رمان آوای نیاز تو پارت 120 - رمان دونی

 

 

نمی‌دونمی زیر لب گفتم و ادامه دادم

_می‌دونستی پدر ژیلام میاد؟

 

_آره خب

 

نگاه کلافه ای به اطراف کردم و تو دو راهی رفتن نرفتن مونده بودم که صدای آیدین اومد

_جاوید؟!

 

نگاهم و بهش دادم که ادامه داد

_ببین کاری به خوب و بد ژیلا ندارم ولی این و تو می‌دونی که مادر پدرش وقتی از هم طلاق گرفتن یه بچرو به اسم این که آقابزرگ دوستش داره و شبیه خاتون بوده و نمی زاره بهش بد بگذره و جاش خوبه ول کردنو هر کدومشون رفتن پی زندگی‌ خودشون و در اصل ژیلا رو ترک کردن!

می‌خوام‌ بگم بعضی شخصیتای بد آدما یا بد بودن آدما تا قسمتیش ربط پیدا میکنه به زندگیشون و اتفاقایی که براشون افتاده و تو این و خوب می‌دونی که ژیلا عقده دیده شدن داره یا جلب توجه و شاید سه سال پیش اگه این خصوصیتش نبود باهم می‌موندین… اصلا کاری به اون ماجرام ندارم اما چه بخوای چه نخوای در حال حاضر اسمش الان روته و اون بعد مدتی می‌خواد به پدر و مادرش که وقت گذاشتن یکی دو روز بیان این جا نشون بده زندگیش بدون اونام خوبه و بدون اونام از پس زندگیش براومده پس حداقل تلاش کن به عنوان پسر عموش یا یه دوست کنارش باشی… هر چند تو کار خودت و میکنی همیشه ولی خوب بودن سخت نیست باور کن!

 

 

نفس عمیقی کشیدم که ادامه داد

_قهوت سرد شد نمی.خوری بریم چون تو کلا در جواب زر زرای من یا نفس عمیق می‌کشی همیشه یا فحش میدی میری

 

 

نیشخنوی زدم… نگاهی به لیوان قهوم کردم و با تردید لب زدم

_تو هنوز با آتنا در ارتباطی؟

 

 

ابروهاش بالا رفت

_اگه منظورت اینه که ازش خبر آوا و گرفتم‌ یا نه باید بگم نه چون اصلا شماره اونور آبش و ندارم

 

 

سری تکون دادم و از جام بلند شدم که اونم بلند شد و گفتم:

_من شرکت نمیرم کار دارم حواستم باشه به کارمندا

 

باشه ای گفت و گوشیم و از رو میز برداشتم، سمت خروجی رفتم و موقع خارج شدن از در کافه تو صفحه چتم با ژیلا رفتم و بدون هیچ مقدمه و سلام و علیکی خشک نوشتم

“تا نیم ساعت دیگه آماده باش”

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 3

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
رمان باورم کن

دانلود رمان باورم کن خلاصه : آنید کیان دانشجوی مهندسی کشاورزی یه دختر شمالی که کرج درس میخونه . به خاطر توصیه ی یکی از استاد ها که پیشنهاد داده بود که برای بهتر یادگیری درس بهتره کار عملی انجام بدن و به طور مستقیم روی گل و گیاه کار کنن. بنا به عللی آنید تصمیم میگیره که به عنوان

جهت دانلود کلیک کنید
رمان تژگاه

  دانلود رمان تژگاه خلاصه : داستان زندگی دختری مستقل و مغرور است که برای خون خواهی و انتقام مرگ مادرش وارد شرکت تیموری میشود، برای نابود کردن اسکندر تیموری و برخلاف تصورش رییس آنجا یک مرد میانسال نیست، مرد جذاب و غیرتی داستانمان، معراج مسبب همه اتفاقات گذشته انجاست،پسر اسکندر تیموری،پسر قاتل مادر آرام.. به این رمان امتیاز بدهید

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان جوزا جلد دوم به صورت pdf کامل از میم بهار لویی

  خلاصه رمان:     برای بار چندم، نگاهم توی سالن نیمه تاریک برای زدن رد حاجی فتحی و آدمهایش چرخید، اما انگار همهی افراد حاضر در جلسه شکل و شمایل یکجور داشتند! از اینجا که نشسته بودم، فقط یک مشت پسِ سر معلوم بود و بس! کلافه بودم و صدای تیز شهردار جدید منطقه، مثل دارکوب روی مغزم منقار

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان طالع دریا

    خلاصه رمان:     من دنیزم اتفاقات زیادی و پشت سر گذاشتم برای اینکه خودمو نکشم زندگیمو وقف نجات دادن زندگی دیگران کردم همه چیز می تونست آروم باشه… مثل دریا… اما زندگیم طوفانی شد…بازم مثل دریا سرنوشتم هم معنی اسممه مجبورم برای شروع دوباره…یکی از بیمارارو نجات بدم… روانشو درمان کنم بیماری که دچار بیماریه خطرناکیه که

جهت دانلود کلیک کنید
رمان گرگها
رمان گرگها

  خلاصه رمان گرگها دختری که در بازدیدی از تیمارستان، به یک بیمار روانی دل میبازد و تصمیم میگیرد در نقش پرستار، او را به زندگی بازگرداند… به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 2 تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان آسمانی به سرم نیست به صورت pdf کامل از نسیم شبانگاه

    خلاصه رمان:   دقیقه های طولانی می گذشت؛ از زمانی که زنگ را زده بودم. از تو خبری نبود. و من کم کم داشتم فکر می کردم که منصرف شده ای و با این جا خالی دادن، داری پیشنهاد عجیب و غریبت را پس می گیری. کم کم داشتم به برگشتن فکر می کردم. تصمیم گرفتم بار دیگر

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
6 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
همراز
همراز
1 سال قبل

سلام چطور میشه کامل این رمان روخریداری کرد

آخرین ویرایش 1 سال قبل توسط همراز
ستی
ستی
1 سال قبل

نویسنده محترم لطفا یکم بیشترش کن اخه دیروز تاحالا هیمنجای رمان گیر کردی 😐

Blood
Blood
1 سال قبل

چرا کمممهههههه🥸

Prm
Prm
1 سال قبل

خیلی خوبه که شخصیت آدما رو اینقدر قشنگ نشون میدی و سعی نمیکنی شخصیت بد رو از چشم بندازی ✨
لطفا آوا و جاوید مال هم باشن ، درسته که جاوید خودخواهی میکنه اما فرزان هم برای خوبی کردن آوا رو نیاورد پیش خودش و برای منفعت خودش بود

قهوه ی سرد شده ی جاوید....!
قهوه ی سرد شده ی جاوید....!
پاسخ به  Prm
1 سال قبل

اما فرزان با اینکه بخاطر منفعتش از اوا استفاده میکنه مثل جاوید نمیاد غرورشو خورد کنه جاوید هم خر رو میخواد هم خرمارو اینطور نمیشه تو الان جای شخصیتا رو برعکس کن مثلا اوا دختر اقا بزرگ بود و اگه با پسر عموش ازدواج میکرد سه دونگ شرکتی که توش کار میکرد براش میشد ولی اوا جاویدو دوست داشت…..حالا اوا میره با پسر عموش به جاوید میگه منتظرم بمون طلاق میگیرم میام بنظرت با توجه به اخلاقای جاوید واکنشش چی بود از نظر من جاوید خودخواهه و همه چیزو یکجا و باهم میخواد پس لایق اوا نیست هرچند فرزان هم تعریفی نداره ولی……

نیلو
نیلو
1 سال قبل

اینم لنگاش رفت هوا😂💔 دیگه باید چسی چسی بخونیم ریدم من توی این وضع

دسته‌ها
6
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x