به اصرار کیمیا کمی باهم رقصیدیم، لاله که شکمش مانع رقصیدنش میشد، ازین رو به قباد چسبید و با پوست کندن میوه و خوراندن هر چیزی به او، مانع بلند شدن قباد هم شد!
توجهی نشان نمیدادم، با اینکه هر از گاهی نگاه اخمالود قباد را شکار میکردم اما، سعی کردم کاملا بی تفاوت از کنارش بگذرم!
به نحوی موفق هم شدم اما، استرس اینکه اگر به خانه برویم و دعوا و جدل صورت بگیرد خوشیام را تلخ میکرد!
تا نیمهها شب که دیگر مهمانان را راهی کردیم، به اصرار مادر وحید، قرار شد کیمیا امشب را نزد آنها باشد و روز بعدش، وحید برای آماده شدن عروسی به آرایشگاه بفرستدش!
وقتی دیگر کسی در تالار نماند، به رختکن رفتم و لباسهایم را پوشیدم، شالم را روی سر کشیده از تالار بیرون رفتم، همهیشان هنوز در تالار بودند، قاعدتا مادرش هم حالا همراه آنها میآمد و دلم نمیخواست سوار ماشین آنها شوم.
چه ایرادی داشت اگر خودم مثل زمانی که امدم، با اژانس هم برگردم!
اما زیاد در افکارم ماندگار نبودم که قباد با ماشین جلوی پایم ایستاد و از اینکه دانسته چه قصدی دارم، صورتم در هم رفت!
_ سوار شو، الان بقیه هم میان…
لب خیس کردم و به او که از ماشین پیاده شده بود نیم نگاهی انداختم، داشت با اخم رصدم میکرد، لب گشودم چیزی بگویم که سریع غرید:
_ حورا، سوار شو…وقت اومدن با آژانس اومدی کافی بود، نیمه شبه، یالا!
این خود داری کردنش برایم جای تعجب داشت، اینکه داشت دوباره سعی میکرد به من توجه نشان دهد، نگران میشد، نگاهم میکرد، سعی میکرد ملایم رفتار کند!
در یک جمله بخواهم خلاصهاش کنم، عجیب شده بود، انگار قباد سابق داشت دوباره بیدار میشد!
به این رمان امتیاز بدهید
روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!
میانگین امتیاز 4.3 / 5. شمارش آرا 268
تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.
سلام فاطمه جون خوبی عزیزم
پارت جدید نداریم فقط خواهششششننننننن این دفعه پارت یکمی بیشتر باشه
سلام دلارام جون مرسی خوبم تو چطوری
گذاشتم پارت کوتاه جدیدو😂
فاطمه جان شما یه فکری به حال این رمانای اشتراکی بکن از وقتی اشتراکی شدن پارت گذاریشون نصف قبل شده چهار روزی یه پارت یا فایل کاملشونو بذارین یا هرشب پارت بدین
ی مدت رمانا دست قادر بودن،،، چن روز دیگه خودم میزارمشون ،فقط باید ببینم پارت هست که مث قبل بزارمشون ،یا پارتا تموم شدن
آغاز دوباره خریت حورا در پارت بعد مشاهده میشود .
اسمت😂😂
ببخشید منی که اشتراک خریدم چرا نمیتونم استفاده کنم اگر میشه یکی جواب بده که باز باید اشتراک بخرم دلیل چی هست
دیدین چی شد؟
قباد خان با دیدن زیبایی زنش و اینکه داره چه لعبتی رو از دست میده متحول شد😔😂
این رمان هم ثبات نداره
راستی رمان هایی که اشتراک گذاری کردن قبل از پولی کردن رمانشون بهتر پارت گذاری میکردن ،😏🤔
حس میکنم دیگه رمان حورا جذابیت قبل واسم نداره اصلا دیگه واسم مهم نیست قبلا اینقدر ذوق میکردم ولی الان نه تصمیم گرفتم بی تفاوت باشم از اونجایی که خودمم دارم رمان مینویسم اصلا این طرز پارت دادن نوشتنو نمیپسندم ….
دقیقا و این مخاطب کسل میکنه
واییییی تروخدا حورا دوباره نشه اون دختری که با یه هل داد گریش میگرفت
خاک تو سرت من نگاکردم انگاری باز میخوای خام شی
از کجا نگا کردی 😂؟
به گفته هاش نگا کردم🤣🤣🤣
ممنون.ولی این پارت نیست بیشتر شبیه دکلمه بود