رمان تارگت پارت 320

4
(4)

 

 

 

 

– پس چی بود؟ کسی که بنزین دستش می گیره و یه خونه رو به آتیش می کشه.. مگه می تونه به این فکر نکنه که تهش یه نفر یا حتی چند نفر از این کارش آسیب می بینن.. اونم.. نه یه آسیب جزیی!

سرم و برگردوندم سمتش.. جفتمون همزمان بغض کرده بودیم و من مثل یه مجرم تو دادگاهی که میران نخواست پام بهش باز بشه.. خواستم خودم و تبرئه کنم.. هرچند که می دونستم بی فایده اس!

– میران قرار نبود آسیب ببینه.. اصلاً قرار نبود بیاد.. یعنی باید می اومد.. ولی وقتی همه چیز تموم شد.. وقتی هم خونه اش.. که.. که توش من و.. بارها و بارها شکنجه کرده بود.. هم خودم که تنها فرقم با یه جنازه نفس کشیدنم بود.. می سوختیم باید می اومد و با چشم خودش.. نتیجه کارش و می دید! من.. من نفهمیدم از کجا پیداش شد و.. همه چیز و خراب کرد..

پوزخند ناباورانه ای رو لبش نشست.. نه به این معنی که حرفام و باور نکرده.. شاید چون کل این قضیه و هدفی که من داشتم براش مسخره و غیر قابل هضم بود که لب زد:

– تو.. تو آسیب و تو چی می بینی؟ بر فرض که بدون هیچ مانع و مشکلی.. تا ته هدفت می رفتی و اون کار و انجام می دادی.. تهش.. ته تهش.. وقتی میران جسد سوخته شده ات و می دید.. وقتی خاطرات تلخ بچگیش یه بار دیگه مرور می شد و به این باور می رسید این دنیا.. هر آدمی رو که دوستش داره.. همین شکلی ازش می گیره.. چیزی بیشتر از این یه تیکه گوشت و استخونی که رو تخت این جا افتاده.. ازش باقی می موند؟

روم و برگردوندم و چشمام و محکم بستم.. بازم تصویر اون کابوس مزخرف اومد تو ذهنم و من برای پس زدنش با صدایی عصبی و لرزون گفتم:

– شما.. از من چی می دونید؟ از زندگیم.. از گذشته ام.. از کاری که.. میران باهام کرد و من و.. به این جا رسوند.. من و تبدیل کرد به آدمی که خودمم نمی شناسمش.. چی می دونید که حالا دارید این جوری می گید؟

 

 

 

 

– همه چی رو می دونم.. هم می دونم خودت کی هستی.. هم می دونم مادرت کیه.. هم.. هم می دونم میران باهات چی کار کرده و هم.. از جنایتی که برادر بی انصافم مرتکب شده.. خبر دارم و.. داشتم!

حالا این ناباوری و بهت سهم من بود.. شاید اگه کلمه آخر و به زبون نمی آورد اصلاً تعجب نمی کردم.. چون طبیعی بود که میران تو این سه روز.. باهاش حرف زده باشه.. ولی این که همه چیز و از قبل می دونست و.. یه کلمه هم به میران حرف نزد.. جای بهت داشت که پرسیدم:

– قضیه دزدی بچه رو.. کاری که مامانم کرده رو.. شـ… شما به میران گفته بودی.. نه؟

با اخمای درهم خیره دستاش شد و سرش و به تایید تکون داد..

– پس چطور.. چطور هیچ حرفی از.. جنایت برادر خودتون نزدید؟ چطور از.. قتل برادر مظلوم و بی گناه من هیچی نگفتید؟ فقط جرم مادر من جرم بود؟ به شما که رسید شد حق طبیعیتون؟

هنوز چیزی نگفته بود که با فکر توی سرم لب زدم:

– یا شایدم.. بهش گفتید و اون پیش من جوری وانمود کرد که از چیزی خبر نداره..

– نه.. نه بهش نگفته بودم.. میران هیچی نمی دونست.

چشماش و محکم بست و همزمان با افتادن دو قطره اشک روی گونه اش نالید:

– چی باید می گفتم؟ اصلاً چه جوری باید ظلم برادرم و به زبون می آوردم؟ چه جوری بهش می گفتم بابات قاتله؟ میران.. بعد از این که اون جریان تلخ و از زبون من شنید و فهمید عامل خودسوزی مادرش.. باباش نبوده و اصلاً بحث خیانت وسط نبود.. تازه دلش باهاش صاف شد.. دیر بود ولی دلش صاف شد و من این و خوب فهمیدم. منی که تمام این سال ها دلم جوش خوردن رابطه این دو تا رو می خواست.. تونستم یه نفس راحتی بکشم و به خیال خودم فکر کنم که حداقل برادرم بعد از مرگش.. یه کم آرامش داره..

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4 / 5. شمارش آرا 4

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG ۲۰۲۳۱۱۲۱ ۱۵۳۱۴۲

دانلود رمان کوچه عطرآگین خیالت به صورت pdf کامل از رویا احمدیان 5 (2)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان : صورتش غرقِ عرق شده و نفسهای دخترک که به لاله‌ی گوشش می‌خورد، موجب شد با ترس لب بزند. – برگشتی! دستهای یخ زده و کوچکِ آیه گردن خاویر را گرفت. از گردنِ مرد خودش را آویزانش کرد. – برگشتم… برگشتم چون دلم برات تنگ…
رمان شولای برفی به صورت pdf کامل از لیلا مرادی

رمان شولای برفی به صورت pdf کامل از لیلا مرادی 4 (8)

7 دیدگاه
خلاصه رمان شولای برفی : سرد شد، شبیه به جسم یخ زده‌‌ که وسط چله‌ی زمستان هیچ آتشی گرمش نمی‌کرد. رفتن آن مرد مثل آخرین برگ پاییزی بود که از درخت جدا شد و او را و عریان در میان باد و بوران فصل خزان تنها گذاشت. شولای برفی، روایت‌گر…
IMG ۲۰۲۴۰۴۱۲ ۱۰۴۱۲۰

دانلود رمان دستان به صورت pdf کامل از فرشته تات شهدوست 3.7 (3)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   دستان سپه سالار آرایشگر جوانی است که اهل محل از روی اعتبار و خوشنامی پدر بزرگش او را نوه حاجی صدا میزنند دستان طی اتفاقاتی عاشق جانا، خواهرزاده ی بزرگترین دشمنش میشود چشم روی آبروی خود میبندد و جوانمردانه به پای عشق و احساسش می…
aks gol v manzare ziba baraye porofail 33

دانلود رمان نا همتا به صورت pdf کامل از شقایق الف 5 (2)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:         در مورد دختری هست که تنهایی جنگیده تا از پس زندگی بربیاد. جنگیده و مستقل شده و زمانی که حس می‌کرد خوشبخت‌ترین آدم دنیاست با ورود یه شی عجیب مسیر زندگی‌اش تغییر می‌کنه .. وارد دنیایی می‌شه که مثالش رو فقط تو خواب…
IMG 20240405 130734 345

دانلود رمان سراب من به صورت pdf کامل از فرناز احمدلی 4.7 (9)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: عماد بوکسور معروف ، خشن و آزادی که به هیچی بند نیست با وجود چهل میلیون فالوور و میلیون ها دلار ثروت همیشه عصبی و ناارومِ….. بخاطر گذشته عجیبی که داشته خشونت وجودش غیرقابل کنترله انقد عصبی و خشن که همه مدیر…
149260 799

دانلود رمان سالوادور به صورت pdf کامل از مارال میم 5 (2)

1 دیدگاه
  خلاصه رمان:     خسته از تداوم مرور از دست داده هایم، در تال طم وهم انگیز روزگار، در بازی های عجیب زندگی و مابین اتفاقاتی که بر سرم آوار شدند، می جنگم! در برابر روزگاری که مهره هایش را بی رحمانه علیه ام چید… از سختی هایش جوانه…
اشتراک در
اطلاع از
guest

11 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
black girl
black girl
10 ماه قبل

عمش واقعا آدم آشغال و حال به هم زنیه
نشسته با خودخواهی گوه خوری برادرش و نگفته حالا نگفته که نگفته حداقل خفه خون نگرفته با پر رویی بر این ک میران از داداشش متنفر نباشه نشسته نصف ماجرا و تعریف کرده جای مهمشو نگفته الآنم دست پیشو گرفته پس نیوفته طلبکارم هست
من جای درین بودم با خاک یکیش می کردم رو مخ خودخواه رذل
نمد چرا من دارم فشار می خورم:///

*****
*****
10 ماه قبل

حس میکنم اون قدر که میگن حال میران بد نیست و عمه اش نقشه ای داره ، برای همین از حال میران خیلی صحبت نمیشه ، شاید عمه اش قایمش کرده تا هم به درین عذاب وجدان بده (که درین هم به پشمش نیست و انگار نه انگار تازه طلبکار هم هست)و هم بتونه بت نقشه پول هارو از کوروش بگیره🤷‍♀️
شایدم برای یه چی دیگه میران رو پنهان کرده و به همه میگه خیلی حالش وخیمه

*****
*****
10 ماه قبل

میران هر گوهی که بود حداقل قبول کرده بود مقصره ، نه درین بی‌شعور …کِش ،که بعد این همه بلا که سر میران آورد بیاد بگه من هنوز انتقام نگرفتم ، آدم چقدر عوضی

تنها
تنها
10 ماه قبل

نویسنده ی مزخرف دستات تاول زده؟دو بند میزاری که چی؟خودت مسخره ای که مارو مسخره کردی

Fafa
Fafa
10 ماه قبل

این درین دیگه داره گوه اضافی میخوره 🤬….تو خودت وقتی پا تو این راه گذاشتی و رفتی واسه میران نقش بازی کردی پس همه عواقب و احتمالاشم در نظر گرفتی پس این همه ادا چیه درمیاری اسکول🤐😠

یه نفر همین گوشه کناره ها
یه نفر همین گوشه کناره ها
پاسخ به  Fafa
10 ماه قبل

منم نمیدونم وقتی از وسط داستان یهو سناریو عوض میشه نباید انتظار بیشتر از این داد

Bahareh
Bahareh
10 ماه قبل

دلم میخواد یه عالمه درین و کتک بزنم دختره نچسب و ایکبیری

رویا
رویا
10 ماه قبل

من واقعا نویسنده رو درک نمیکنم عوض کردن مود رمان اونم به این شیوه عجیب ترین مدلیه که دیدم و به شدت ادم رو سردرگم و متحیر میکنه

FTM
FTM
10 ماه قبل

چرا اینقدر پارت ها کوتاهه؟اینجوری پیش بره که تا ۶ ماه آینده هم قرار نیست این رمان تموم شه! دیگه واقعا داره کسل کننده میشه..

یه نفر همین گوشه کناره ها
یه نفر همین گوشه کناره ها
10 ماه قبل

بدم میاد از درین دختره…. خودش میدونسته قصد میران از اولشم انتقامه بعد بازم بهش نزدیک شد بالاخره اون میدونست دیر یا زود میدان انتقامشو میگیره حالا اومده میگه شما میدونین میران با من چیکار کرد؟خب هرکاری کرده تو خودت میدونستی قرار این اتفاقا بیفته حالا ادای مظلومارو در میاره واسه من پولاشو بالا کشیدن ،بچه رو جزغالش کردن هنوز میگه به هدفم نرسیدم اخه نفهم میران این وسط هرکاری هم کرده باشه همیشه هواتو داشته

*****
*****
پاسخ به  یه نفر همین گوشه کناره ها
10 ماه قبل

اره واقعا آدم حرص می خوره🤮🤮

دسته‌ها

11
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x