رمان آرزوی عروسک پارت 87 - رمان دونی

 

سفته هارو توی هوا تکون داد و غمگین تر از قبل ادامه داد:
_فکرمیکنی تورو بخاطر این لعنتی ها نگهداشتیم؟
من اینارو همون شب که گفتم ماشینم رو میفروشم از بابا گرفته بودم!

جلوی صورتم تکونش داد وبعد تیکه تیکه اش کرد ودورشون انداخت!
_از اولشم اومدنت به اون خونه پیشنهاد من بود!
اون پولارو من داده بودم!
من از بابا خواسته بودم اون حرفارو بزنه!
میخواستم تورو محکت بزنم ببینم چطور آدمی هستی!

لال شده بودم.. مات ومبهوت با ناباوری فقط نگاهش میکردم..
چه خبره خدایا؟ چه بلایی سر بنده هات اومده؟
_اونجوری نگام نکن.. اگه من دخالت نمیکردم معلوم نبود چشم چندنفر دنبال دختری که اسمش توی کل کارخونه پیچیده بود میوفتاد!

گیج بودم.. سرمو تکونی دادم و زیرلب زمزمه کردم؛
_چی؟
_هروفعه میومدم کارخونه تعریف تورو می شنیدم.. پرنسل فلان بخش رو دیدی؟ لامصب بدچیزیه و….

میون حرفش پریدم و دستمو به نشونه ی سکوت بالا آوردم!
_هیسسسس!
_ امشب شب آخره ساراخانوم.. دیدی که سفته هارو هم پاره کردم و تموم!

امشب تو راه خودتو میری ومن راه خودم اما باید قبل رفتن همه چی رو بدونی!

اون روز که توی اتاق بابا دیدمت اولین برخوردمون نبود!
خیلی قبل تراز اون ها میشناخمت!
ازنظر من دختر معمولی بودی و یا به قولی آش دهن سوزی که شنیده بودم نبودی تا اون روز که توی اتاق دیدمت!

اولش خواستم برم اما نمیدونم چی شد که پیشمون شدم و یواشکی حرف هایی که زدی رو گوش دادم و فهمیدم بخاطر عمل قلب بابات به پول نیاز داری!
دخترایی مثل تو کم پیدا میشن..
میخوام راجع به بابام بهت بگم.. میدونم بابامه اما از نگاه بابا ترسیدم!

تو دختر ساده ای هستی! خیلی ساده! اونقدر که مطمئنم تموم این مدت فکرکردی آقای پندار یه عاشق به تمام معناست که همه زندگیش آمنه ی بیچاره ی مریضه!
صداشو یه کوچولو بلند کرد و ادامه داد:
_نیـــــست!

اما اونقدر خوب نقش بازی میکنه که بجز پسرش هیچکس نفهمیده که دوازده ساله که زن دوم گرفته و زنش از پسرش هم کم سن تره!
اشک هام بی وقفه صورتم رو خیس میکرد وچشم هام تار میدید!

_تهمت نمیزنم و اعتراف میکنم اون روز اشتباه راجع به بابا فکرکرده بودم و بابا واقعا تورو مثل دخترش میدونه اما درست یا غلط من اون روز چشمم ترسید و تصمیم گرفتم من پول عمل رو بدم!

باصدایی که مطمئن نبودم میشنوه گفتم:
_بجای بابات تو طمع کردی!
عصبی غرید؛
_چرت وپرت نگو! خودتم خوب میدونی اراده کنم هزارتا بهتراز تو صد برابر زیبا تر از تو واسه من ریخته!

من هدفم از اینکه پرستار مادرم بشی فقط تنهایی و مریضی مادرم بعداز من بود! میخو‌استم از ایران برم و میترسیدم مادرم بعد من دق کنه!
میدونستم من نباشم تنها میشه و باباهم بعد من ولش میکنه!

سری تکون داد با مکث کوتاهی ادامه داد:
_دروغ نمیگم مهربونی وازخود گذشتگیت به دلم نشست بود! انگشتش رو به نشونه تایید تکون داد وادامه داد:
_اما فقط مهربونیت! من حرومزاده نیستم و تابحال کسی رو باپول به دست نیاوردم!

بهترین گزینه واسه مادرم، تا روزی که برمیگشتم، فقط توبودی! باخودم گفتم دختری که واسه نجات جون باباش حاضره اون همه بدهی بالا بیاره حتما اونقدری مهربون هست که مادرمو اذیت نکنه و ازش مراقبت کنه!

نجابت د‌اشتی ومثل بقیه ی دخترایی که واسه تیغ زدن اومده بودن نبودی!
من فقط خواسته بودم که درقبال اون پول سه سال پرستار مادرم باشی و ازت دست نوشته و چک و سفته هم نخواسته بودم.. د آخه تو خودت اون سفته هارو داده بودی دست بابا لعنتی!

نمیدونستم در کنار پیشنهاد من بابا ازت چی خواسته!
خدای من شاهده روحمم از حرف های بابا خبر نداشت!
اون از نسیم بدش میاد و فکرمیکنه نسیم پسرشو ازش گرفته!
اما تنها کسی که منو ازش گرفت خودش بود!

با خودش فکرکرده بود ازت خوشم میاد و اگه مدام جلوچشمم باشی و دلبری کنی عاشقت میشم ونسیم رو بیخیال میشم!
اون روز که اومدی و از نقشه ی بابا واسم گفتی دلم میخواست دنیارو به آتش بکشم و فقط خدا میدونه چقدر عذاب کشیدم تا بتونم جلوی خودمو بگیرم سکوت کنم!

ترسیدم حالا که ازت سفته داره اگه دهن باز کنم اذیتت کنه..
تواونقدر خوب بودی و قلبت اونقدر صاف وبی ریا بود که باتموم لجبازی هامون اومدی و حقیقت رو بهم گفتی!
چطور میتونستم توی دردسر بندازمت؟!

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.3 / 5. شمارش آرا 3

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان در وجه لعل pdf از بهار برادران

  خلاصه رمان :       لعل دوست پسر و کارش را همزمان از دست می دهد و در نقطه ای که امیدی برای پرداخت بدهی هایش ندارد پاکتی حاوی چندین چک به دستش می رسد… امیرحسین داریم بسیار خفن… به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان شوهر هیولا جلد دوم به صورت pdf کامل از کیانا بهمن زاد

    #گناهکاران_ابدی ( #جلداول) #شوهر_هیولا ( #جلددوم )       خلاصه  رمان:   من گناهکارم، تو گناهکاری، همه ما به نوبه خود در این گناه، گناهکاریم من بدم، تو بدی، همه ما بد بودیم تا گناهکار باشیم، تا گناهکار بمانیم، تا ابد ‌و کلمات ناقص میمانند چون من جفا دیدم تو کینه به دل گرفتی و او انتقام

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان سیاه سرفه جلد اول pdf از دریا دلنواز

  خلاصه رمان:         مهری فرخزاد سال ها پیش به خاطر علاقه ای که به همکلاسیش دوران داشته و به دلیل مهاجرت خانوادش، تصمیم اشتباهی میگیره و… دوران هیچوقت به اون فرصت جبران نمیده و تمام تلاش های مهری به در بسته میخوره… دختری که همیشه توی محیط کارش جدی و منضبط بوده با اومدن نامی بزرگمهر

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بوی گندم
دانلود رمان بوی گندم جلد دوم pdf از لیلا مرادی

      رمان: بوی گندم جلد دوم   ژانر: عاشقانه_درام   نویسنده: لیلا مرادی   مقدمه حالا چند ماه از اون روزا میگذره، خوشبختی کوچیک گندم با یه اتفاقاتی تا مرز نابودی میره   تو این جلد هدف نویسنده اینه که به خواننده بفهمونه تو پستی بلندی‌های زندگی نباید شونه هم رو خالی کرد و خدای نکرده با رها

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان شوفر جذاب من
دانلود رمان شوفر جذاب من به صورت pdf کامل از الهه_ا

    خلاصه رمان شوفر جذاب من :   _ بابا من نیازی به بادیگارد ندارم! خواستم از خونه بیرون بزنم که بابا با صدای بلندی گفت: _ حق نداری تنها از این خونه بری بیرون… به عنوان راننده و بادیگارت توی این خونه اومده و قرار نیست که تو مخالفت کنی. هر جا که میری و میای باید با

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان من نامادری سیندرلا نیستم از بهاره موسوی

    خلاصه رمان :       سمانه زیبا ارام ومظلومم دل در گرو برادر دوستش دکتر علیرضای مغرور می‌دهد ولی علیرضا با همکلاسی اش ازدواج می‌کند تا اینکه همسرش فوت می‌کند و خانواده اش مجبورش می‌کنند تا با سمانه ازدواج کند. حالا سمانه مانده و آقای مغرور که علاقه ای به او ندارد و سه بچه تخس که

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
9 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
گندم
2 سال قبل

چیشد ارش میخواد برم خارج؟

نازنین
نازنین
2 سال قبل

حداقل میزاشتی حرف آرش تموم میشد بعد پارتو تموم میکردی آخه نصفه نیمه موند که😒🙁

پ ا
پ ا
2 سال قبل

چقد چرت به این سارای بدبخت همه هم سرش کلا میزارن عروسک خیمه شب بازی دقیقه

Rom
Rom
2 سال قبل

اخخخ چرا همه چی برعکس شد 🙄

Nahar
Nahar
2 سال قبل

این نویسنده هم فکر میکنه کم بنویسه شاخ میشه مثل نویسنده عشق صوری😁

D♡nya
پاسخ به  Nahar
2 سال قبل

نه بابا الان بین نویسنده ها مد شده به کم نوشتن و کم پارت دادن ، دارن مسابقه میدن هر کی کمتر بنویسه ، بهش اسکار تعلق میگیره ، فعلا نفر اول از نظرم نویسنده رمان دلارای ، تا بقیه

Heli
پاسخ به  D♡nya
2 سال قبل

وایی دیقااااااا

Zahra...
Zahra...
2 سال قبل

من مردم تمام..

KAYLA
KAYLA
2 سال قبل

هعی خیلی کم بود خواهر 😑😐

دسته‌ها
9
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x