رمان آوای نیاز تو پارت 158 - رمان دونی

 

 

بی توجه دستش و کشیدم سمت آشپز خونه که ترسیده ادامه داو

_ولم‌کن جاوید… ولم کن جیغ میکشما

 

بی تردید لب زدم:

_گمشو بیا به قدر کافی عصبی هستم‌ که بزنه به سرم همه چیو وسط این جماعت رو کنم پس گمشو بیا کم حرف بزن

 

دستش و کشیدم و حرصی گفت؛

_رو کن… زندگی‌ خودتو رو میکنی و زندگی من دیگه به تو هیچ ربطی نداره… ولم کن

 

 

بی توجه به تقلاهاش سمت آشپز خونه کشیدمش و خدارو شکر کردم این گوشه کسی نیست و در آشپزخونه رو باز کردم و هولش دادم تو که به خاطر کفش پاشنه بلندش تلو تلو خورد و به کابینت پشت سرش برخورد کرد و صدای آخش بلند شد

نگاهم و به دوتا خدمتکار متعجب که خیره به ما بودن دادم و لب زدم

_بیرون… شتر دیدین ندیدین یالا!

 

 

بی حرف خارج شدن که نگاهم و به آوا دادم… ترسیده بود ولی صامت تو چشمام زل زده بود جلو رفتم از لای دندونام با تمام حرص گفتم؛

_داری چیکار میکنی؟

میخوای چیو ثابت کنی به کی ثابت کنی اصلا؟ اصلا تهش چی؟ تهشو بگو…

آوا تهشو بهم بگو که داری روانمو اعصابمو روحمو زندیگمو بهم میزنی… داری گــــــــنــــــــد میزنی به همه ی معادلات ذهنم داری نشونم میدی هیچ آدمی هیچ آدمی لایق دوست داشتن نیست… داری نشونم میدی همه ی آدما ته ته وجودشون یه عوضیه بی همه چیزن!

اعنتی من رو تو یه حساب دیگه باز میکردم داری چیکار میکنی؟!

اصلا میدونی با کیو چیو چه آدم روانی داری زندگی میکنی..‌. میدونی شدی وسیله ارضا روحش؟

 

 

ساکت و ترسیده نگاهم میکرد که داد زدم جوری که هنجره خودمم درد گرفت

_آره یــــــــــــا نه؟

 

 

تو جاش پرید اشک از گوشه چشمش چکید که فاصله بینمون و به حداقل رسوندم

دستم و محکم کوبیدم رو کابینت بالا سرش و تو صورتش خم شدم و ادامه دادم

_جوابم و بده!

 

 

نگاهشو تو چشمام داد و زور می‌زد گریه نکنه

_چیه داغ کردی یکی و کنار من دیدی؟!

رگ غیرتت زده بالا داغ کردی دارم تخته گاز راه خودم و هدف خودم و میرم درست مثل خودت؟

 

 

فقط خیره بودم بهش که با نیشخندی ادامه داد:

_این حرفتم کامل قبول دارم.. همه ی آدما عوضین، هممون ته ته وجودمون یه پا عوضیم… آره اصلا میدونم همه چیو راجب فرزانم میدونم که چی؟!

ترجیح میدم با یه آدم عوضی معمولی زندگی کنم مثل خودم تا این که با یه آدم خوخواه خودرای عوضی زندگی کنم چون جوری باهام رفتار میکردی که حس میکردم هیچ جا و جایگاه و ارزشی برات ندارم حتی اگه داشته بودمم حس میکرم یه آدم بی ارزشم و فقط وسیله آرامش روح و جسمتم… من زندگیم ازت جدا شده این و بفهم تو یه انتخاب اشتباه بودی یه تجربه بودی جاوید

 

 

چرا ساکت و صامت نگاهش می‌کردم؟

چرا حرف نمی‌زدم زبونم بند اومده بود؟

صورتش و بیشتر تو صورتم آورد و خیره تو چشمام از لای دندوناش ادامه داد

_این آوایی که جلوت واستاده دیگه هیچ حسی نسبت به تو نداره چون عوض شده

آره من عوض شدم چون من قبلی خیلی ضعیف بود!

 

 

ناباور لبخندی زدم سری به چپ و راست تکون دادم و دستم و از رو کابینت سُر خورد و لب زدم

_دیدم چیجوری بغلش کردی پشت عمارت!

 

 

با مکث نگاهش و ازم گرفت که با ته مونده امید ادامه دادم

_اگه امشب باهاش بری آوا همه ی پُلای پشت سرمون و خراب میکنم… قسم میخورم به جون رابطه ای که داره همین الانشم نفسای آخرش و میکشه اگه امشب باهاش بری قطع میکنم همین نفاسای آخرشم اونم برای همیشه

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 3

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان عاصی

    خلاصه رمان:         در انتهای خیابان نشسته ام … چتری از الیاف انتظار بر سر کشیده ام و … در شوق دیدنت … بسیار گریسته ام … به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 0 / 5. شمارش آرا 0 تا الان رای

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان شوماخر به صورت pdf کامل از مسیحه زادخو

        خلاصه رمان:   داستان از جایی آغاز میشود که دستها سخن میگویند چشم هاعشق میورزند دردها زخم بودند و لبخند ها مرهم . قصه آغاز میشود از سرعت جنون از زیر پا گذاشتن قوائد و قانون بازی …. شوماخر دخترک دیوانه ی قصه که هیچ قانونی برایش معنا ندارد .     به این رمان امتیاز

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان رگ خواب از سارا ماه بانو

    خلاصه رمان :       سامر پسریه که یه مشکل بزرگ داره ..!!! مشکلی که زندگیش رو مختل کرده !! اون مبتلا به خوابگردی هست ..!!! نساء دختری با روحیه ی شاد ، که عاشق پسر داییش سامر شده ..!! ایا سامر میتونه خوابگردیش رو درمان کنه؟ ایا نساء به عشق قدیمیش میرسه؟   به این رمان

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان می تراود مهتاب

    خلاصه رمان :       در مورد دختر شیطونی به نام مهتاب که با مادر و مادر بزرگش زندگی میکنه طی حادثه ای عاشق شایان پسر همسایه ای که به تازگی به محله اونا اومدن میشه اما فکر میکنه شایان هیچ علاقه ای به اون نداره و برای همین از لج اون با برادر شایان .شروین ازدواج

جهت دانلود کلیک کنید
رمان جاوید در من

  دانلود رمان جاوید در من خلاصه : رمان جاويد در من درباره زندگي آرام دختريست كه با شروع عمليات ساخت و ساز برابر كافه كتاب كوچكش و برگشت برادر و پسرخاله اش از آلمان ، اين زندگي آرام دستخوش نوساناتي مي شود. به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان سس خردل به صورت pdf کامل از فاطمه مهراد

  خلاصه رمان:     ناز دختر فقیری که برای اینکه خرجش رو در بیاره توی ساندویچی کوچیکی کار میکنه . روزی از روزا ، این‌ دختر سر به هوا به یه بوکسور معروف ، امیرحافظ زند که هزاران کشته مرده داره ، ساندویچ پر از سس خردل تعارف میکنه و غافل از اینکه امیرحافظ به سس خردل حساسیت داره

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
دسته‌ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x