رمان جزر و مد پارت 40 - رمان دونی

 

 

 

ولی اینارو بهش نگفتم

و مجبور شدم کوتاه نگاهش کنم

 

_هیچی…..داشتم نگاه میکردم ببینم بهتر نیست اتاقو از این حالت کسل کننده دربیایم؟

یه رنگ روشن برای روحیتون خیلی خوبه

 

قبلا فکرم همین بود ولی الان

همش به خاطره این دختره مجبورم حرفا رو عوض کنم

 

_باشه…..میخواستم بگم اگه نگرانی خلاف شرع کنی و نگاهتو میدزدی نباش……ریحانه الان محرمته عزیزدلم…..

 

ذوق تو صداش از محرم گفتنش اصلا پنهونی نبود و بهم گفت فهمیده

 

من کی انقدر رفتارم تو چشم بوده؟

 

سعی کردم مثل همیشه خونسرد جواب بدم تا مطمئن بشه قرار نیست اتفاقی بین ما بیوفته و امیدوار نباشه

 

_اون به خاطره راحتیه خودش بود….وگرنه محرمیت اونقدر قضیه ی جدی ای نیست درضمن ما با نوه ی حاج حقی قرار گذاشتیم…..راجع به…..

 

نگاه خیره ش رشته ی کلامو ازم گرفت

 

واقعا که…..یه نفس عیق کشیدم تا به خودم مسلط بشم

 

_گفتم راجع به شیراز هم صبر کنید تا خودم برگردم

 

ریحانه&

 

تقریبا یه هفته س نیست و من خیلی راحتم

میگیم میخندیم با یلدا مامان بزرگ عالیه خانم تازگی سوگندم قاطیمون میشه

زنونه خوش میگذرونیم فقط جای مامان خیلی خالیه

 

#جزرومد

#پارت۱۵۵

 

 

مامان ، هانیه، هادی دلم براشون یه ذره شده

 

مامان بزرگ گفت میبریمت ببینیشون فقط محمد طاها باید برگرده بعد

 

نمیدونه خیلی بیشتر قبل ازش بدم میاد و نمیخوام حتی دیگه ببینمش…..چون با اون ظاهر موجهش هیچ فرقی با منوچهر وحشی نداره

 

میخواستم تنها برم ولی نمیذاره

امیر حسامم فقط همون شب دیدم

 

اون شب؟

هنوزم وقتی بهش فکر میکنم یه ترس قدیمی میاد تو سرم ترس دیدن مامان تو اون حال وحشی گری منوچهر و درد کتکاش همه تو سرم زنده میشن

 

امشب پنجشنبه بود و دوباره خانواده ی عمو اومده بودن

 

سوگند و امیرحسام مدام با حرفاشون ما رو میخندوندن

 

امیر حسامم مثل قبل نبود سعی میکرد بهم نگاه نکنه و زیاد باهام شوخی نمیکرد

شاید پسر عموش راست گفته وقتی پای محمد طاها وسط باشه اون خودشو میکشه عقب

 

راستش ناراحتم میشدم منکه کاری نکرده بودم اما به خودم دلداری میدادم که مهم نیست

و سعی میکردم به رفتارش توجه نکنم چون یه مهمون چند ماهه بیشتر نیستم

 

ولی تصمیم گرفتم بعدا که رفتم خونمون حتما میام به مامان بزرگ سر میزنم

هر موقع هم خودش دوست داشت میتونه بیاد پیشمون

 

_سلام

 

سر میز شام بودیم که صداش از پشت سر اومد….حاج خانوم بلند شد و رفت سمتش

با بقیه هم سلام و احوال پرسی میکرد

 

#جزرومد

#پارت۱۵۶

 

 

_سلام مادر خوش اومدی

 

فکر نمیکردم ولی ترس بود یا استرس که ضربان قلبمو بالا برد

آخه بعد از اون شب اولین بارِ قرار ببینمش

 

ای کاش مثل همیشه اول بره دوش بگیره و لباساشو عوض کنه بعد بیاد سرمیز

اینطوری منم وقت دارم برم اتاق خودم ولی…..

 

نشستن روبه روم یعنی فکر خامیه

 

الان اگه بلند شم برم بقیه میفهمن یه چیزی شده

 

داشتن راجع به سفرش حرف میزدن و من مدام اون چشمای قرمز اون نفسای داغ اون خشم و یقه ای که انگار میخواست یه ملافه رو بچلونه تا آبش بره گرفته بود تو سرم میچرخیدن

 

چرا اینجوری شدم مگه اواین بارم بود؟

از صدقه سره منوچهر نه ولی……ولی انگار…..از اون توقع نداشتم

 

چرا؟؟ مگه تا حالا درست باهام رفتار کرده بود که توقع نداشته باشم…….

 

دیگه غذا از گلوم پایین نمیرفت

 

لیوان آب و برداشتم و چسبوندم به لبام و چشم بستم

 

_بذار من برات میذارم مادر جون

 

آروم باش ریحانه…..آروم……..

 

_نه نیازی نیست خودم برمیدارم…..

 

همینکه چشم باز کردم وایساده بود و دستاش و بالا تنش خم شده بود طرفم

 

میخواست بزنه؟

 

لیوان از دستم سر خورد

آبش تو صورتم پاشید و با صدای شکستنش تازه به خودم اومدم

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.3 / 5. شمارش آرا 77

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان آفرودیته pdf از زهرا ارجمندنیا

  خلاصه رمان :     داستان در لوکیشن اسپانیاست. عشقی آتشین بین مرد ایرانی تبار و دختری اسپانیایی. آرون نیکزاد، مربی رشته ی تخصصی تیر و کمان، از تیم ملی ایران جدا شده و با مهاجرت به شهر بارسلون، مربی دختری به اسم دیانا می شود… دیانا یک دختر اسپانیایی اصیل است، با شیطنت هایی خاص و البته، کمی

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان قصه موج به صورت pdf کامل از خورشید _ شمس

            خلاصه رمان:   موج به اجبار پدربزرگش مجبور است با فریاد، هم بازی بچگی اش ازدواج کند. تا اینکه با دکتر نیک آشنا شده و در ادامه حقایقی را در مورد زندگی همسرش می‌فهمد…     به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان زندگی سیگاری pdf از مرجان فریدی

  خلاصه رمان : «جلد اول» «جلد دوم انتقام آبی» دختری از دیار فقر و سادگی که ناخواسته چیزی رو میفهمه که اون و به مرز اسارت و اجبار ها می کشونه. دانسته های اشتباه همراز اون و وارد زندگی دود گرفته و خاکستری پسری می کنه که حتی خدا هم ازش نا امید شده به این رمان امتیاز بدهید

جهت دانلود کلیک کنید
رمان در امتداد باران

  دانلود رمان در امتداد باران خلاصه : وکیل جوان و موفقی با پیشنهاد عجیبی برای حل مشکل دختری از طریق خواندن دفتر خاطراتش مواجه میشود و در همان ابتدای داستان متوجه می شود که این دختر را می شناسد و در دوران دانشجویی با او همکلاس بوده است… این رمان برداشتی آزاد است از یک اتفاق واقعی به این

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان شوفر جذاب من
دانلود رمان شوفر جذاب من به صورت pdf کامل از الهه_ا

    خلاصه رمان شوفر جذاب من :   _ بابا من نیازی به بادیگارد ندارم! خواستم از خونه بیرون بزنم که بابا با صدای بلندی گفت: _ حق نداری تنها از این خونه بری بیرون… به عنوان راننده و بادیگارت توی این خونه اومده و قرار نیست که تو مخالفت کنی. هر جا که میری و میای باید با

جهت دانلود کلیک کنید
رمان اوج لذت
دانلود رمان اوج لذت به صورت pdf کامل از ملیسا حبیبی

  خلاصه: پروا دختری که در بچگی توسط خانوادش به فرزندی گرفته شده و حالا بزرگ شده و یه دختر ۱۹ ساله بسیار زیباست ، حامد برادر ناتنی و پسر واقعی خانواده پروا که ۳۰ سالشه پسر سربه زیر و کاری هست ، دقیقا شب تولد ۳۰ سالگیش اتفاقی میوفته که نباید ، اتفاقی که زندگی پروا رو زیر رو

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
دسته‌ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x