رمان آوای نیاز تو پارت 135 - رمان دونی

 

 

 

سری به چپ و راست تکون دادم که ادامه داد

_نمی‌خوای بیای بیرون ببینی کی اومده کی نیومده؟

 

_چرا داشتم‌ میومدم دیگه!

 

سری از روی تاسف تکون داد و سمت پله ها رفت که دنبالش کشیده شدم و گفتم:

_بعضی حرکات و اخلاقیاتت من و یاد جاوید می‌ندازه ولی در کل از اون اعصاب خورد کن تر و رو مُخ تری… اون باز حس عصبانیتشو میشد فهمید ولی تو کلا خنثی..‌. بی حس‌.. راحت.. بی‌تفاوت..

 

نیم نگاهی بهم‌ کرد و یکم اخماش توهم رفت که ساکت شدم و با این حال هیچی‌ نگفت

از پله ها پایین رفتیم که سوالی ادامه دادم

_ راستی رفت؟!

 

نگاهش و بهم داد که شونه ای انداختم بالا

_لاله رو میگم

 

سری به معنی آره تکون داد و سمت در خروجی رفت و نمی‌دونم من چرا مثل کش بیژامه دنبالش افتادم

_درد می‌گیره؟

 

 

نگاه سوالی بهم انداخت و من کفری ازین حرف نزدنش با حرص ادامه دادم

_زبونت و میگم… درد میگیره بخوای ازش استفاده کنی؟! چون میتونی ازش استفاده کنی ولی هیچی نمیگی

 

یهو سر جاش ایستاد و اخماش رفت توهم و بی‌توجه به تیکه ای که انداختم گفت:

_همیشه این قدر حرف میزنی؟!

 

 

ابرویی انداختم بالا

_خب نه… وقتایی‌ که هول میشم یا هیجانی میشم… وقتایی که خوشحالم از یه چیزی…

وَ وقتایی که یه نفر مثل تو جوابم و نمیده این طوری میشم و سعی میکنم طرف و به حرف بیارم!

 

 

چشماش و محکم باز و بسته کرد که ادامه دادم

_میشه یکم برای عید خودم خرت و پرت بگیرم‌ و سفره هفت سین بچینم تو خونت؟!

میدونم دوست نداری یعنی فهمیدم که این چیزارو دوست نداری اما فقط برای حال دل خودم می‌خوام این کار و کنم

اگنه که خود منم زیاد حال و حوصله این چیزا رو ندارم فقط برای تنوع و خوشیا ساده و این که حواسم پرت شه همین! تازه…

 

_باشه!

 

چشمام گرد شد از باشه یهویی‌ و کلافش اونم‌ وسط حرفای من که ادامه داد

_خواستی بری جایی سیاوش می‌برتت هر چی خواستی بخری هم به سیاوش بگو حساب کنه فقط لطفا ساکت شو و دنبالم نیا

 

 

لبخندی زدم و سری تکون دادم که خواست راهش و بگیره بره اما یهو نگاهش به جایی قفل شد و حرکت نکرد!

دنباله نگاهش و گرفتم و رسیدم به ستونی که قبلا روش قندون قیمتی بود ولی الان دیگه به لطف من اون قندون شکسته شده بود و روی ستون هیچی نبود!

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 4

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان شفق قطبی به صورت pdf کامل از محدثه نوری

    خلاصه رمان:   دختری ساده و خوش قلب،که فقط فکر درس و کنکورشه… آرومه و دختر خوب خانواده یه رفیق داره شررررر و شیطون که تحریکش میکنه که به کسی که نباید زنگ بزنه مثلا مخ بزنن ولی خب فکر اینو نمیکردن با زرنگ تر از خودشون طرف باشن حالا بماند که دخترمون تا به خودش میاد عاشق

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان به گناه آمده ام pdf از مریم عباسقلی

  خلاصه رمان :   من آریان پارسیان، متخصص ۳۲ ساله‌ی سکسولوژی از دانشگاه کمبریج انگلیسم.بعد از ده سال به ایران برگشتم. درست زمانی که خواهر ناتنی‌ام در شرف ازدواج با دشمن خونی‌ام بود. سایا خواهر ناتنی منه و ده سال قبل، وقتی خانوادمون با فهمیدن حاملگی سایا متوجه رابطه‌ی مخفیانه‌ی من و اون شدن مجبور شدم برم انگلیس. حالا

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان کنعان pdf از دریا دلنواز

  خلاصه رمان:       داستان دختری 24 ساله که طراح کاشی است و با پدر خوانده اش تنها زندگی می کند و در پی کار سرانجام در کارخانه تولید کاشی کنعان استخدام می شود و با فرهام زند، طراح دیگر کارخانه همکار و … به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان از عشق برایم بگو pdf از baran_amad

  خلاصه رمان :   جلد دوم ( جلد اول یکبار نگاهم کن)       نقش ماکان تو این داستان پر رنگ تر باشه و یه جورایی ارشیا و ترنج کم کم می رن تو حاشیه و ماکان و چند شخصیت جدید وارد ماجرا می شن که کلی میشه گفت یجور عشق ماکان رو نشون میده! به این رمان

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان آفرودیته pdf از زهرا ارجمندنیا

  خلاصه رمان :     داستان در لوکیشن اسپانیاست. عشقی آتشین بین مرد ایرانی تبار و دختری اسپانیایی. آرون نیکزاد، مربی رشته ی تخصصی تیر و کمان، از تیم ملی ایران جدا شده و با مهاجرت به شهر بارسلون، مربی دختری به اسم دیانا می شود… دیانا یک دختر اسپانیایی اصیل است، با شیطنت هایی خاص و البته، کمی

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
8 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Sar
Sar
1 سال قبل

عالی

Viana
Viana
1 سال قبل

چرا چند روزه پارتی نمیذارید ؟!
نویسنده ی این رمان که منظم بود
پارتاشم زیاد بود
نمیدونم ورا یهو نویسنده ها کلا وارونه میشن !!!!

نانا
نانا
1 سال قبل

چرا امروز پارت نداریم؟

Kimiya
Kimiya
1 سال قبل

خیلی پارت ها کم شده لطفا بیشترش کنید

Yas
Yas
1 سال قبل

خیلی پارت ها کمه طولانی تر کنید لطفاً

mehr58
mehr58
1 سال قبل

عالیه

دسته‌ها
8
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x