رمان حورا پارت 256 - رمان دونی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

اینکه در این روزها، چنین دردی را میبایست تحمل کنم کمی سخت بود.

درد اینکه زندگی شاد سه سال پیش به چنین آواره‌ای تبدیل شد. چقدر خوشحال بودم وقتی ازدواج کردم، چقدر ساده و احمقانه رفتارهای نارضایت مادرش را نادیده گرفتم.

 

فکر میکردم میتوانم مادرشوهرم را به خودم علاقمند کنم، اما گویا محال بود…

 

از جا برخاستم و آهی از روی حسرت کشیدم، هیچگاه روی خوش از مادرش ندیدم، هیچگاه با محبت من را دخترش صدا نزد، حتی به دروغ! منی که در آن روزها شاد بودم که مادر نداشتم اما میشود مادرشوهر خوبی داشته باشم، نشد که بشود.

 

به داخل برگشتم، خاله حلیمه خواب بود، بی سر و صدا به اتاق برگشتم تا درس بخوانم، چیزی به کنکور نمانده بود.

 

چند ماه، اوایل تیر تاریخ کنکور بود، و در فروردینی که دیگر داشت تمام میشد به سر میبردیم.

 

همه چیز تا شب خوب بود، اینکه خبری از شام نبود، کمی عجیب واقع شد. از جا برخاستم، خاله حلیمه خواب مانده بود، در همان حالتی که خواب بود، باز هم دلم نیامد بیدارش کنم، زیادی این روزها خسته میشد.

 

وارد اشپزخانه شدم، هنوز انقدری ضعیف و شکم گنده نشده بودم که نتوانم شامی دست و پا کنم، جز برامدگی ناچیزی که فقط خودم حسش میکردن چیزی نبود!

 

مشغول شام شدم، با آن همه سر و صدایی هم که راه انداختم، خاله حلیمه بیدار نشد!

 

سر قابلمه را با دم کنی گذاشتم تا برنج خوب دم بکشد، دیگر هوا تاریک تاریک بود، چراغ همه‌ی خانه‌ها روشن، من هم چراغ‌های هال را روشن کردم، از ترس بیدار شدن خاله حلیمه تا الان خاموش بود.

 

اما روشن کردن و دیدن چهره‌ی رنگ پریده‌ی حاجیه خاتون، قلبم را به تپش انداخت.

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.2 / 5. شمارش آرا 217

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان گلوگاه به صورت pdf کامل از هانیه وطن خواه
دانلود رمان گلوگاه به صورت pdf کامل از هانیه وطن خواه

  دانلود رمان گلوگاه به صورت pdf کامل از هانیه وطن خواه خلاصه رمان:   از گلوی من بغضی خفه بیرون می زند… از دست های تو ، روی گلوی من دردی کهنه… گلوگاه سد نفس های من است… و پناه تو چاره این درد… به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان کام بک pdf از آنید 8080

  خلاصه رمان : کام_بک »جلد_دوم فلش_بک »جلد_اول       محراب نیک آئین سرگرد خشن و بی رحمی که سالها پیش دختری که اعتراف کرد دوسش داره رو برای نجاتش از زندگی خطرناکش ترک میکنه و حالا اون دختر رو توی ماموریتش میبنه به عنوان یک نفوذی.. به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان مانلی
دانلود رمان مانلی به صورت pdf کامل از فاطمه غمگین

    خلاصه رمان مانلی :   من مانلیم…..هجده سالمِ و از اونجایی که عاشق دنیای رنگ‌ها هستم، رشته هنر رو انتخاب کردم و در حال حاضر   سال آخر هنرستان رو پشت سَر می‌ذارم. به نظرم خیلی هیجان انگیزِ  که عاشق نقاشی و طراحی باشی و تو رشته مورد علاقه‌ات تحصیل کنی و از بازی با رنگ‌ها لذت ببری. در کنار

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان آرامش بودنت
دانلود رمان آرامش بودنت به صورت pdf کامل از عسل کور _کور

    خلاصه رمان آرامش بودنت: در پی ماجراهای غیرمنتظره‌ای زندگی شش دختر به زندگی شش پسر گره می‌خورد! دخترانِ در بند کشیده شده مدتی زندگی خود را همراه با پسرهای عجیب داستان می‌گذرند تا این‌که روز آزادی فرا می‌رسد، حالا پس از اتمام آن اتفاقات، تقدیر همه چیز را دست‌خوش تغییر قرار داده و آینده‌شان را وابسته هم کرده

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان اتانازی به صورت pdf کامل از هانی زند

  خلاصه رمان:   تو چند سالته دخترجون؟ خیلی کم سن و سال میزنی. نگاهم به تسبیحی ک روی میز پرت میکند خیره مانده است و زبانم را پیدا نمیکنم. کتش را آرام از تنش بیرون میکشد. _ لالی بچه؟ با توام… تند و کوتاه جواب میدهم: _ نه! نه آقا؟! و برای آن که لال شدنم را توجیه کرده

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان ۲۸ گرم به صورت pdf کامل از هانیه وطن خواه

    خلاصه رمان:   راحیل با خانواده عمش زندگی میکنه شوهر عمش بخاطر دزده شدن ۲۸ گرم طلا راحیل قرار بندازه زندان و راحیل مجبور میشه خونش بده اجاره و با وارد شدن شاهرخ خسروانی داستان وارد معمایی میشه که ….     به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
7 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
.بی‌نام‌‌.
.بی‌نام‌‌.
5 ماه قبل

اینم مرد😒🙃

آنا
آنا
5 ماه قبل

چه عجب پارت جدید دیدم

آنا
آنا
5 ماه قبل

آخی خاله ی وحید مرد ، حورا پیدا شد ، کنکور لغو شد

Mamanarya
Mamanarya
5 ماه قبل

ب گمونم خاله هه مرده کیمیا و وحید و قباد میان مراسمش حورا سعی میکنه پنهان شه اما از اونجا ک ی کم سبک مغز تشریف داره ی نشونه ازش ب جا میمونه و قباد میفهمه اینجاست

جر خورده توسط حورا و قباد
جر خورده توسط حورا و قباد
پاسخ به  Mamanarya
5 ماه قبل

عه میبینم که پارت جدید میگه که حق گفتی!😂
لعنت به اون روزی که من این رمان کثافت تر از زندگی خودم رو شروع کردم.
فوقمو گرفتم تموم شد ، مقاله ام تموم شد ، کارای اپلای هم تموم شد ، پس فردا با 1 ماه تاخیر قراره برم تو کلاسهام شرکت کنم و دیگع قرار نیست پارت جدیدو بخونم….

Aramesh
Aramesh
5 ماه قبل

مرده🥲

دلارام
دلارام
پاسخ به  Aramesh
5 ماه قبل

نه نمرده درگذشته

دسته‌ها
7
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x