رمان جزر و مد پارت 33 - رمان دونی

 

 

 

 

 

واقعا نمیدونه….‌‌نمیفهمه؟

با حرص گفتم

 

 

_فکر کردی من هر روز صیغه ی این و اون میشم که میگی چرا میترسی؟

 

 

نگاهش عوض شد

لحنشم عوض کرد

 

 

_منظورم این نبود……نگرانیت بی جائه…..ولی بدون خیلی خوش شانسی که قراره اسمم بیاد کنارم

 

 

پرو…..پرووووو

منم با لجبازی گفتم

 

 

_خوش شانسی نمیخوام…..کم خاطر خواه نداری که برو یکی از همونا رو صیغه کن

 

 

ابرو بالا فرستاد

 

 

_ای بابا بد شد که نمیتونم……..چون امیرحسام فقط تو رو میخواد

 

 

یاسین دارم تو گوشِ‌…….لعنت

 

 

_به کاهدون زدی جناب شمس……من آخرین نفری ام که اون بهش فکر میکنه…..

 

 

یه نفس کلافه کشید

 

 

_میدونم امیر دوستت داره ولی تو……. واقعا بهش علاقه داری که انقدر نگرانشی؟؟؟

 

 

من نگران خودمممممم

 

 

_این فقط یه محرمیت ساده اس

 

 

_مگه محرمیت ساده و پیچیده داره…..

 

 

باید راستشو بگم شاید کوتاه بیاد

شاید یه ذره بفهمه

 

_ببین من……….من…..نمیشناسمت اصلا…..

 

 

_دلتو خوش نکن

قرار نیست باهات زندگی کنم که بخوای منو بشناسی…..

 

 

با این زندگی کنم؟

با تاکید گفتم

 

 

_کی خواست باهات زندگی کنه؟ نمیشناسمت یعنی نمیتونم بهت اعتماد کنم

 

#جزرومد

#پارت۱۳۴

 

 

ابروهاش بالا پرید دو تا پله رو پایین اومد

 

 

مثل دیروز داره

داره…..میاد سمتم

 

 

رو پله ها رفتم عقب

 

 

_تو چه فکر کردی راجع به من؟اینکه بعد از صیغه دستتو میگیرم میبرمت اتاقم…..رو تختم؟؟

 

 

اول گنگ حرفش شدم که…..

بیشعور

میدونستم بالاخره خودشو نشون میده

 

جدی و پر اخم بهش گفتم

 

 

_خیلی پرویی……خجالت بکش

 

 

_جالبه……. تو داری بهم هوَل بودن نسبت میدی……من باید خجالت بکشم چون ترس خانم از همینه……غیر اینه؟؟

 

 

چه راحت راجع به این چیزا حرف میزنه

ولی من حق دارم

 

 

_اگه محرم بشیم و تو…….

 

 

برعکس اون من نمیتونم

سرمو انداختم پایین

ولی واقعیته از کجا معلوم ازم سوءاستفاده نکنه

 

 

_من چی؟؟ اینکه محرم بشیم و من بهت حمله کنم……

 

 

سرمو بدو بالا گرفتم

 

 

داشت از ترس من لذت میبرد شایدم صورتش یه ذره میخندید ولی نامحسوس

 

 

چرا اینجوری میکنه؟؟

اصلا امروز خیلی داره بهم نزدیک میشه هاولی کور خونده…..

با تشر بهش گفتم

 

 

_جراتشو نداری….

 

 

تو قلبم ولوله بود ولی نباید جلوش کم می اوردم

 

بعد از صیغه هم بیاد سمتم بیچارش میکنم

 

 

اومدم برم پایین که پام برگشت به سمت لبه ی پله و زیرش خالی شد

داشتم میوفتادم

دستامو جلوی روم گرفتم و چشمامو بستم

 

 

ولی……‌.ولی نیوفتادم

 

انگار تکیه ام به یه چیزی بود

 

#جزرومد

#پارت۱۳۵

 

 

دستمو آروم برداشتم و چشمامو باز کردم

 

دست اون بود

که میرسید به نرده

الاااان…..لعنت بهش که هر وقت کنارشم خرابکاری میکنم

 

 

خودم و صاف کردم و مثلا با اعتماد به نفس  برگشتم که……

 

 

خیلی بهم نزدیکه…..خیلی

که هل شده به عقب رفتم و کمرم خورد به نرده

 

 

چرا یه جوری نگام میکنه؟

آب دهنمو قورت دادم و بالاخره نگامو دادم سمت در آشپزخونه که از بالای پله ها معلوم بود

 

 

_دستتو…..بردار میخوام برم

 

نزدیک تر شدنش مجبورم کرد خودمو بیشتر به نرده بچسبم و دوباره قفل صورتش بشم

 

 

_واقعا فکر کردی جراتشو ندارم بیام سمتت؟

 

 

هااان؟من اون حرفو به خاطر ترسم ازش زدم ولی غلط کردم…این دیوونه چند شخصیتیه

اگه بیوفته جونم مگه از پسش برمیام؟؟

یه ذره فقط یه ذره آروم نگهش دارم تا سمتم نیاد بعدش میرم…….فقط چند ماه

 

 

_نه……من

 

 

_هیس خوب گوش کن……تو آخرین نفری هستی که بخوام باهاش باشم

میفهمی که چی میگم؟؟

 

 

اولش یه جوری شدم

ولی به جهنم نیست من خاطرخواهشم؟

سرمو تکون دادم

 

 

_میدونی چرا؟؟چون اونی که قابل اعتماد نیست تویی در ثانی من حتی به عنوان دختر عمو هم قبولت ندارم چه برسه به…….

 

 

منم قبولت ندارم پرووو

نه مثل پسر عمو نه……نه حتی یه غریبه

ولی الان و تو این شرایط نمیتونم بهت بگم

 

 

_پس خیلی فکرتو درگیر این محرمیت نکن…..چون دلیلی غیر از اونی که بهت گفتم نداره

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.8 / 5. شمارش آرا 64

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان زمان صفر
دانلود رمان زمان صفر به صورت pdf کامل از مدیا خجسته

      خلاصه رمان زمان صفر :   داستان دختری به نام گلبهاره که به دلیل شرایط خانوادگی و تصمیمات شخصیش برای تحصیل و مستقل شدن، به تهران میاد‌‌ و در خونه ای اقامت میکنه که قسمتی از اون ، از سمت مادر بزرگش بهش به ارث رسیده و از قضا ارن ، پسر دایی و همبازی بچگی شیطون

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان نیکوتین pdf از شقایق لامعی

  خلاصه رمان :       سَرو، از یک رابطه‌ی عاشقانه و رمانتیک، دست می‌کشه و کمی بعد‌تر، مشخص می‌شه علت این کارش، تمایلاتی بوده که تو این رابطه بهشون جواب داده نمی‌شده و تو همین دوران، با چند نفر از دوستان صمیمیش، به یک سفر چند روزه می‌ره؛ سفری که زندگیش رو دستخوش تغییر می‌کنه! سرو تو این

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان سراب من به صورت pdf کامل از فرناز احمدلی

            خلاصه رمان: عماد بوکسور معروف ، خشن و آزادی که به هیچی بند نیست با وجود چهل میلیون فالوور و میلیون ها دلار ثروت همیشه عصبی و ناارومِ….. بخاطر گذشته عجیبی که داشته خشونت وجودش غیرقابل کنترله انقد عصبی و خشن که همه مدیر برنامه هاش سر یه هفته فرار می کنن و خودشونو

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان نا همتا به صورت pdf کامل از شقایق الف

  خلاصه رمان:         در مورد دختری هست که تنهایی جنگیده تا از پس زندگی بربیاد. جنگیده و مستقل شده و زمانی که حس می‌کرد خوشبخت‌ترین آدم دنیاست با ورود یه شی عجیب مسیر زندگی‌اش تغییر می‌کنه .. وارد دنیایی می‌شه که مثالش رو فقط تو خواب و رویا دیده!     به این رمان امتیاز بدهید

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان جایی نرو pdf از معصومه شهریاری (آبی)

  خلاصه رمان: جایی نرو، زندگی یک زن، یک مرد، دو شخصیت متضاد، دو زندگی متضاد وقتی کنار هم قرار بگیرند، چی پیش میاد، گاهی اوقات زندگی بازی هایی با آدم ها می کند که غیرقابلِ پیش بینی است، کیانمهر و ترانه، برنده این بازی می شوند یا بازنده، میتونند جای نداشتن های هم را پر کنند …   به

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان هوکاره pdf کامل از مهسا عادلی
دانلود رمان هوکاره pdf کامل از مهسا عادلی

    دانلود رمان هوکاره pdf کامل از مهسا عادلی خلاصه رمان: داستان درباره دو برادریست که به جبر روزگار، روزهایشان را جدا و به دور از هم سپری می‌کنند؛ آروکو در ایران و دیاکو در دبی! آروکو که عشق و علاقه او را به سمت هنر و عکاسی و تئاتر کشانده است، با دختری به نام الآی آشنا می‌شود؛

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
دسته‌ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x