سفته هارو توی هوا تکون داد و غمگین تر از قبل ادامه داد:
_فکرمیکنی تورو بخاطر این لعنتی ها نگهداشتیم؟
من اینارو همون شب که گفتم ماشینم رو میفروشم از بابا گرفته بودم!
جلوی صورتم تکونش داد وبعد تیکه تیکه اش کرد ودورشون انداخت!
_از اولشم اومدنت به اون خونه پیشنهاد من بود!
اون پولارو من داده بودم!
من از بابا خواسته بودم اون حرفارو بزنه!
میخواستم تورو محکت بزنم ببینم چطور آدمی هستی!
لال شده بودم.. مات ومبهوت با ناباوری فقط نگاهش میکردم..
چه خبره خدایا؟ چه بلایی سر بنده هات اومده؟
_اونجوری نگام نکن.. اگه من دخالت نمیکردم معلوم نبود چشم چندنفر دنبال دختری که اسمش توی کل کارخونه پیچیده بود میوفتاد!
گیج بودم.. سرمو تکونی دادم و زیرلب زمزمه کردم؛
_چی؟
_هروفعه میومدم کارخونه تعریف تورو می شنیدم.. پرنسل فلان بخش رو دیدی؟ لامصب بدچیزیه و….
میون حرفش پریدم و دستمو به نشونه ی سکوت بالا آوردم!
_هیسسسس!
_ امشب شب آخره ساراخانوم.. دیدی که سفته هارو هم پاره کردم و تموم!
امشب تو راه خودتو میری ومن راه خودم اما باید قبل رفتن همه چی رو بدونی!
اون روز که توی اتاق بابا دیدمت اولین برخوردمون نبود!
خیلی قبل تراز اون ها میشناخمت!
ازنظر من دختر معمولی بودی و یا به قولی آش دهن سوزی که شنیده بودم نبودی تا اون روز که توی اتاق دیدمت!
اولش خواستم برم اما نمیدونم چی شد که پیشمون شدم و یواشکی حرف هایی که زدی رو گوش دادم و فهمیدم بخاطر عمل قلب بابات به پول نیاز داری!
دخترایی مثل تو کم پیدا میشن..
میخوام راجع به بابام بهت بگم.. میدونم بابامه اما از نگاه بابا ترسیدم!
تو دختر ساده ای هستی! خیلی ساده! اونقدر که مطمئنم تموم این مدت فکرکردی آقای پندار یه عاشق به تمام معناست که همه زندگیش آمنه ی بیچاره ی مریضه!
صداشو یه کوچولو بلند کرد و ادامه داد:
_نیـــــست!
اما اونقدر خوب نقش بازی میکنه که بجز پسرش هیچکس نفهمیده که دوازده ساله که زن دوم گرفته و زنش از پسرش هم کم سن تره!
اشک هام بی وقفه صورتم رو خیس میکرد وچشم هام تار میدید!
_تهمت نمیزنم و اعتراف میکنم اون روز اشتباه راجع به بابا فکرکرده بودم و بابا واقعا تورو مثل دخترش میدونه اما درست یا غلط من اون روز چشمم ترسید و تصمیم گرفتم من پول عمل رو بدم!
باصدایی که مطمئن نبودم میشنوه گفتم:
_بجای بابات تو طمع کردی!
عصبی غرید؛
_چرت وپرت نگو! خودتم خوب میدونی اراده کنم هزارتا بهتراز تو صد برابر زیبا تر از تو واسه من ریخته!
من هدفم از اینکه پرستار مادرم بشی فقط تنهایی و مریضی مادرم بعداز من بود! میخواستم از ایران برم و میترسیدم مادرم بعد من دق کنه!
میدونستم من نباشم تنها میشه و باباهم بعد من ولش میکنه!
سری تکون داد با مکث کوتاهی ادامه داد:
_دروغ نمیگم مهربونی وازخود گذشتگیت به دلم نشست بود! انگشتش رو به نشونه تایید تکون داد وادامه داد:
_اما فقط مهربونیت! من حرومزاده نیستم و تابحال کسی رو باپول به دست نیاوردم!
بهترین گزینه واسه مادرم، تا روزی که برمیگشتم، فقط توبودی! باخودم گفتم دختری که واسه نجات جون باباش حاضره اون همه بدهی بالا بیاره حتما اونقدری مهربون هست که مادرمو اذیت نکنه و ازش مراقبت کنه!
نجابت داشتی ومثل بقیه ی دخترایی که واسه تیغ زدن اومده بودن نبودی!
من فقط خواسته بودم که درقبال اون پول سه سال پرستار مادرم باشی و ازت دست نوشته و چک و سفته هم نخواسته بودم.. د آخه تو خودت اون سفته هارو داده بودی دست بابا لعنتی!
نمیدونستم در کنار پیشنهاد من بابا ازت چی خواسته!
خدای من شاهده روحمم از حرف های بابا خبر نداشت!
اون از نسیم بدش میاد و فکرمیکنه نسیم پسرشو ازش گرفته!
اما تنها کسی که منو ازش گرفت خودش بود!
با خودش فکرکرده بود ازت خوشم میاد و اگه مدام جلوچشمم باشی و دلبری کنی عاشقت میشم ونسیم رو بیخیال میشم!
اون روز که اومدی و از نقشه ی بابا واسم گفتی دلم میخواست دنیارو به آتش بکشم و فقط خدا میدونه چقدر عذاب کشیدم تا بتونم جلوی خودمو بگیرم سکوت کنم!
ترسیدم حالا که ازت سفته داره اگه دهن باز کنم اذیتت کنه..
تواونقدر خوب بودی و قلبت اونقدر صاف وبی ریا بود که باتموم لجبازی هامون اومدی و حقیقت رو بهم گفتی!
چطور میتونستم توی دردسر بندازمت؟!
به این رمان امتیاز بدهید
روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!
میانگین امتیاز 3.3 / 5. شمارش آرا 3
تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.
چیشد ارش میخواد برم خارج؟
حداقل میزاشتی حرف آرش تموم میشد بعد پارتو تموم میکردی آخه نصفه نیمه موند که😒🙁
چقد چرت به این سارای بدبخت همه هم سرش کلا میزارن عروسک خیمه شب بازی دقیقه
اخخخ چرا همه چی برعکس شد 🙄
این نویسنده هم فکر میکنه کم بنویسه شاخ میشه مثل نویسنده عشق صوری😁
نه بابا الان بین نویسنده ها مد شده به کم نوشتن و کم پارت دادن ، دارن مسابقه میدن هر کی کمتر بنویسه ، بهش اسکار تعلق میگیره ، فعلا نفر اول از نظرم نویسنده رمان دلارای ، تا بقیه
وایی دیقااااااا
من مردم تمام..
هعی خیلی کم بود خواهر 😑😐