رمان آوای نیاز تو پارت 125 - رمان دونی

 

 

چشمام گرد شد از حضورش و قبل این که چشمش بهم بیفته سریع خم شدم‌ و قندون سه تیکه شدرو برداشتم

وَ مثل هر دفعه تیکه هارو گذاشتم زیر لباسم و زیر لب گفتم:

_تو از رو نمیری دختر آخر سر با این کارا آوا میزنی شکمت و پاره میکنی یا خودت و ناقص

 

خواسم سمتی برم که فرزان نبینتم اما دیگه دیر شده بود و فرزان وسط راه پله ها نگاهش با تعجب رو من بود

خیره نگاهم کرد و در آخر با مکث چند پله باقی موندرو اومد پایین و رو به من گفت:

_ساعت سه صبح وسط خونه چیکار میکنی؟!

 

دستم‌ و گذاشته بودم رو لباسم تا تیکه های‌ قندون پیدا نشن و نیفتن اگنه بیچاره میشدم‌ و دوباره حرفای بی عرضگیش در رابطه با من شروع می‌شد

از طرفی خیلی حساس بود رو نظم‌ و وسایل خونش و این و از تعداد خدمه بالایی که هر روز خونرو با وسواس تمیز می‌کردن متوجه شده بودم.

دوستم نداشتم‌ بگم اومدم غذا بخورم چون سر شام حتی بعد رفتنم با این‌‌ که می‌دونست از صبح چیزی نخوردم‌ یک بار از دهنش در نیومد بمون شامت و بخور بعد برو یا می‌تونست بگه خدمه برام غذا بیارن اما هیچی به هیچی…

آب دهنم قورت دادم و سعی کردم بدون لکنت بگم

_خوا…خوابم نمی‌برد اومدم این جا یکم با…

 

 

سرش و کج کرد و منتظر نگاهم‌ کرد که با دست اشاره ای به جیکوب کردم‌

_با جیکوب بازی کنم!

 

 

با پایان جملم سر جیکوب سمتم برگشت، یه لحظه احساس کردم تو نگاهش حیوون داره با زبون بی زبونی بهم می فهمونه که خر خودتی اما دست از افکار‌ تخیلیم برداشتم و نگاهم و به فرزان دادم‌ که با تردید نگاهم می‌کرد‌ و برای این‌ که چیزی‌ نگه و هر چه سریع تر از شرش خلاص شم گفتم

_مثل این که از خوابم پروندمت شرمنده… من دیگه برم

 

خواستم از کنارش رد بشم‌ که مچ دستم و گرفت من با ترس زل زدم به چشماش که کنجکاو بودن؛ معلوم بود حرفام و باور نکرده و دهن باز کرد و خواست چیزی بگه اما صدای دختری مانع حرفش شد و باعث شد نگاه جفتمون و به راه پله کشیده بشه

_فرزان چی شده؟

 

نگاهی به دختره انداختم که لباس نیلی کوتاه ساتن مانندی تنش بود و نگاهش رو دست اسیر شده من توسط فرزان خیره موند

 

 

راضی از این موقعیت لبخندی زدم و دستم و از دست فرزان کشیدم بیرون که باعث شد نگاهش و بهم بده و تو صورتم خیره بشه اما مخاطب به دختره بدون این که نگاهش کنه گفت:

_چیزی نیست تو برو الان میام

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 3

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان رقص روی آتش pdf از زهرا

  خلاصه رمان :       عشق غریبانه ترین لغت فرهنگ نامه زندگیم بود من خود را نیز گم کرده بودم احساسات که دیگر هیچ میدانی من به تو ادم شدم به تو انسان شدم اما چه حیف… وقتی چیزی را از دست میدهی تازه ارزش واقعی ان را درک میکنی و من چه دیر فهمیدم زندگی تازه روی

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان رویای انار
دانلود رمان رویای انار به صورت pdf کامل از فاطمه درخشانی

    خلاصه رمان رویای انار :   داستان سرگذشت زندگی یه دختر عمو و پسر عمو هست که خیلی همدیگه رو دوست دارن و با هم قول و قرار ازدواج گذاشتن اما حسادت بقیه مانع رسیدن اون ها بهم میشه ، دختر قصه که تنهاست به اجبار بقیه ، با یه افغانی ازدواج می کنه و به زور از

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان مهره اعتماد

    خلاصه رمان :     هدی همت کارش با همه دخترای این سرزمین فرق داره، اون یه نصاب داربست حرفه ایه که با پسر عموش یه شرکت ساختمانی دارن به نام داربست همت ! هدی تمام سعی‌اش رو داره میکنه تا از سایه نحس گذشته ای که مادر و پدرش رو ازش گرفته بیرون بیاد و به گذشته

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان دامینیک pdf، مترجم marya mkh

  خلاصه رمان :     جذابیت دامینیک همه دخترهای اطرافش رو تحت تاثیر قرار می‌ده، اما برونا نه تنها ازش خوشش نمیاد که با تمام وجود ازش متنفره! و همین انگیزه‌ای میشه برای دامینیک تا با و شیطنت‌ها و گذشتن از خط‌قرمزها توجهشو جلب کنه تا جایی که… به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان عشق ممنوعه pdf از زهرا قلنده

  خلاصه رمان:   این رمان در مورد پسری به اسم سپهراد که بعد ۸سال به ایران برمی گرده از وقتی برگشته خاطر خواهای زیادی داشته اما به هیچ‌کدوم توجهی نمیکنه.اما یه روز تو مهمونی عروسی بی نهایت جذب خواهرش رزا میشه که… به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان کوازار pdf از پونه سعیدی

  خلاصه رمان :       کوازار روایتگر داستانی عاشقانه از دنیای فرشتگان و شیاطین است. دختری به نام ساتی که در یک شرکت برنامه نویسی کار می کند، پس از سپرده شدن پروژه ی مرموز و قدیمی نوسانات برق به شرکت شان، دست به ساخت یک شبکه ی کامل برای شناسایی انرژی های مشکوک (کوازار) که طی سال

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
10 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
ا.ق
ا.ق
1 سال قبل

سلام جان پدرو مادرت پارت را در یک روز بیشتر بزار

ا.ق
ا.ق
1 سال قبل

اقلا عید فطر است عیدی گذاشتن چندین پارت بزار

ا.ق
ا.ق
1 سال قبل

باسلام چرا در روز سه تا چهار پارت نمیزاری اینقدر ناخن خشک

Rozam
Rozam
1 سال قبل

خودتون با این مقدار پارتی که میزارین خجالت نمیکشین آخه🥲🙂

neda
عضو
پاسخ به  Rozam
1 سال قبل

نه والا 😂

neda
عضو
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
1 سال قبل

سلام خوشگله چطوری جیگر
بیا چت روم خاهر

Prm
Prm
1 سال قبل

روزانه پارتا نصف میشه
میترسم تا چند روزه دیگه انقدر ازش کم کنین که اصلا پارتی نباشه

Yas
Yas
1 سال قبل

قبلا پارت بیشتر میذاشتی خیلی کمه خیلی

دسته‌ها
10
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x