من تواین خراب شده آبرو دارم.. اینقدرم نامزدم نامزدت واسه من نکن یه کاری دست جفتمون میدما!

_عع وا! چیکار میکنی دیونه؟ ولم کن ببینم.. نمیخوام سوارشم.. چیکارم داری؟ ای بابا این دیونه بازی ها چیه آخه؟
به زور سوار ماشینش کردم و در رو محکم روی هم کوبید..
تا اومدم پیاده شم خودشم سوار شد و قفل مرکزی رو زد و یه جوری گاز داد که صدای جیغ لاستیک هاش بلند شد!

با چشم های گرد شده به سرعت عمل و کارهاش نگاه کردم…
_بهت میگم برو خونه میگی برو بابا و میری آره؟؟
_آره! چیکارمی به حرفت گوش کنم؟ من واسه تو کار نمیکنم که ازت دستور بگیرم! از کسی که باید، اجازشم گرفتم.. تورو سننه؟
_که اینطور! آدم شدی واسه من؟ آره؟
_آی! درست حرف بزن یه دفعه دیدی کیفم اومد توصورتت ها!

این چه طرز حرف زدنه؟ اصلا واسه چی دنبال من افتادی؟ هان؟
_وقتی جلوی بابا ایستادی و بابت فضولی کردن جواب پس دادی میخوام ببینم این زبون درازت همینطوری کار میکنه یانه!
با تعجب نگاهش کردم.. چشم هام نزدیک بود از حدقه بزنه بیرون!

_چی؟ از چی حرف میزنی؟
_از حقم! از نقشه ای که واسم کشیده بودین! میخوای بری؟ همین امشب خلاصت میکنم! اماقبلش بابام به من و توبه بابام، باید جواب پس بدین!
_زده به سرت؟ من چه نقشه ای میتونم کشیده باشم؟ اگه نقشه ای داشتم واسه چی اومدم راستشو بهت گفتم؟

خیلی داشت تند میرفت و بیشتر از حرفش از رانندگیش ترسیده بودم!
آب دهنمو قورت دادم و باصدای ترسیده تری ادامه دادم:
_میشه آروم تر بری؟ داری منو میترسونی!
بی توجه به حرفم به روبه روش خیره بود و سکوت کرده بود!

_کجا میری؟ بهت میگم آروم تر برو! من میترسم! آرششششششش!
وقتی دیدم نه تنها قصد حرف زدن نداره بلکه گاز کوفتی هم بیشتر کرده زیرلب اشهدمو خوندم..
گوشیش مدام زنگ میخورد و چون کنار دنده گذاشته بودش متوجه اسم نسیم شده بودم!

_ببین چیکار میکنی؟!!! اگه متوجه غیب شدن جفتمون بشه ممکنه فکر اشتباه کنه و آبروم بخاطر کار نکرده بره!
_کار نکرده؟ کاری هم مونده نکرده باشی؟
_چیکار کردم مگه؟ داری اشکمو درمیاری ها! این بی صاحب رو آروم تر برون دارم بالا میارمممم!
گاز ماشینو کم کرد و پیچید توی یه خیابون خلوت و کنار خیابون ایستاد و گوشیشو که داشت خودشو میکشت جواب داد!

باصدای بلند گفت:
_بله نسیم؟؟؟؟؟
نمیدونم چی گفت که جواب داد:
_وقتی جواب نمیدم حتما قصد ندارم جواب بدم..این سوال احمقانه چیه می پرسی؟
_……………؟؟؟…؟؟؟؟؟؟؟؟
_یه کار مهم پیش اومده نمیتونم بیام توهم برگرد خونه شب میام پیشت حرف میزنیم!

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.7 / 5. شمارش آرا 3

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان من به عشق و جزا محکومم pdf از ریحانه

    خلاصه رمان :       یلدا تو دوران دبیرستان تو اوج شادابی و طراوت عاشق یه مرده سیاه‌پوش میشه، دختری که حالا دیپلم گرفته و منتظر خواستگار زودتر از موعدشه، دم در ایستاده که متوجه‌ی مرد سیاه‌پوش وسط پذیرایی خونه‌شون میشه و… شروع هر زندگی شروع یه رمان تازه‌ست. یلدای ما با تمام خامی‌ها و بی‌تجربگی وارد

جهت دانلود کلیک کنید
رمان در امتداد باران

  دانلود رمان در امتداد باران خلاصه : وکیل جوان و موفقی با پیشنهاد عجیبی برای حل مشکل دختری از طریق خواندن دفتر خاطراتش مواجه میشود و در همان ابتدای داستان متوجه می شود که این دختر را می شناسد و در دوران دانشجویی با او همکلاس بوده است… این رمان برداشتی آزاد است از یک اتفاق واقعی به این

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان در وجه لعل pdf از بهار برادران

  خلاصه رمان :       لعل دوست پسر و کارش را همزمان از دست می دهد و در نقطه ای که امیدی برای پرداخت بدهی هایش ندارد پاکتی حاوی چندین چک به دستش می رسد… امیرحسین داریم بسیار خفن… به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان میراث هوس به صورت pdf کامل از مهین عبدی

          خلاصه رمان:     تصمیمم را گرفته بودم! پشتش ایستادم و دستانم دور سینه‌های برجسته و عضلانیِ مردانه‌اش قلاب شد. انگشتانم سینه‌هایش را لمس کردند و یک طرف صورتم را میان دو کتفش گذاشتم! بازی را شروع کرده بودم! خیلی وقت پیش! از همان موقع که فهمیدم این پسر با کسی رابطه داشته که…! باورش

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان نیلوفر آبی

    خلاصه رمان:     از اغوش یه هیولابه اغوش یه قاتل افتادم..قاتلی که فقط با خشونت اشناست وقتی الوده به دست های یه قاتل بشی،فقط بخوای تو دستای اون و توسط لب های اون لمس بشی،قاتل بی رحمی که جذابیت ازش منعکس بشه،زیبایی و قدرتش دهانت رو بدوزه و اون یا گردنت رو می شکنه یا تورو به

جهت دانلود کلیک کنید
رمان هتل ماهی
دانلود رمان هتل ماهی به صورت pdf کامل از بهاره حسنی

    خلاصه رمان هتل ماهی :   فارا و فاطیما که پدر و مادرش رو توی تصادف از دست دادن، تحت سرپرستی دو خاله و تک دایی خودشون بزرگ شدن..  حالا با فوت فاطیما، فارا به تهران میاد ولی مرگ فاطیما طبیعی نبوده و به قتل رسیده.. قاتل کسی نیست جز…………     به این رمان امتیاز بدهید روی

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
7 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
KAYLA
KAYLA
2 سال قبل

حالم بد شد باز تا فردا باید صبر کنم این چ وضعشه خا 😑😑

پ ا
پ ا
2 سال قبل

پسر حول دختر حولتر

گز پسته ای
گز پسته ای
2 سال قبل

فک کنم فردا یا پس فردا شاهد اعتراف یکیشون بشیم😅😆😆

Heli
2 سال قبل

خوب بود ولی کم

Nahar
Nahar
2 سال قبل

کم کم کم😑💔

mahsa
2 سال قبل

الان میکشتش😳

:)
:)
2 سال قبل

کمهههههه

دسته‌ها
7
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x