رمان آوای نیاز تو پارت 138 - رمان دونی

 

 

×××

 

 

نگاه خیرم به صفحه تلویزیون بود که دقایق پایانی و نشون میداد و من جدا از این که اصلا هیچ کدوم از حرفای مجری و نمی‌شنیدم و نمی‌فهمیدم فقط نگاهم به دقیقه شمار تلویزیون بود که صدای پایی توجهم و جلب کرد!

نگاهم و دادم به فرزانی که مثل همیشه اتو کشیده و تمیز بود و از پله ها داشت پایین میومد و نگاهش به من بود!

 

تعجب کل وجودم و گرفت و کم کم لبخندی رو لبام شکل گرفت و لب زدم

_اومدی؟!

 

 

نگاهی به سفره هفت سین انداخت و صندلی روبه روم و کشید بیرون و نشست و با نگاه خیره ای به سفره هفت سین گفت:

_چند سالی میشه که سال نو توی خونم تنها میگذره

 

_چرا؟!

 

نگاهش و بهم داد که ادامه دادم

_چرا تنها خب؟! خانواده ای دوستی… فامیلی چمدونم دوست دختری چیزی!

 

 

خیره شد به تنگ ماهی و زبونم نتونست ساکت بمونه:

-شایدم خب خودت دوست داری هر سال تنها باشی

من که امسال دارم‌ دیوونه میشم یه جورایی دارم دق میکنم از این‌ تنهایی

 

 

نفس عمیقی کشید و یه لحظه حس کردم تو نگاهش غم وجود داره و برای اولین بار از خنثی بودنش درومده و بعد مکثی گفت:

_تو هیچی نمیدونی یعنی؟!

 

 

تعجب کردم

_چیو باید بدونم در رابطه با زندگی تو آخه؟!

 

 

چند لحظه نگاهم‌ کرد و بعد خیره بهم لب زد

_نمیدونم!

 

 

چند بار‌ پلک زدم که خودش ادامه داد

_خانوادم و از دست دادم خیلی وقت… اسم و رسمیم که الان دارم از مردیه که من و به فرزند خوندگی خودش دراورده

 

 

چشمام گرد شد که ادامه داد

_دوست و رفیقم باید بگم حوصله ی هیچ آدمی و ندارم یعنی به قول تو حوصله خودمم ندارم ولی با این حال تمام تلاشم و برای زندگیم میکنم

وَ خب جوابم داده به تمام چیزایی که خواستم رسیدم

از احترام و قدرت گرفته تا وضع زندگی و پول و ثروت حتی به شخصیتی که می‌خواستمم رسیدم اما وقتی جلو آینه وایمیستم انگار خودم و دیگه نمیشناسم

انگار دوتا بال داشتم‌ و خودم کندمشون!

وقتی گفتی کاش منم حال دلم مثل تو با تنهایی خوب میشد تو دلم فقط نیشخند زدم چون حال دل آدما فقط وقتی خوب میشه که به حرفش باشی و گوش کردن به حرف دلم کار عاقلانه نیست

میدونی شدم شبیه یه پازل هزار تیکه که هیچ آدمیم حوصله تکمیل کردنش و نداره!

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 3

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان ایست قلبی pdf از مریم چاهی

  خلاصه رمان:     داستان دختری که برای فرار از ازدواج اجباری با پسر عموی دختر بازش مجبور میشه تن به نقشه ی دوستش بده و با آقای دکتری که تا حالا ندیده ازدواج کنه   از طرفی شروین با نقشه ی همسر اولش فاطی مجبور میشه برای درمان خواهرش نقش پزشکی رو بازی کنه که از خارج از

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان حصاری به‌خاطر گذشته ام به صورت pdf کامل از ن مهرگان

  خلاصه رمان:       زندگی که سال هاست دست های خوش بختی را در دست های زمستانی دخترکی نگذاشته است. دخترکی که سال هاست سر شار از غم،نا امیدی،تنهایی شده است.دخترکی با داغ بازیچه شدن.عاشقی شکست خورده. مردی از جنس عدالت،عاشق و عشق باخته. نامردی از جنس شیطانی،نامردی بی همتا. و مردی غرق در خطا،در عین حال پاک

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان تو را در گوش خدا آرزو کردم pdf از لیلا نوروزی

  خلاصه رمان :   غزال دختر یه تاجر معروف به اسم همایون رادمنشه که به خاطر مشکل پدرش و درگیری اون با پدر نامزدش، مجبور می‌شه مدتی همخونه‌ی خسرو ملک‌نیا بشه. مرد جذاب و مرموزی که مادرش به‌خاطر اتفاقات گذشته قراره دمار از روزگار غزال دربیاره و این بین خسرو خان… به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان آغوش آتش جلد دوم

    خلاصه رمان :         آهیر با سن کَمِش بزرگه محله است.. در شب عروسیش، عروسش مرجان رو میدزدن و توی پارک روبروی خونه اش، جلوی چشم آهیر میکشنش.. آهیر توی محل میمونه تا دلیل کشته شدن مرجان و قاتل اونو پیدا کنه.. آهیر که یه اسم کُردیه به معنای آتش، در ظاهر آهنگری میکنه ولی

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان من به عشق و جزا محکومم pdf از ریحانه

    خلاصه رمان :       یلدا تو دوران دبیرستان تو اوج شادابی و طراوت عاشق یه مرده سیاه‌پوش میشه، دختری که حالا دیپلم گرفته و منتظر خواستگار زودتر از موعدشه، دم در ایستاده که متوجه‌ی مرد سیاه‌پوش وسط پذیرایی خونه‌شون میشه و… شروع هر زندگی شروع یه رمان تازه‌ست. یلدای ما با تمام خامی‌ها و بی‌تجربگی وارد

جهت دانلود کلیک کنید
رمان تابو
رمان تابو

دانلود رمان تابو خلاصه : من نه اسم دارم نه خانواده، تنها کسی که دارم، پدرمه. یک پدر که برام همه کار کرده، مهربونه، دلرحمه، دوست داشتنیه، من این پدر رو دوست دارم، اون بهم اسم داد، بهم شخصیت داد، اون بهم حس انتقام داد. من این پدر رو می‌خوام بکشم، من پاییز عزیزنظامم که قصد قتل پدر کردم. این

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
دسته‌ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x