با ناباوری خیره بودم به آدمی که تو ذهنم ستایشش میکردم به خاطر بی نیازیش از بقیه آدما و اراده ای که داشت ولی الان وقتی این طوری حرف میزد و غم درونیش که خیلیم کهنه بود و بروز میداد میتونستم بگم هیچ آدمی خالی از درد و غم نیست
نمیدونستم به آدمی که همیشه حرفاش با معنی و با مفهوم بود چی بگم فقط ناخوداگاه دستاش و که رو میز بود و بین دستام گرفتم
_اگه من بشم اون آدمی که با حوصله این پازل هزار تیکه رو درست کنه و در آخر تکمیلش کنه چی؟!
تو چشمام خیره موند و بعد مکثی نیشخندی زد، خواست دستش و از بین دستام بیرون بکشه که اجازه ندادم و خیره نگاهش کردم و لب زدم
_تو داری به من کمک میکنی منم میخوام به تو کُ…
مکث کردم و میدونستم از کلمه کمک خوشش نمیومد… آدمی که این قدر داره برای زندگیش تلاش میکنه و خودش به تنهایی به همه چی رسیده به کمک اصلا احتیاج نداشت برای همین تغییر جمله دادم و ادامه دادم
_میخوام من این پازل هزار تیکه رو بچینم و کامل کنم!
_من بهت کمک نمیکنم آوا من با تو دارم یه هدف و طی میکنم این و هنوز نفهمیدی؟
_چرا…چرا فهمیدم اما من نمیدونم هدفت با من چیه و تا اون موقع دوست دارم این پازل هزار تیکه رو کامل کنم!
تو اصلا بزار پای بیکاری و کنج کاویم… میخوام ببینم این آدمی که روبه روم نشسته و به قول خودش هزار تیکست کیه آخر داستان!
آدم خوبست یا بده؟
اون فرشته هست یا شیطان؟!
بزار بفهمم بزار خودت بفهمی…
خیره نگاهم کرد و ادامه دادم:
– من مثل تو آدمی نیستم که همه ی کارام و با دلیل و برهان انجام بدم شاید ار نظر تو این حماقت باشه اما از نظرم گاهی ریسک خوبه
فقط نگاهم میکرد و با تردید دهن باز کرد چیزی بگه اما پشیمون شد و یکم نگاهش و به اطراف داد
کلافگی و تو نگاهش میدیدم و این اولین شبی بود که فرزان جز ریلکس بودن و خنثی بودن حس های دیگم تو نگاهش پیدا میشد حسایی که معلوم بود خودش اونا رو از بین برده یا بهتره بگم هنوزم در تلاشه از بین ببرشون!
بالاخره بعد مدتی دست از نگاه کلافش به اطراف برداشت و نگاهش رو دستامون زوم شد وَ بعد به چشمام خیره شد
به این رمان امتیاز بدهید
روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!
میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 2
تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.
فک کنم قرار بود فقط یه مدت پارتا کوتاه باشه
دست من نیست بستگی ب نویسنده داره
لطفا تا وقتی که نویسنده ها فایل کامل رمان رو ندادن بهتون رمانشون رو اپ نکنین اینجوری فقط ارزش و اعتبار سایتتون رو میارین پایین🙂
رمان کامل هم تو سایت زیاد میزاریم
آنلاین هم داریم دیگه
این اوا داره به این فرزان دیوث نخ میده 🪡😑😐
الان دلم برای جاوید سوخت🥲
جاوید که بمیره بهتره (:
قبلا پارت ها بیشتر بود🥲